در حوزه رشادتهای زنان این دو شهر، کتاب دوستان خرمشهر را با «دا» که روایت خاطرات سیده زهراحسینی است میشناسند اما از شیرزن گیلانغرب کمتر در رسانههای مکتوب و غیرمکتوب حرفی به میان آمده است. در سفر اخیر رهبر معظم انقلاب و پس از اشارتی که ایشان در سخنرانیشان به این شیرزن داشتند نام فرنگیس حیدرپور سر زبانها افتاد.
اگر سیده زهرا حسینی، شیرزن خرمشهری، در 17 سالگی خود را در مخمصه جنگ مییابد و در هر کاری از امدادگری، زخمبندی، حمل مجروحان گرفته تا تعمیر و آمادهسازی اسلحه، پخت و پز و توزیع امکانات فعالیت میکند و نهایتا بعد از شهادت پدر و برادرش خود نیز در جریان دفاع از خرمشهر مجروح میشود فرنگیس حیدرپور شیرزن گیلانغربی نیز در همان سنین یعنی در 18 سالگی با یک تبر به مبارزه بعثیهای عراق میرود.
رهبر معظم انقلاب در جریان سفرشان به استان کرمانشاه و در جمع مردم گیلانغرب از «بانوی مسلمان و شجاع گیلانغربی که در آن دوران [دوران دفاع مقدس] تعدادی از نظامیان دشمن را به هلاکت رساند و اسیر کرد» تجلیل کردند. در جریان این سفر هم این شیرزن گیلانغربی به همراه خانوادههای شهیدان شیرودی، کشوری، موحددانش و پیچک با رهبر معظم انقلاب دیدار داشت.
این شیرزن گیلانغربی کیست؟
کسانی که به کرمانشاه سفر کردهاند احتمالا در بوستان شیرین کرمانشاه تندیسی از یک مادر را که با سری بالا تبر به دست، روی جنازهای ایستاده دیدهاند.
این تندیس نماد مقاومت مردم روستاهای مرزی استان کرمانشاه در زمان جنگ و در واقع تندیس فرنگیس حیدرپور همان شیرزن گیلانغربی است که رهبر معظم انقلاب در بخشی از بیاناتشان در جمع مردم گیلانغرب از او نام بردند.
دانشنامه ویکی پدیا درباره فرنگیس حیدرپور نوشته است: ساکن روستایی از توابع گیلانغرب و از قهرمانان غیرنظامی جنگ ایران و عراق است. فرنگیس حیدرپور متولد سال ۱۳۴۱ در روستای آوزین است. او در حمله نظامیان عراقی به روستای محل سکونتش با رشادت و شجاعت، حماسهای آفرید که به شیرزن ایران شهرت یافت.
خانم حیدرپور در حال حاضر و در آستانه 50 سالگی در روستای «گور سفید» شهرستان گیلانغرب ساکن است. او خود درباره اتفاقی که در مهرماه سال 59 رخ داده است میگوید: پس از اشغال قصرشیرین توسط نیروهای عراقی در اوایل مهرماه 59 مزدوران عراقی به سمت گیلانغرب که در 50 کیلومتری جنوب این شهر قرار دارد هجوم آوردند. با اشغال روستای «گورسفید»، من به همراه پدرم و دیگر اهالی روستا بدون اینکه کفشی بهپا داشته باشیم یا غذایی با خود برداشته باشیم به طرف ارتفاعات روستای «آوزین» پناه بردیم. نیروهای بعثی با اشغال روستای گورسفید نزدیک به 8 نفر از اقوام حیدرپور (از جمله برادر، دایی، عمو، پسردایی، دختر دایی، دختر عمو و...) را به شهادت میرسانند. گفته میشود مراسم خاکسپاری کشته شدگان این یورش تا 8شب طول میکشد.
فردای روز اشغال، فرنگیس حیدرپور به همراه پدرش برای تهیه غذا به داخل روستا بازمیگردند. هنگام ورود متوجه حضور عراقیها میشوند اما بهدنبال غذا داخل روستا میروند. پس از تهیه غذا او محض احتیاط «تبری» با خود به همراه برمی دارد. در مسیر برگشت شیرزن گیلانغربی و پدرش با 2 سرباز عراقی در محدوده رودخانه آوزین و ارتفاعات مجاور مواجه میشوند.
حیدرپور این لحظه را اینگونه روایت میکند: در موقع این حادثه 18 بهار از عمرم گذشته بود. در همان آغازین روزهای جنگ شاهد شهادت دختر عمو، پسر عمو، دایی و اسارت 2 برادر خود بودم.
از آنجایی که دچار نگرانیها و ناراحتی شدید ناشی از اشغال کشورم و به شهادت رسیدن عدهای از بستگانم شده بودم ، زمانی که با این
دو عراقی برخورد کردیم بدون هیچ درنگی با تبر به آنها حملهور شدم؛ یکی را کشتم و دیگری را هم که بهشدت ترسیده بود به اسارت گرفتم و با تمام تجهیزاتش ساعتی بعد تحویل رزمندگان اسلام دادم.
او میگوید:«۱۸ماه آواره بودیم که عراقیها عقبنشینی کردند و مردم دوباره به روستاهای خودشان برگشتند».
او اکنون دارای 4 فرزند است(3پسر و یک دختر) در زادگاه خود روستای «گورسفید» زندگی میکند و پدر و همسر او نزدیک به 10سال است که فوت کردهاند.
سال گذشته خبرگزاری فارس در گفتوگویی که با او داشت نوشته بود: او با مرگ شوهرش به سختی مخارج خود و خانوادهاش را تأمین میکند.
او همچنان در خطهای زندگی میکند که دهها میلیون تومان خرج مجسمهاش شده، در حالی که خود با فقر و نداری کودکانش را بزرگ میکند.
کسی چه میداند، شاید همین کودکان محروم فرنگیس باشند که فردا روز در صف اول مبارزه با دشمنان انقلاب و کشور قرار گیرند اما خدا کند سهم آنها از این قهرمانی یک مجسمه و سالها فراموشی نباشد. شاید اگر حضور رهبر معظم انقلاب در استان کرمانشاه و خطه گیلانغرب نبود نام این شیرزن گیلانغربی رفته رفته به فراموشی سپرده میشد. حالا صحبت از تبدیل خاطرات فرنگیس حیدرپور به کتاب است؛ خاطراتی که میتواند درد و رنج 18 ماه آوارگی ناشی از حمله رژیم بعثی به روستاهای مرزی را به نمایش بگذارد؛ خاطراتی که میتواند گوشهای از رشادتهای شیرزنان دیگر را هم به نمایش بگذارد همچنان که سیده زهرا حسینی با روایت بینظیرش از جنگ تصویری از خوی وحشیگری رژیم بعثی را به نمایش گذاشته است. شیرزن خرمشهری نقل میکند که به دست خودش پدر و برادرش را زیر خاک نهاده و در جریان دفاع از خرمشهر مجروح شده و هنوز آن ترکشی را که در نخاع او جای گرفته است با خود دارد.
رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم شهرستان گیلانغرب با تجلیل از بانوی مسلمان و شجاع گیلانغربی که در دوران دفاع مقدس چنین رشادتی از خود نشان داد، افزودند: حفظ خاطرات پایداری مردم گیلانغرب، قصرشیرین و اسلام آباد، سرپل ذهاب و دیگر مناطق کشور در حفظ هویت ملی، دارای چنان اهمیتی است که شخصیتهای برجسته، دانشمندان و عناصر فعال و متفکر باید در این زمینه احساس مسئولیت کنند.