معروف است به «عمو رسول». در زمان جنگ فرمانده عملیات غرب بود و در همانجا چندین بار با رهبری که آن زمان نماینده امام در جبهه‌ها بودند دیدار داشت.

رهبری - دیدارها - استان کرمانشاه

 عکس‌های آن زمانش با رهبر، این روز‌ها بر در و دیوار کرمانشاه نشسته. چنان با شور و شوق از آن دوران و حضور رهبری در جبهه‌ها حرف می‌زند که دلم نمی‌آید حرف‌هایش را قطع کنم. در زمان جنگ فرماندهانی که به کرمانشاه می‌رفتند معمولا مهمان خانه او می‌شدند. از آن زمان تا حالا او عموی همه فرماندهان و رزمندگان جنگ است. پای صحبت‌های سردار رسول ایوانی نشستیم تا برایمان از خاطرات سفر مقام‌معظم رهبری به کرمانشاه بگوید؛ از نخستین باری که زیر گلوله‌ها و بمباران دشمن به استقبال ایشان رفت تا حماسه حضور دوباره مردم و استقبال بی‌نظیر از مرادشان.

  • عمو رسول لطفا از حضور رهبری در کرمانشاه در زمان جنگ برامان بگویید؟

در روزهای اول جنگ یکسری ناهماهنگی‌هایی میان ارتش و سپاه به‌وجود آمده بود. ما در سرپل ذهاب مستقر شده بودیم با برادران عزیز سپاه و شهید شمشادیان و سایر دوستان بودیم. هوانیروز قرار بود پشتیبانی آتش نزدیک برای ما انجام بدهند که متأسفانه مشکلاتی پیش آمد و این امر محقق نشد. در آن زمان بنی‌صدر، فرمانده کل قوا بود و امکانات در اختیار رزمندگان قرار نمی‌داد. بعد‌ها متوجه شدیم که سرهنگ عطاریان یکی از مسئولین استان که ابتدا همکاری خوبی هم با ما داشت مهره استکبار بوده که بعدا هم دستگیر شد. وقتی حضرت آقا تشریف آوردند به منطقه بازدید کلی‌ای از منطقه داشتند و کل خطوط منطقه استان کرمانشاه را بررسی فرمودند و تمام اطلاعات لازم را تهیه کردند و به حضرت امام(ره) ارائه دادند. آن حضور مقام معظم رهبری در کرمانشاه و گزارش‌هایی که از منطقه تهیه کرده بودند، مانند همین سفر اخیر ایشان بسیار برای منطقه پر برکت بود و باعث ایجاد هماهنگی میان نیرو‌های سپاه و ارتش و ژاندارمری شد و این آغاز عملیات‌های موفق ما در مناطق غرب و جنوب شد.

  • شما آن زمان چند سال سن داشتید؟

20 سال

  • ظاهرا فرمانده عملیات غرب هم بودید. از دیدارتان با رهبری در آن روزها بفرمایید؟

در استانداری ما خدمت ایشان رسیدیم و گزارش کاملی از وضعیت خطوط مقدم جنگ خدمت آقا ارائه دادیم و مشکلات موجود را خدمتشان عرض کردیم. حتی برادرانی در ارتش بودند که صادقانه و مظلومانه می‌خواستند با سپاه همکاری کنند اما متأسفانه کارشکنی‌هایی صورت می‌گرفت و اجازه داده نمی‌شد. من و شهید شیرودی وقتی برای دریافت موشک تاو به لنچر‌های پادگان ابوذر مراجعه کردیم به ما گفتند در‌ها پلمب است و اجازه نداریم موشک به شما تحویل بدهیم و باید از بالا دستور برسد. به ما گفتند که شما بروید همان غلاویز سرپل‌ذهاب را نگه دارید چون بچه‌ها خیلی از جانب تانک‌های دشمن که در دشت ذهاب مستقر بودند اذیت می‌شدند و هر لحظه تعداد زیادی از بچه‌ها زخمی یا شهید می‌شدند. مدت کوتاهی - تقریبا به اندازه همین زمانی که داریم با هم گفت‌وگو می‌کنیم- بیشتر نگذشته بود و من داشتم با ماشین به سمت سرپل ذهاب می‌رفتم و هنوز به بچه‌ها ملحق نشده بودم که متوجه شدم شهید شیرودی نخستین تانک‌های دشمن در منطقه را زدند و آن انهدام بزرگ تانک‌های دشمن و فرار نیروهای عراقی و غنیمت گرفتن تجهیزات اتفاق افتاد که باعث افزایش نیروهای رزمنده ما شد. بعد از آن هم سلسله عملیاتی اتفاق افتاد که با توفیقات رزمندگان همراه بود. حضرت آقا در عملیات والفجر 10 در شلمچه در منطقه حضور پیدا کردند.

آن عکس‌هایی که در شهر کرمانشاه نصب شده و در آنها بنده در خدمت حضرت آقا هستم هم مربوط به ارتفاعات منطقه شندرلی است که مرز ما با کشور عراق است و مشرف بر شهر حلبچه عراق و منطقه عمومی پاوه. آن موقع ما حلبچه را تصرف کرده بودیم و عراق پاتک‌های بسیار شدیدی انجام می‌داد و با استفاده از سلاح‌های شیمیایی تلاش داشت منطقه را پس بگیرد. در چنین شرایطی به‌رغم اصرار‌های ما حضرت آقا حاضر نمی‌شدند منطقه را ترک کنند و دلشان نمی‌آمد رزمندگان را تنها بگذارند و اصرار داشتند در کنار رزمنده‌ها باشند. رزمندگان واقعا از حضور ایشان در جبهه‌ها عطر و بوی حضرت امام (ره) را استشمام می‌کردند.

  • و حالا بعد از 30 سال ایشان دوباره به کرمانشاه برگشته‌اند. استقبال مردم را چطور دیدید؟

مردم این منطقه از زمان جنگ واقعا پیوند قلبی بسیار عمیقی با حضرت آقا دارند. در این سفر هم شما دیدید که این مردم چطور از ایشان استقبال کردند. من خودم در چند هفته گذشته چندین بار به کرمانشاه آمدم و جلساتی با برادرانمان در شورای شهر و نمایندگان داشتم. احساسمان این بود که مبادا تبلیغات استکبار باعث شده باشد حضور مردم کمرنگ شود اما حضور خودجوش و انبوه مردم آن قدر پر رنگ بود که من فکر می‌کنم در 32 استان کشور بی‌سابقه باشد به‌طوری که شکوه و عظمت اول انقلاب را در اذهان متجلی می‌کرد. من به یکی از روستا‌های بسیار دورافتاده پاوه رفته بودم و دیدم مردم همه خوشحالند و به هم تبریک می‌گویند.

  • در تصاویری که از حضور رهبری در جبهه می‌بینیم حضور ساده و صمیمی ایشان در جمع رزمندگان قابل توجه است. این سادگی را باز هم در دیدار اخیر دیدید؟

واقعا باید بگویم از زمانی که ایشان رهبر شده‌اند این سادگی و بی‌تکلف بودن در ایشان تقویت شده؛ چه در آن لحظاتی که پای هواپیما به دستبوسی ایشان رفته بودیم و چه در ملاقات‌های مردمی، این سادگی محض و اخلاص پیامبر گونه ایشان بسیار مشخص است. یکی از جانبازان که الان همکار ما در شهرداری تهران است در این دیدار سر خود را روی صورت ایشان گذاشته بود.

البته ایشان همیشه نسبت به جانبازان توجه ویژه‌ای دارند اما واقعا جالب بود که انگار اصلا نمی‌خواستند از هم جدا شوند این صحنه بسیار تأثیرگذار و با عظمت بود. یکی از تصاویری که تلویزیون کرمانشاه چندین بار نشان داد تصویر پیرمردی بود که جلوی اتومبیل ایشان را می‌گیرد و می‌گوید درد تو به قلبم. واقعا این تصویر تأثیر‌گذار بود و مردم با دیدن آن، اشک از چشمانشان جاری می‌شد. این پیوند معنوی و قلبی که میان مردم و رهبری وجود دارد مختص صدر اسلام و ابتدای انقلاب است.

این را هم بدانید که مردم کرمانشاه ویژگی خاصی دارند که این احترام و علاقه را فقط برای رهبری از خود بروز می‌دهند. به قول خود آقا اینجا شهر پهلوان‌هاست و مردم غیور و پهلوانی دارد. این پهلوانی صفت بارز مردم کرمانشاه بوده که از قدیم الایام در آنها وجود داشته. آقای طلوعی یک بار به رهبری گفت آقا ما مشتی و پهلوانی به شما ارادت داریم و آقا فرمودند بله پهلوان، پهلوان. 2بار هم تکرار کردند. کرمانشاه همیشه به مهمان نوازی و خدمت به زوار امام حسین(ع) معروف بوده اما این استقبال پرشور، وصف‌ناپذیر است.اشاره‌ای هم آقا در این سفر به عملیاتی داشتند که من خودم فرمانده آن عملیات بودم. کردستان در حال سقوط بود و پادگان مهاباد به دست دشمن افتاده بود و ما یک عملیات ویژه انجام دادیم. ایشان اشاره داشتند که شما فقط برای استان کرمانشاه مبارزه نکردید بلکه برای اسلام جنگیدید. حرف‌هایی که آقا در رابطه با مشکلات مردم و جنگ می‌زدند حرف‌های دل مردم بود.

کد خبر 149076

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز