فوکویاما در مقالهای که در روزنامه گاردین انگلیس 31 ژانویه چاپ شده، با اشاره به هزینه 500 میلیارد دلاری آمریکا در عراق و تلفات سنگین ارتش آمریکا نوشته است، آمریکا هنوز قادر نیست کشوری فقط با 24 میلیون نفر جمعیت را آرام کند و هیچ چشمانداز روشنی برای برقراری دمکراسی [ادعایی] در عراق وجود ندارد.
فوکویاما در تشریح شرایط جدید جهانی مینویسد: دهه اول قرن 21 حاکی از آن است که شرایط جهانی تغییر یافته است و نوار بیثباتی از شمال آفریقا و خاورمیانه و صحرای آفریقا تا آسیای مرکزی کشیده شده است و این مناطق توسط «دولتهای ضعیف» و یا «دولتهایی با مشکل مشروعیت» (Failed State) اداره میشوند. این دولتها قادر به کنترل قلمرو حاکمیت خود نیستند و توانایی سیاسی و مشروعیت لازم را برای مقابله با گروههایی مثل القاعده ندارند.
ازنظر فوکویاما حمله به عراق سه درس مهم داشته است.
1 – دکترین نظامی آمریکا دائر بر توسل به قدرت کامل نظامی و حمله ناگهانی و کمرشکن به دشمن تاکنون موثر نبوده است. [منظور از حمله کمرشکن، حملهای است که «اراده» و «قدرت تلافی» طرف مقابل را نابود میکند] چراکه آمریکا با دشمنانی طرف است که اساسا نامرئی هستند و در میان مردم زندگی میکنند. مشکل آمریکا با «شوک و بهت» [اسم عملیات حمله به عراق] حل نمیشود، باید اهداف سیاسی با تاکید بر پیروزی بر غلبه بر اذهان و قلبها دنبال شود.
2 – جنگ پیشدستانه نمیتواند استراتژی درازمدت آمریکا در مقابله با گسترش سلاحهای انهدام جمعی باشد.
تجربه عراق ثابت میکند که تاثیر بازدارندگی قدرت متعارف آمریکا ناچیز است و احتمال بهکارگیری جنگ پیشدستانه در برابر کشوری که قصد گذر از «نقطه عطف» را دارد در عمل کاهش مییابد.
3 – بالاخره اینکه دولت فعلی آمریکا بیکفایتی عظیمی را در اداره یومیه امور از خود به نمایش گذاشته است. واشنگتن در عراق انتخابات برگزار کرد اما در تربیت نیروهای عراقی برای امور امنیتی و نظامی، در جلوگیری از سوءاستفادههای مالی و سیاسی نیروهای آمریکایی شکست خورده است.
اوضاع چنان است که حتی اگر دوستان و متحدان آمریکا صداقت واشنگتن را در مباررزه با تروریسم، منع سلاحهای کشتارجمعی و... را هم باور کنند، هرگز توان اجرایی و کفایت سیاسی اداره امور از سوی آمریکا را باور ندارند.
ازنظر فوکویاما نگاهی به سیاست آمریکا در قبال ایران حاکی از آن است که دولت آمریکا درسهای عراق را درک نکرده است. ایران شباهتی به عراق و القاعده ندارد. ایران برخلاف عراق ریشه در تاریخ دارد و برخلاف القاعده یک دولت است که سرزمینی به وسعت 3 برابر عراق را اداره میکند.
شاید بتوان بهراحتی موانع مذاکره با ایران را برشمرد، اما بیشک پیداکردن یک راهبرد جایگزین بسیار دشوارتر است. حمله به ایران نیز نمیتواند به تغییر رژیم و تقویت رژیم منع گسترش منجر شود. حمله به ایران، آمریکا را منزویتر میکند و غرب را «با خطر تمدنی»(Civilisational Danger) مواجه میسازد.
ایران درهرحال یک دولت و یک قدرت منطقهای است. ایران قدرت جهانی نیست و میتوان جنبههای بازدارندگی را در مقابل آن به کار گرفت.در ایران تصمیمسازی در عرصه ای متنوع و باز، صورت می گیرد.