اگر مخاطب بداند که تمام این 8 نفر در یک پیکان سواری جای گرفته بودند ابعاد عجیب این حادثه روشن میشود. 2خانواده خود را در یک خودروی سواری جای دادهاند، 2 زن، 2 مرد، 2 کودک دختر و 2 کودک پسر، این 8 نفر اعضای 2 خانواده بودهاند که از شهری به شهر دیگر سفر میکردند، موقعیت سفر این بوده: نیمه شب یک پیکان، 2 سرنشین در صندلی جلو، راننده و 5 سرنشین در صندلی عقب. هوا متغیر، باد و باران و جاده خیس و لغزنده، تریلرها و کامیونها هم که چون همیشه در جاده حی و حاضر بودهاند، نور کافی نبوده و راننده هم احتمالا بهدلیل حضور 2 سرنشین در صندلی جلو کنترل خودرو برایش دشوار بوده است.
چه چیزی باعث شده که 2 خانواده در تلاش برای رفتن به یک سفر کوتاه، خطر را به جان بخرند؟ پدر و مادرها با کدام منطق حاضر شدهاند فرزندان دلبندشان را در موقعیتی خطرناک قرار دهند و به جاده بزنند؟
نه در این تصادف که در دیگر تصادفها نیز کودکان ازجمله سرنشینان رسمی وسیله نقلیه به شمار نمیآیند، مادر یا پدر کودک را روی پایش مینشاند و یک سرنشین محاسبه میشود به این ترتیب در تصادفی که 8 کشته برجای گذاشته 4 سرنشین در ماشین حضور داشتهاند. اتفاقی که در تاکسیهای درونشهری نیز رخ میدهد؛ معمولا زن یا مرد سوار میشوند و کودکی 3، 4 یا حتی 7ساله را روی پای خود جای میدهند تا کرایه یک نفر را حساب کنند. احتمالا بهدلیل صرفه اقتصادی کوتاهمدت بزرگترها حاضرند کودکان را در مواجهه با خطر قرار دهند. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. پدر و مادری که فرزندش را در محاسبه سرنشین یک وسیله نقلیه نادیده میگیرد از ناآگاهیهایی برخوردار است که منجر به بروز این رفتار شده است. این آگاهی به روشهای مختلفی میبایست در دسترس افراد قرار گیرد. نخست آنکه آموزش همگانی در این زمینه لازم است اما سختگیری قانونی هم در کنار آموزش همگانی شرط اساسی است.
پیش از این گروهی از اقوام، دوستان و فامیل در قسمت بار یک وانتبار سوار میشدند و دستزنان و پایکوبان راهی پیک نیک و گشت و مسافرت میشدند، چندی بعد پلیس بهشدت با این عارضه نامتعارف و ناایمن به مقابله برخاست و هر جا تخلفی از این دست مشاهده میکرد بهشدت با آن برخورد میکرد، حتی اگر بپذیریم که چندان که باید در این زمینه سختگیری نشد اما نتیجه منجر به کاهش پیکنیکهای بیست، سینفره با وانتبار شد. بیش از اینکه والدین مسئولیت جان فرزندانشان را برعهده داشته باشند، دولتها میبایست وظیفه حفاظت از جان مردم را برعهده بگیرند. وقتی پای یک کودک در میان است مسئولیت دولتها بیشتر میشود. وقتی 8 نفر در یک خودروی سواری قصد سفر دارند شاید بهتر باشد که پلیسراه مانع از انجام این سفر شود تا به این ترتیب به آموزش همگانی نیز کمک شده و به دانش والدین اضافه شود.
موتورسوارانی که کودکان را به شکل ناایمن با خود حمل میکنند نیز بارها طعمه حادثه شدهاند اما هنوز هم در خیابانهای شهر هرروز صبح کودکان را میبینید که کز کرده با پدر سوار بر موتورسیکلت راهی مهدکودک و مدرسه میشوند، احتمالا از مقابل دیدگان پلیسهای زیادی هم عبور میکنند اما هیچ قانونی برای مقابله با این رفتارهای ناایمن وجود ندارد و اقدامی در این زمینه انجام نمیشود.آه و ناله برای تصادف یک پیکان با 8 سرنشین کمترین فایدهای به حال کشتهشدگان ندارد، اینکه زنجموره سر کنیم که کودکان طعمه ناآگاهی شدهاند سهم مسئولیتمان را کاهش نمیدهد، لبه تیز پیکان به سوی مسئولان و پس از آن به سوی تمامی والدینی است که حیات کودکانشان را نادیده میگیرند.