- بهنظر شما علت اینکه عدهای بحران شعر امروز را بحران مخاطب میدانند چیست؟
من اصلا در شعر این روزگار بحرانی نمیبینم. بحران یک تعریفی دارد. آنهایی که عقیده دارند شعر این روزگار با بحران روبهروست چه تعریفی از بحران دارند؟ نمیدانم شما که این سؤال را مطرح میکنید و این سؤال را از دوستان نقل قول میکنید که گفتهاند در شعر این روزگار بحران وجود دارد آنها دلایل این بحران را چه میدانند؟
- خب، ممکن است دلایل مختلفی وجود داشته باشد. بعضیها فروش کتابهای شعر را مطرح میکنند یا حتی فروش شعر در کشورهای دیگر.
اولا دلایلی که آن عزیزان میآورند دلایلی کافی و وافی نیست. شعر به آن صورت قابل ترجمه نیست. وقتی شعر قابل ترجمه نیست در حقیقت بخشی از شعر در کار ترجمه برای همیشه نزد خودش میماند و هیچ موقع نزد مخاطبی که به زبان دیگری است منتقل نمیشود. کارهایی که ما هم از آن طرف به فارسی ترجمه میکنیم فقط بخشی از آن است، هالهای از آن است، تصویری از آن است و هیچ موقع تصویر بیانگر کل واقعیت نیست و دوربینی است که از یک بعد آن را میبیند.
چشم نیست که از همه ابعاد بتواند آن را ببیند. ثانیاً عزیزانی که درباره فروش کتابهای شعر میگویند من معتقدم که بحران مخاطب هرگز در شعر وجود نداشته، امروز هم وجود ندارد و به تبع آن در آینده هم وجود نخواهد داشت؛ بحران متوجه شاعر و مولف است. من بارها در مصاحبههایم عرض کردم که اگر ما به 100مجموعه شعری که الان در کشور چاپ میشود نگاه کنیم 70مجموعه اصلا قابل خواندن نیست، 20مجموعه قابل تامل است و 10مجموعه قابل تامل و تورق یا خواندن و استفاده بردن؛ این بر میگردد به کسانی که میخواهند به هر حال سخنی شعرگونه گفته باشند و خودشان را در این جرگه قرار بدهند؛ یعنی مشکل، مشکل مولف است و کسی که کتاب چاپ میکند.
مخاطب در اینجا دچار سردرگمی انتخاب میشود؛ یکدفعه میبیند که در کشور چند هزار مجموعه شعر چاپ شده است و حالا میخواهد گزینش کند. اینجا در گزینش دچار مشکل میشود. ما فکر میکنیم که بحران مخاطب وجود دارد، درصورتی که هرگز اینگونه نیست. چند مثال بزنم. الان بهترین کتابهای شعر چاپهای فراوانی میخورد؛ مثلا کتاب زنده یاد قیصر امینپور. الان در چندمین چاپ است؟ کتاب استاد محمدعلی بهمنی درچندمین چاپ است؟ کتاب «گاهی دلم برای خودم تنگ میشود». چاپ هجدهم است. وقتی این کتاب 18بار چاپ شده و این همه مخاطب- فکر کنم حدود 30هزار نفر- آمدهاند و این کتاب را گزینش کردهاند بحران مخاطب دیگر وجود ندارد. اما کسی که شاعر نیست یا با اصول عقلانی شعر هم آشنا نیست، با دقائق و ظرافتها و نکتهبینیهای شعر اصلا آشنا نیست و هیچ کشف و شهودی در کارش وجود ندارد، براساس خودش ذوب نمیشود، از اطراف خودش تأثیر نمیگیرد و مسلماً روی اطراف خودش هم نمیتواند تأثیر بگذارد، این باعث میشود که کتابش بماند و ما فکر میکنیم که بهطور کاذب بحران مخاطب وجود دارد.
- شما ناشر هم هستید. از این زاویه موضوع را چطور میبینید؟
ما نشری راه انداختیم به نام فصل پنجم که نشر تخصصی شعر است. 140مجموعه چاپ کردیم. هیچ مشکلی هم در پخش و توزیع کارهایمان نداریم و همه کتابهایمان نیز به فروش میرود، کتاب آقای برقعی چاپ سیزدهم است. کتابهای آقای علیرضا بدیعی چاپ پنجم است و نزدیک 40کتابمان به چاپ دوم و سوم رسیده است. کتابهای استاد بهمنی از فروش فوقالعادهای برخوردار است و بهزودی به چاپهای ششم و هفتم میرسد؛ این از نظر آمار و از نظر ناشر اما از نگاه شاعر بله، وقتی چندین هزار نفر شاعر میخواهند مجموعه چاپ کنند و مدعی شاعر بودن هستند ولی نمیتوانند روی ضمیر مشترک مخاطب دست بگذارند و نمیتوانند کشف و شهودی در شبکه ذهنی و زبانی مخاطب داشته باشند و خودشان هم دارای یک شبکه ذهنی و زبانی منسجم نیستند بدیهی است که این اتفاق میافتد و کتابها همچنان میماند و فکر میکنند بحران مخاطب وجود دارد. خیر. هرگز. شعر، هنر ملی و مایه افتخار این سرزمین است و بدیهی است که این هنر ملی از دیرباز تا امروز حضور جاری و ساری در متن مردم ما داشته. الان شما بفرمایید که مجموعه شعر حافظ چند میلیون تیراژ خورده؟ مولوی چطور؟ عطار؟ سنایی؟ خب. اینها مال گذشته است. در این روزگار هم ما میبینیم که مجموعه شعرهایی داریم که در چاپ چهل و دوم هستند، پس این حرف بهنظر من از اساس حرف اشتباهی است.
- بسیاری از ناشران از گرفتن کارهای شاعران سر باز میزنند. حتی ممکن است آن کار هم چندان کار بدی نباشد. علت چیست ؟
بهنظر من هر نشری باید تخصصی باشد. اگر کسی ناشر تاریخ است باید تاریخدان باشد، اگر ناشر جغرافی است باید از کارشناس جغرافی استفاده کند، اگر ناشر علمی است باید از چند کارشناس حوزه علم استفاده کند و اگر در حوزه سیاست کار میکند باید تئوریسینهای سیاسی را به خدمت بگیرد. بدیهی است ناشرانی که مجموعه شعرها را پس میزنند و چاپ نمیکنند ناشر تخصصی شعر نیستند و کارشناس ندارند، باید کارشناس داشته باشند، آن موقع اگر کارشناسی اثری را برگرداند دیگر نمیتوان گفت که او چاپ نکرده؛ در واقع آن ناشر اثر ضعیفی را چاپ نکرده است.