هر چند در این مسیر ممکن است کمی لنگان لنگان راه را پیموده باشیم اما جهت و جاده انسان ایرانی در راه آینده همان بزرگراه ارتباطی الکترونیکی شدن است.
در جامعه دیجیتال، روزنامه مانند دیگر چیزها هم معنای کلاسیک خود را از دست می دهد و به «متن الکترونیکی» یا دیجیتال مبدل می شود تا متناسب ذائقه و خواست انسان دیجیتال در آید. در این یادداشت کوتاه که به مناسبت شروع به کار روزنامه آن لاین همشهری می نویسم می خواهم کمی درباره ابعد فرهنگی دیجیتالی شدن و مزایا و معایب آن بنویسم.
در زبان انگلیسی این ایام تعبیری رواج یافته است که می گویند «ا (منظور الکترونیک) برای همه چیز» [۱]. این عبارت کنایه از فرایندی است که جامعه شناسان از آن به «دیجیتالی شدن» [۲]، یا «الکترونیکی» [۳]شدن نام می برند.
الکترونیکی یا دیجیتالی شدن فرایندی است که انسان از طریق ابزارها، فنون و رسانه های دیجیتالی مانند شبکه اینترنت و رایانه به تولید، تکثیر، اشاعه و انتشار نمادها و معانی می پردازد و از طریق آنها زندگی خود را سامان و معنا می بخشد.
در نتیجه رشد و گسترش رسانه های دیجیتالی و الکترونیکی و افزایش کاربرد آنها در تمام ابعاد زندگی روزمره – از فعالیت های تجاری بزرگ بانکی، خرید و فروش رایانه ای و آموزش از راه دور رایانه ای گرفته تا آشپزی و کارهای جزئی درون خانه- فرایند دیجیتالی شدن نیز گسترش یافته است و در حال تغییر دادن عادات بنیادین ما در زمینه های مختلف فعالیت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
برای مثال، در آموزش، دانش آموزان و دانشجویان متقاضی استفاده هرچه بیشتر تکنولوژی های آموزشی دیجیتالی هستند و کلاس های بدون تصویر و صدا و بدون کاربرد پاور پوینت برای آنها ملال آور و بهتر است بگوییم غیر قابل تحمل شده است. در آشپزخانه ها نیز سالهاست که «ماکرویو و ماشین لباسشویی و دیگر وسایل تمامآ مجهز به برنامه ها و دستورهای از پیش تعیین شده کامپیوتری برای انجام فعالیت های خود شده اند و دیگر نیازی به تنظیم دستی آنها نیست.
درباره بانک ها و سازمان های دیگر نیز نیازی به توضیح نیست زیرا هر یک ما لاجرم هر روزه شاهد نقش رایانه ها در آنها هستیم. شاید تلفن های همراه بیش از هر ابزار دیگر رایانه و اینترنت را به زندگی روزمره ما وارد کرده است. کافی است یک روز تلفن همراه ما قطع یا به هر دلیلی از دسترس ما خارج شود، دچار احساس غریبی می شویم. چون مادری که فرزندش را گم کرده یا فردی که در جزیره ای گم افتاده است، احساس تنهایی و غربت می کنیم.
این احساسی است که در نتیجه خروج و انزوای ما از مدار دنیای دیجیتال به ما دست می دهد. به هر حال ما نیز مانند مردمان شمال در آنسوی ابها به دنیای دیجیتال خو کرده و معتاد شده ایم. این اعتیاد از بازی های رایانه ای در دنیای کودکی شروع می شود و با اعتیاد به وبلاگ نویسی و خواندن مطالب آن لاین به کمال می رسد.
برای همین است که حتی در دنیای جدید نه تنها توانایی خواندن و نوشتن بلکه آشنایی با رایانه و کار با آن جزئی از مهارتهای ضروری زندگی شناخته شده و ناآشنایان با «سواد رایانهای» جزو گروه «بیسوادان» طبقهبندی میشوند.
به دلیل فراگیری و گستردگی فرایند دیجیتالی شدن در تمام عرصه های زندگی، من این فرایند را در کنار فرایندهایی مانند جهانی شدن، رسانهای شدن، مجازی شدن، تجاری شدن، زنانه شدن[۴] و فرهنگی شدن[۵] یکی از فرایندهای اصلی تحول فرهنگ معاصر می دانم و معتقدم برای شناخت جامعه معاصر ما لاجرم نیازمند درک و چگونگی این فرایند در درون هر جامعه هستیم.
من در اینجا به برخی از ویژگی های چگونگی تجربه دیجیتالی شدن جامعه و فرهنگ ایران اشاره می کنم، اگرچه شرح و تحلیل دقیق هر یک از این نکات نیازمند شرح و بسط بیشتری است. نخستین و قابل توجه ترین نکته در زمینه دیجیتالی شدن جامعه ایران، مقاومت اندک اندک مردم و فرهنگ ایران در برابر ورود رایانه ها و اینترنت به درون جامعه و حتی خانه های ایران است.
تاریخ تحولات یک دو قرن اخیر نشان می دهد مردم ایران مانند دیگر ملت ها اغلب در برابر ورود تکنولوژی های روزآمد و جدید مقاومت های جدی نشان داده اند و سالیان سال از پذیرش آن سرباز زده اند. جعفر شهری در کتاب تاریخ اجتماعی تهران مثال های متعددی از مقاومت ایرانیان در برابر تکنولوژی های روز مانند عکاسی، چرخ خیاطی، قطار، رادیو، تلویزیون، دوچرخه، چراق برق و امثال اینها ارائه و ثبت کرده است.
ایرانیان اغلب مصنوعات صنعتی جدید را با عناوین چون فرنگی، ارمنی، جنی و نجس طبقه بندی کرده و از پذیرش آن تا مدت ها سرباز زده است. اما ورود رایانه در خانه های ایرانی با مقاومت جدی روبرو نشد و اگرچه تردیدهایی درباره برخی جنبه های اینترنت وجود داشت و هنوز نیز وجود دارد اما کلیت رایانه به مثابه ابزاری مشروع، پذیرفته شده است.
در حالی مردم ایران از نظر فرهنگی مشروعیت فرهنگی رایانه را پذیرفته اند که این ابزار به مراتب بیش از چرخ خیاطی و دوچرخه دارای کارکردها و پیامدهای فرهنگی برای آنها است. اینکه چرا و چگونه مردم بدون مقاومت، حضور رایانه در منازل و محل کارشان را پذیرفتند نیازمند بررسی های تجربی است، اما به گمان من سرعت تغییرات فرهنگی و اجتماعی به اندازه ای است که مجال اندیشدن به مردم را نمی دهد و مردم در برابر تکنولوژی های جدید مانند ماهواره، تلفن همراه، اینترنت و رایانه مجال چند و چون کردن را از دست داده اند.
بعلاوه بنیادهای مدرنیته ایرانی قوام بیشتری یافته است و مردم آمادگی بیشتری برای سازگاری و قبول محصولات مدرن دارند. ویژگی دیگر دیجیتالی شدن جامعه و انسان ایرانی، فراگیری این فرایند در سراسر کشور و در بین تمام گروه های اجتماعی است.
ورود اغلب مصنوعات و محصولات مدرن در ایران مانند اتومبیل، موتور سیکلت، دوربین عکاسی، رادیو، تلویزیون و لوازم خانگی برقی اینگونه بوده است که ابتدا تا مدت ها تنها گروه ها و طبقات اجتماعی بالا و اعیان و اشراف امکان برخورداری از آن را می یافتند.
روستاییان، عشایر، زنان و کودکان اغلب آخرین گروه هایی بودند که امتیاز برخورداری و بهربرداری از آنها را بدست می آوردند. اما رایانه ها و تکنولوژی های جدید دیگر بسیاری سریع فراگیر شدند و در مدت اندکی خصلت طبقاتی خود را از دست دادند.
موبایل برای مدت کوتاهی خصلت طبقاتی داشت و برخی با کنایه آن «فیس بایل» می نامیدند اما این نیز دیری نپایید و امروزه کارگر و کارفرما و زن و مرد و حتی کودکان و نوجوانان دارای تلفن همراه هستند. عمومیت رایانه شاید بیش از تلفن همراه است زیرا مدارس، دانشگاه ها و مراکز عمومی و دولتی خدمات رایانه ای در اختیار همه قرار می دهند و آنها که در منزل دسترسی به رایانه ندارند، در محل کار می توانند از رایانه استفاده کنند.
در این زمینه علاقه کودکان، نوجوانان و زنان به رایانه بسیار قابل توجه است. مدرنیته ایرانی که اغلب مذکر و بزرگسال سالار بوده است به نظر می رسد در زمینه تکنولوژی های جدید دیجیتالی خصلت دموکراتیک تری دارد و به نحو عادلانه تری بین همه گروه ها نفوذ کرده است. با وجود این، نباید از نظر دور داشت که هنوز رایانه نتوانسته است به روستاها راه یابد و دنیای دیجیتال ایرانی همچنان خصلت «شهری» دارد. البته در این زمینه روستاهایی هستند که به دنیای اینترنت وصل شده اند و هستند خانه هایی که رایانه به آنها راه یافته است.
اما این موارد همچنان استثنا هستند و بخش کوچکی از جمعیت روستایی ایران را در بر می گیرد. نکته سوم نحوه استفاده و کاربردهای ایرانی ابزارهای دیجیتال و رایانه ای است. بهره برداری کامل و قابل قبول از امکانات و خدمات رایانه ای مستلزم مجموعه ای از تحولات زیرساختی است که دسترسی به رایانه یکی از آنهاست.
هنوز مردم ایران آشنایی کامل با امکانات و خدمات رایانه ندارند، و دسترسی به رایانه نیز کم هزینه نیست و از سویی هنوز دلبستگی ها و عادت های بسیاری به روش های سنتی انجام امور دارند. در نتیجه این عوامل و عوامل بسیار دیگر، هنوز رایانه ها نتوانسته اند تمام زندگی روزمره مردم را تصاحب کنند.
برای بسیاری، رایانه صرفا ابزاری برای شنیدین موسیقی، تماشای فیلم، بازی یا ارسال امیل است. بسیاری نیز هنوز از نزدیک شدن به رایانه وحشت دارند و چگونگی استفاده و کار با آنرا اصلا نمی دانند. برخی دیگر نیز رایانه را جزء وسایل فرزندان می دانند و آنرا از دنیای بزرگسالان بیرون گذاشته اند.
عده ای نیز آنرا در «اتاق پذیرایی» گذاشته و رایانه را جزء کالاهای لوکس طبقه بندی کرده اند. در حالیکه برخی رایانه را ابزاری مدرن و سکولار می دانند، برخی دیگر به سی دی ها و وب سایت های مذهبی عادت کرده و دنیای مذهبی مجازی بزرگی بوجود آورده اند.
کاربردهای سنتی، مدرن، شبه مدرن و شبه سنتی رایانه در جامعه ایران امکان طبقه بندی فرهنگی این ابزار را از بین برده است. همچنین همان طور که گفتیم امکان طبقه بندی جنسیتی، قومیتی، اقتصادی و اجتماعی نیز برای این ابزار کمتر وجود دارد. البته همچنان ممکن است بتوان به نحو کم رنگ تمایزهایی در این زمینه مشاهده کرد. ولی هنوز داده ها و بررسی های تجربی لازم در این زمینه در اختیار نداریم تا بتوانیم تصویر روشنی از ابعاد قومیت، جنسیتی، فرهنگی و اقتصادی دیجیتالی شدن در ایران ارائه کنیم.
آخرین نکته ای که درباره دیجیتالی شدن به سبک ایرانی باید گفت درباره پیامدهای دیجیتالی شدن است. گسترش رسانه ها بخصوص رسانه های تصویری، و گسترش اینترنت و بازی های رایانه ای مجموعه ای گسترده ای از پیامدهای فرهنگی گوناگون در جامعه معاصر بوجود آورده است. یکی از این پیامدها «بصری شدن» [۶] فرهنگ معاصر است.
دنیای امروز ما مملو از ایماژها شده است. نه تنها رسانه ها، بلکه تبلیغات شهری، موزه ها، گالری ها و هر چیزی که محیط ما را اشغال یا بخشی از محیط ماست، حاوی انبوه ای از نشانه ها و ایماژهاست. انسان امروزی در فضای انباشته از تصاویر، بتدریج به تصاویر خو کرده و شیوه اندیشیدن او بیش از هر زمانی در تاریخ وابسته به تصاویر شده است. ما دیگر به کمک تصاویر می اندیشیم. این همان فرایند بصری شدن فرهنگ معاصر است که عمدتا رسانه ها، رایانه ها و اینترنت نقش اساسی در آن داشته اند.
بهگمان نسل جوانتر ایران که سر و کار و آشنایی بیشتری با رایانه دارد، بتدریج تحت تاثیر رایانه ها بصری می اندیشد و به زندگی آن لاین و نگریستن به صفحه مونیتورها بیش از چیزهای دیگر خو کرده است. تلاش برای آن لاین کردن همه چیز تا حدودی به دلیل تقاضای اجتماعی است که نسل دیجیتال بوجود آورده است.
انتشار روزنامه ها بصورت آن لاین نیز پاسخی به این تقاضاست. اگرچه مجموعه وسیع امتیازهای فنی و اجتماعی انتشار آن لاین روزنامه مانند سهولت و گستردگی جهانی دسترسی به مطالب، کم هزینه بودن انتشار، سرعت انتشار، سهولت آرشیو مطالب، سهولت خواندن مطالب، قابلیت دسترسی دائمی، سهولت بکارگیری رنگ ها و طراحی های رایانه ایی در صفحه آرایی، انعطاف پذیری و قابلیت بسیار در طراحی، صفحه آرایی و تنوع بیشتر فونت ها و رنگ ها، و قابلیت بیشتر ارتباط دو سویه با مخاطبان جملگی باعث شده است که روزنامه ها هر روز بیش از گذشته بسوی آن لاین شدن حرکت کنند اما همچنان تعداد روزنامه های آن لاین کشور کم شمار است و روزنامه های موجود اغلب همان نسخه چاپی خود را بصورت آن لاین نیز ارائه می کنند.
دکتر یونس شکرخواه بعد از انتشار جام جم آن لاین، توانست همشهری آن لاین را نیز تاسیس کند و گام مهمی در مسیر فرایند دیجیتالی شدن فرهنگ بردارد. برای ایشان و روزنامه همشهری آن لاین آرزوی موفقیت می کنم.
[۱] E (electronic) for everything
[۲] digitalisation
[۳] electeronization
[۴] feminisation
[۵] culturalization
[۶] visualization
درباره دکتر نعمتالله فاضلی:
- عضوهیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی تهران (از ۱۳۷۴ تاکنون).
- عضو هیات علمی دانشگاه تربیت معلم تهران (از ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۴).
- عضو وابسته هیات علمی مدرسه مطالعات شرق و آفریقای دانشگاه لندن (از۲۰۰۴تاکنون).
- عضو وابسته عیات علمی مؤسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا دانشگاه تهران (از ۱۳۸۳ تاکنون).
- معاون پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی (از ۱۳۸۳ تا دی ۱۳۸۴).
- رئیس مرکز پژوهش های بنیادی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (۱۳۷۳ الی ۱۳۷۷)
- سردبیر فصلنامه تحقیقات و مطالعات فرهنگی نامه پژوهش از ۱۳۷۳ الی ۱۳۷۷
- مدیر داخلی و ویراستار فصلنامه علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی از ۱۳۷۵ الی ۱۳۷۷
- سردبیر فصلنامه مطالعات فرهنگی و هنری راه دانش –فصلنامه تحقیقات فرهنگی استان مرکزی- (از۱۳۷۳ الی ۱۳۷۷).