اما آیا بازگشت دادن اموری که جزئیات فراوانی به نحو کلی دارد و به اقتضای زمانه و فرهنگ و شرایط اجتماعی، جزئیات تازهای در زمینه آن تنیده میشود به بعضی روایات که فقط کف فقهی موضوع را تبیین میکند، کافی است؟
حقوق کودک در اسلام نه تنها موضوع مغفولی نیست حتی تاکیدات فراوانی نیز دارد اما توقف در برخی آیات و روایات و غفلت از گزارههای انسانی قابل تعمیماسلامی گاهی این سوء برداشت را به وجود می آورد که از حقوق کودک غفلت شده است.
اینها همه در حالی است که اگر همین دسته از آیات و روایات در سدههای اخیر مبنای تشریع قرار میگرفت، ذخیره فقهی ما درباره حقوق کودک و باید و نبایدهای به دست آمده از این تفقه، بسیار غنیتر و منطبقتر بر زندگی روزگار مردم امروز بود.
درباره کودکان و وظایف بزرگترها، والدین و حاکمان در برابر آنها، روایاتی وجود دارد که از کلیات قابل تاویل تا جزئیات مصداقی در آنها ذکر شده است؛ از نامگذاری صحیح کودکان گرفته تا رفتار در حوزه روابط خانوادگی، به مسائل مهمی اشاره شده است اما امروز این روایات، با عبور از گزینشی نانوشته در دست و زبان مردمان میچرخد.
بر اساس رای علمای تاویل متن و هرمنوتیک، تاثیر اقتضائات و حتی اراده افرادی که در مجرای انتقال گزارهها هستند، بر گزارهها - خودآگاه یا ناخودآگاه- میتواند برخی از ذخایر متنی را در طول زمان از چرخه انتشار و برخی دیگر را از اهمیت اجرا و قرار گرفتن در گفتمان اجتماعی مردم خارج کند؛ شاید علت، آن باشد که مجاری بیان این روایات خود در دسته «بزرگترها» هستند و به همین جهت مجموعه احادیثی که با تاکید بر حق بزرگترها و والدین مشهور شده بیش از مجموعه احادیثی است که با تاکید بر حقوق کودکان و تکالیف بزرگترها و والدین صادر شده است.
متأسفانه توجه یک طرفه، به روایاتی که در آن حق تأدیب کودکان مجاز شمرده شده است و لحاظ همین سادهانگاری و توجه به پوسته دین در قوانین جزائی موجب شده تا نوعی «تجری» نسبت به نقض حقوق انسانی کودکان در جامعه در حال نهادینه شدن باشد.
آخرین فرستاده خدا به همه مردمان عصر خود و پس از آن اعلام کرده است همانطور که پدران و مادران، حقوقی بر فرزندان خود دارند و فرزندان درصورت ترک آن حقوق عاق میشوند، فرزندان هم حقوقی بر پدر و مادر دارند که پدران و مادران درصورت رعایت نکردن آن، «عاق فرزندان» میشوند.
تکالیف نقلی، وظایف عقلی
در یک برآورد کوتاه از قول و فعل و تقریر حضرات معصومین(ع) به دست میآید که والدین مسئول تأمین تمام نیازهای کودک اعم از مادی و معنوی هستند.
در این روایات مواردی تصریح شدهاند و تحلیل آنها امری عقلایی است و بیگمان به تدبیر انسان سپرده شده است.
تنها برای نمونه میتوان برخی از آنها را برشمرد:
نیازمندیهای جسمانی کودک که با تغذیه، بهداشت، آب و هوای سالم، مسکن مناسب، خواب کافی و امثال آن، به دست میآید.
تعلیم ورزش و بازی با کودک که باعث میشود خلاقیت و حرکت در کودک پرورش پیدا کند.
نام زیبا گذاشتن بر کودک و صدا زدن او با نامهای زیبا که زمینههای شخصیتی او را از مجرای عاطفه محکم میکند.
احترام به فرزندان که آن را موجب شمول آمرزش خدا بر والدین اعلام کرده است.
آیا هنوز روشن نیست که بیتوجهی و بیاحترامی والدین به فرزندان چه خسارتهای جبران نشدنی و بیانتهایی به بار میآورد؟
حال آنکه فرستاده خدا(ص) حتی درباره بوسیدن فرزند هم چنین تصریح و تعبیر فرموده است:«فرزندان خود را زیاد ببوسید، زیرا با هر بوسه، برای شما مقام و مرتبتی در بهشت فراهم میشود که فاصله میان هر مقامی، 500سال است.»1
با وجود چنین روایاتی به طریق اولی تکلیف سایر شئون تربیتی روشن میشود.
تاثیر واسطهها بر متن
گاهی دفاع بد و حتی دفاع ناقص از جامعیت زمینههای اخلاقی، فقهی و حقوقی اسلام، آیین پیامبر خاتم را خلاف پتانسیل حقیقیاش، در برابر بسیاری مسائل «بیپاسخ» جلوه میدهد. در بسیاری متون تحلیلی که نویسنده به مقایسه بین نوشتههای بشری مانند کنوانسیون جهانی حقوق کودک و حقوق کودک در اسلام میپردازد، این جنس دفاعهای بد و ناقص مشهود است.
در کلام خداوند رحمان، مخاطب انسان است و انسان موجودی خردمند فرض شده است. به همین دلیل، برخی مسائل، از جمله مسائل بدیهی و همچنین مسائلی که انسان در یک روند عقلایی به آن عمل خواهد کرد بیان نشده، مگر آنکه غبار اغراض نفسانی آنچنان بر خرد آدمی نشسته باشد که روند عقلایی در آن به فراموشی سپرده شود.
خداوند حکیم در قرآن میفرماید: «و از بیم تنگدستی فرزندان خود را مکشید، ماییم که به آنها و شما روزی میبخشیم، آری کشتن آنان همواره خطایی بزرگ است.»2 در اینکه آیه نورانی اخیر، اضطراریترین مسئله حقوق کودک را بیهیچ استثنایی اعلام کرده، تردیدی نیست اما دایره نیکو و پلید اخلاقی و حتی حلال و حرام فقهی در این زمینه، در نگاه معصومین بسیار وسیعتر از این است.
از آخرین فرستاده خدا(ص) و اوصیای حقش در سخنان جداگانهای آمده است:
کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید و هرگاه به آنان وعده دادید، به آن وفا کنید، زیرا آنان، روزی دهنده خود را کسی غیر از شما نمیدانند.3
حق فرزند بر عهده پدرش این است که به او نوشتن، شنا کردن و تیر اندازی را بیاموزد و جز غذای پاک و حلال برای او فراهم نیاورد.4
حق فرزند بر والدین، آن است که نام او را نیکو انتخاب کند.5
از این دست روایات بسیار نقل شده و در تشریع احکام اسلام قول و فعل و تقریر معصوم، حجت است. همین چند گزاره به دست میدهد که باید ممنوعیتی فقهی وضع شود برای تضییع حقوق کودکان؛ یعنی برای مثال اگر والدین مانع از سوادآموزی فرزندان شوند یا حتی اقدام به باسوادکردن فرزندان خود نکنند، بر اساس گفته پیامبر خاتم(ص) حق یک انسان دیگر و بندهای دیگر از بندگان خدا را محقق نکردهاند. آیا این نافرمانی، امری معمولی و در فقه قابلمسامحه است؟
از سوی دیگر آیات و روایاتی وجود دارد که در میان مصادیق بسیارشان، حقوق کودکان ناگفته باقیمانده است.
آیا راه تقنین و تشریع باز نیست تا منع شرعی برای اجبار کودکان به کار، فراهمکردن زمینه ترک تحصیل و ازدواج پیش از سن عرفی و عقلایی آن، بسته شود، با وجود آیه شریفهای که میفرماید: «خداوند هیچ کس را جز به قدر تواناییاش تکلیف نمیکند».6
آیا کلام خدا و فرستاده او و اوصیای حقش، برای استخراج راه حل برای بحرانهای اجتماعی مانند آنچه گفته شد، کافی نیست؟
در مثالی دیگر، فرستاده خدا(ص) در حدیث قدسی از خداوند جهان نقل میکند که فرمود: «خشم من سخت است بر آن کسی که ظلم میکند بر کسی که غیر از من یاوری ندارد».7
عملی که خشم خداوند را در پی داشته باشد، تبعا ممنوعیتی فقهی بر آن وضع میشود.با توجه به آمارهایی که از میزان کودکآزاری منتشر میشود، ضروری بهنظر میرسد که در حوزه فقهی، مردم به زشتی این رفتارها نزد خدا توجه داده شوند تا این انذار، پرهیزی عمومی را ایجاد کند. همچنین مبنا قراردادن همین گزارههای دینی و فقهی، قانونگذار را قادر میسازد تا برخورد محکمی با پدران و مادران کودکآزار داشته باشد و مهمتر از آن، زمینه پیشگیری از وقوع چنین جرائمی را فراهم کند.آنچه از مجموعه آیات و روایات در موضوع کودک و حقوق کودک نقل میشود گنجینههای ارزشمندی است اما تعمیق در محکمات اخلاقی و گزارههای معرفتی و فلسفی میتواند معیارهای دقیقتر و کاربردیتری متناسب با هر زمانه و فرهنگ و شرایط اجتماعی به دست دهد.
پاورقی:
1. أَکثِروا مِن قُبلهِ أَولادکم فإِنّ لکم بِکلّ قُبلَه درجه فی الجنه مسیرهَ خَمسِ مئهِ عَامٍ. وسائل الشیعه، جلد 21، صفحه 485.
2. قرآن کریم: ولا تَقتُلوا أَولادکم خشیه إِملاقٍ نحن نَرزُقهم و إِیّاکم إنّ قتلهم کان خطئاً کبِیرًا - سوره اسراء، آیه 31.
3. رسول الله(ص): أْحبّوا الصبیان و إرحموهم، و إِذا وَعدتموهم شیئاً ففوا لهم، فإنّهم لایدرونَ إلا أنّکم تَرزُقونهم- کافی، جلد 6، صفحه 49.
4. پیامبر اسلام (ص)/کنز العمال- جلد 16- صفحه 443.
5. امام علی (ع): حقّ الولد علی الوالد اَن یحسّن اسمه- نهجالبلاغه، حکمت 391.
6. قرآن کریم: لا یکلِّفُ الله نفساً إِلا وُسعها - سوره بقره، آیه 286.
7. إشتدّ غضبی علی من ظلم من لایجد ناصراً غیری- الامالی، شیخ طوسی/ ص405.