خیل آثار نازلی که این سالها تولید و روانه اکران شده است بیش از آنکه به قدرت مافیاگونه برخی از دفاتر پخش، سینماداران و تهیهکنندگان مرتبط باشد از یک سوءمدیریت برخاسته که مدتی است تمامی لایههای سینما را درگیر خود کرده است. ناتوانی در مهندسی فرهنگی، نمادگرایی بیش از اندازه ممیزان محترم در قبال آثار انتقادی و به همان میزان رویه ملاطفت جویانه با کمدیهای خنثی و به زعم نگارنده توهینآمیزی چون پیتزامخلوط، کلافی را شکل داده که حاصلش برای سینمای ایران جز نابودی نخواهد بود. درنظر آورید که تحتتأثیر پیشینه بازیگران یا کارگردانان به سینما برویم و در همان دقایق ابتدایی از اینکه بلیت خریده و به تماشای آن آثار رفتهایم پشیمان شده و بهخود بد و بیراه بگوییم. آیا از این پس با دیدن همان گروه در اثر دیگر با یک نگاه بدبینانه با سینمای ایران رویارو نخواهیم شد؟
این سؤالی است که همواره در ذهن مخاطبان فهیم سینمای ایران مرور شده اما از آنجایی که سبد متنوعی در حوزه اکران رویاروی مخاطب قرار نمیگیرد، لاجرم به تماشای آثاری چون پیتزامخلوط مینشیند تا شاید در این وانفسایی که رمقی برای جامعه باقی نمانده است گل لبخندی ولو بهصورت گذرا بر لبهایشان نقش بندد و این یکی از دلایل فروش پیتزامخلوط است؛ اثری که در هیچیک از زیر ژانرهای مفهومی کمدی قرار نمیگیرد و با ساختار پرت و پلا و مفاهیم منزجرکنندهای که درون فیلم قرار دارد خندهای تلخ را بر لبهای مخاطب مینشاند. فیلم نه فیلمنامه درستی دارد و نه میتواند از داشتههای اجرایی بازیگرانش به درستی بهره برد و ناتوانی کارگردان سبب شده تا حتی کلیشههای خنده آفرین مجید صالحی و علی صادقی نیز به کار فیلم نیاید. بازیها در سطح بسیار پایینی قرار دارد و کارگردان با یک بدفهمی مفرط از ظرفیتهای هر یک از بازیگران، تنها یک تصویر رنگ پریده و آزاردهنده از کمدینهایش به مخاطب عرضه کرده است. مهران غفوریان با ادا و اطوارهای آزاردهنده و تلاش تصنعی در نزدیک شدن به حالات یک فرد لال نقطه عجز این اثر بهظاهر کمدی است.
مجید صالحی حتی در ارائه تیپ خنده آفرین آثار گذشتهاش ناموفق است و لیلا اوتادی نیز در یک نقش آفرینی متاثر کننده، چهره هنری خود را بیش از پیش تخریب کرده است. علی صادقی نیز برای مخاطب آشنا نیست و هیچیک از حرکات و دیالوگهایش نشاط ایجاد نمیکند. درنظر آورید که بداهه گویی بهعنوان نکته مثبت بازیهای علی صادقی در آثار گذشته به کناری گذاشته شده و کارگردان از این بازیگر خواسته تا تمام توان کمدیاش را در صحنه منزجرکنندهای از فیلم (بالا آوردن) خرج کند؛ شاید از طریق این هجو تیپیک بتواند خنده مخاطبان را بگیرد اما وقتی سطحی فکر میکنیم و شعور مخاطب را تا آن حد پایین فرض میگیریم که اثری چون پیتزامخلوط را بهعنوان فیلمی کمدی به اکران درمیآوریم، باید هم منتظر عواقب تلخی باشیم. عواقبی چون سالنهای خالی و نابودی سینمایی که هیچگاه بهصورت راهبردی درنظر نیامده، تنها بخشی محدود از تبعات اکران پیدرپی کمدیهای نازل است و این برای سینمای کشوری که داعیهدار تمدن و فرهنگ است به هیچ وجه زیبنده نیست.