به گزارش ایلنا، حسین سلطانزاده،عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد و مدیر مسئول فصلنامه معماری و فرهنگ در دومین نشست تخصصی در حاشیه سومین سمپوزیوم مجسمهسازی تهران با عنوان "مجسمهسازی و معماری در فضای شهری" برگزار شد؛ ضمن بیان این مطالب، گفت:" هنرمندان ایرانی باید بیشتر تلاش کنند تا جایگاه خود را در جامعه پیدا کنند.
از سوی دیگر در چنین جامعهای و با شرایطی که توصیف کردم، نیاز است تا فعالیتهای فرهنگی و شناخت فرهنگ جامعه ایرانی به صورت آکادمیک و گسترده کار شود. چرا که اگر قرار باشد اثر هنری را فقط هنرمند درک کند، که میشود هنر شخصی.
بالاخره یک قشر از مخاطبین هم باید اثر هنری را درک کنند".
حسین سلطانزاده که در این نشست به تحلیل جنبههای هنری مجسمهسازی با رویکرد توجه به گروههای مختلف مخاطبان و توجه به فرهنگ پرداخت، درباره محدودیتهای هنر مجسمهسازی و معماری، گفت:"در برخی زمینهها هنر مجسمهسازی و معماری و بسیاری از رشتههای هنری دیگر نسبت به سایر کشورها در وضعیت خاصی به سر میبرد.
به خصوص مجسمهسازی که در دورههایی از تاریخ در حاشیه قرار گرفت".
وی در ادامه درباره جایگاه هنر مجسمهسازی در میان افراد جامعه ایرانی اظهار داشت:" رشتههای هنری معمولاً بهطور تخصصی دنبال میشوند، اما وقتی از دید جامعه نگاه میکنیم، میبینیم ارتباط بین هنر و مخاطب ضعیف است.
در چنین شرایطی گاهی گفته میشود سطح سلیقه مخاطبان پایینتر از هنرمندان است، اما به واقع اینطور نیست و این هنرمندان هستند که نمیتوانند با شهروندان یک جامعه ارتباط برقرار کنند".
اما اینکه چه شرایطی باعث شده هنر نمیتواند با افراد جامعه ارتباط موثر برقرار نکند، دکتر سلطانزاده در این باره گفت:" بخشی از این موضوع به این دلیل است که هنرهای تجسمی به صورت وارداتی هستند؛ پس زبان هنرمند با زبان مخاطبان یکی نیست.
البته این نکته را هم میدانیم که مخاطبان اثر هنری از گروههای مختلفی تشکیل میشوند و در پی این نیستیم که هر اثری همه مخاطبان را جذب کند. بخشی از آثار مخاطبان خاص دارد و بخشی دیگر از آثار، توده مردم را در برمیگیرد".
وی با تاکید بر اینکه ارزش یک اثر در این نیست که همه اقشار آن را درک کنند، افزود:" با این حال اثری موفق است که با فرهنگ جامعه هماهنگ باشد. در غیر این صورت همواره به ارگانهای دولتی وابسته است".
وی در این رابطه اینگونه ادامه داد: "در جامعه ما هنر با حمایتها و یارانه ارگانهای رسمی سرپا نگه داشته میشود، نه با حمایت مردم جامعه.
مجسمهسازی، نقاشی، سینما، تئاتر و ... زیر سایه یارانههای دولتی اداره میشوند و به فعالیت خود ادامه میدهند نه با حمایت و توجه مردم.
چرا که هنرمندان نتوانستهاند با فرهنگ جامعه تطبیق پیدا کنند، و در مقابل وقتی درک متقابل بین هنرمند و مخاطبان به وجود نیامده، هنر هم جزو نیازهای یک شهروند نیست. در حقیقت مردم به هنر احساس نیاز نمیکنند".
سلطانزاده در ادامه با اشاره به اینکه هنرمندان امروزی چند برابر ارسطو و افلاطون مطلب خواندهاند و چند برابر هنرمندان قدیم آثار هنری دیدهاند، گفت:" با وجود این همه پیشرفت باز ارتباط هنرمند با جامعه برقرار نشده است.
چه کسی فکرش را میکرد فردوسی، در قرن چهارم، اشعاری بسراید که قرنها پس از آن هم همچنان مورد اقبال قرار گیرد.
یا دیوان حافظ، که معجزه هنری به حساب میآید. اما برخی هنرمندان امروزی به دلایلی که به آن اشاره شد به طور ناخودآگاه به فرهنگ جامعه بها ندادند".
وی با بیان اینکه هنر معماری یا مجسمهسازی آموزههای آکادمیک گستردهای دارد، گفت: "اساتید و دانشجویان در فضای دانشگاه تحقیقات بسیاری انجام میدهند.
در قبال این تحقیقات و آثاری که ارائه می دهند از آنها تقدیر میشود و جایزه دریافت میکنند، اما همه این اتفاقها در فضای دانشگاهها رخ میدهد و با محیط بیرون ارتباطی برقرار نمیشود".
وی برای رفع این معضل بر این باور است: "میبایست به مباحث فرهنگی توجه بیشتری شود تا هنرمند بتواند با لایههای مختلف جامعه ارتباط برقرار کند.
هر چند که اساتید بزرگ و گرانقدری در حوزههای هنری داریم اما همواره انتظارمان این است که شرایط بهتر شود".
مدیر مسئول فصلنامه معماری و فرهنگ یادآور شد: "وقتی میتوان جامعه پویایی داشت که هنر نیاز دوم یا سوم مردم محسوب شود. چرا که یکی از مهمترین اهداف هنر، برقراری ارتباط با مخاطب است.
واقعیت این است که در بعضی جوامع هنرمند تلاش زیادی انجام نمیدهد اما با این حال ارتباط با قشرهای مختلف وجود دارد، ولی در کشور ما هنرمندان در مقایسه با همکارانشان در بسیاری از کشورهای خارجی تلاش بیشتر دارند، اما نمیتوانند خود را به جامعه بشناسانند".
وی یکی از تبعات این معضل را اینگونه توصیف کرد: "باتوجه به اینکه دانشگاههای ما نمی توانند ارتباط قوی با فرهنگ جامعه برقرار کنند، هنرمندان بعد از یک دورهای دلسرد میشوند و در نهایت وقت خود را به خلق آثاری میگذرانند که از سازمانها سفارش گرفته اند.
اما اگر در مقابل میبینیم که ورزشکاران و برخی بازیگران در میان آحاد مردم جایگاه خود را پیدا کردهاند به این دلیل است که هم نظامهای اجتماعی از این رسانهها حمایت میکنند و هم این گونه حرفهها جنبه سرگرمی دارند".
وی در ادامه گفت:" اما معماری و مجسمهسازی چندان جنبه سرگرمی ندارند. از سوی دیگر در برخی جوامع مانند هند، مجسمهسازی یک هنر مقدس است.
افراد از کودکی با مجسمه سروکار دارند و مجسمه بخشی از حیات و دینشان است، در صورتیکه در ایران به دلایل مذهبی و فرهنگی، در دورههایی از هنر مجسمهسازی دور بوده ایم.
به همین دلیل هنرمندان ایرانی برای هموار ساختن این مسیر می بایست تلاش بیشتری داشته باشند، تا به جایی برسیم که مخاطب برای کسب آرامش در محیط خانهاش، مجسمهای قرار دهد".
دکتر حسین سلطان زاده با اشاره به اینکه مشکل دیگر رشتههای هنری عدم ارتباط با یکدیگر است، گفت: "معضل دیگری که وجود دارد این است که نه تنها هنر در کشورمان نمیتواند با جامعه ارتباط برقرار کند، که ارتباط بین رشتههای هنری هم بسیار محدود است.
پس از 72 سال از مطالعه آکادمیک هنر در کشورمان هنوز نتوانستهایم ارتباط آکادمیکی میان رشتههای هنری برقرار کنیم".
وی در پایان با تاکید بر اینکه یکی دیگر از مشکلات عمدهای که در این حیطه داریم، بخشی نگری است، گفت: "در سازمان زیباسازی شهر تهران هم که به هنر بیشتر بها میدهد و در این زمینه گامهای خوبی نیز برداشته، میبینیم گاهی نقاشی دیواری، مجسمهسازی، نقش برجستهها و... هر کدام در حوزههای جداگانه دنبال میشوند و ارتباطی بین این رشتهها وجود ندارد".
این استاد دانشگاه ابراز امیدواری کرد: امید است با توجه هنرمندان به فرهنگ جامعه و شناساندن این حوزه به جامعه هنری و به دنبال آن دست یافتن به زبان مشترک با افراد جامعه، شاهد جایگاه پررنگتر هنر در بین جامعه ایرانی باشیم.