اگرچه عبارت « بعد از جنگ سرد» برای این دوران به کار رفته است، اما این عبارت هم اکنون دیگر به گذشته تعلق دارد و دیگر برای ویژگی های دنیای امروز تعریف و عبارت مناسبی نیست. دیگران از عباراتی چون «دوران بعد از 11 سپتامبر» حرف زدهاند؛ گویی که حملات 11 سپتامبر به برجهای دوقلو در نیویورک و ساختمان وزارت دفاع در واشنگتن برای همه دنیا تعیین کننده بوده است. اما این تصویر حتی در خود آمریکا دیگر قدرتی را که زمانی داشت ندارد.
ما عبارت دیگری را برای این دوران پیشنهاد میکنیم که بهتر از عبارات دیگر، ویژگی های این دوران را تعریف میکند و آن عبارت «دوران بعد از وفور» است.
اگر چیزی وجود داشته باشد که اکثر مردمان قرن 20 در آن مشترک بودند، احساس وفور رو به رشد جهانی در همه حوزهها از انرژی و غذا و کالاهای مصرفی و مسکن تا مُد و فرهنگ عامه و توده و غیره است. درست است که تودههایی از فقر در بسیاری از حوزهها دیده میشد، اما اکثر مردم در بیشتر نقاط دنیا شاهد افزایش درآمد و دارایی هایشان بودند و همزمان منابع انرژی هم بیشتر شده بود.
حداقل بخشی از جمعیت جهان به این تجربه ادامه میدهند و افزایش ثروت شخصیشان در قرن بیست و یکم ادامه مییابد. اما این احساس وفور و فراوانی ثروت که ویژگی اصلی قرن 20 بوده است برای بسیاری از ما دیگر وجود نخواهد داشت. روزی میرسد که دیگر تجملاتی چون سفرهای دریایی و غذاها مهمانیهای آنچنانی دیگر قابل دسترسی نیست. حتی ضروریات اساسی و اولیه مانند انرژی، برق، آب و غذا دیگر به وفور نیست و گرانتر هم میشود. این شرایط جهانی برای فقرا دشواری به همراه خواهد آورد و حتی طبقه پایین متوسط را مجبور به انتخاب سفرهای کم خرج یا محدود و غذاها و رستورانهای متوسط و عدم استفادۀ بیش از حد از دستگاه تهویه و خنک کننده در تابستان و وسایل گرم کننده در زمستان میکند.
عرضه کمتر و تقاضای بیشتر
در پس این تغییر تاریخی در ثروت جهانی و وفور آن، تغییر اساسی در توازن میان منابع عرضه و تقاضا نهفته است. در بیشتر سالهای قرن بیستم ذخایر جهانی مواد حیاتی چون نفت، گاز طبیعی، زغال سنگ و مواد مهم معدنی گسترش چشمگیری یافت، چراکه شرکتهای غول پیکر چند ملیتی میلیاردها دلار برای اکتشاف هر گوشه از زمین در جستجوی منابع انرژی هزینه میکردند. به این ترتیب، مصرف کنندگان در سراسر دنیا میتوانستند مصرف انواع این منابع را افزایش دهند، چرا که آسوده بودند که میزان این منابع در سال آینده و سالهای بعد هم بیشتر میشود و این روند تا بینهایت و تا آینده ادامه مییابد.
اما این شرایط، دیگر ادامه نخواهد یافت. بسیاری از امیدبخشترین منابع عرضه انرژی دنیا اکنون مکان یابی و کشف شده اند و همه میلیاردها دلاری که غولهای چند ملیتی برای اکتشاف و بیرون کشیدن این منابع هزینه کردهاند، نتیجه داده است. از دهه 1960 که دارای بیشترین بهرهوری در اکتشاف چاههای جدید نفتی بوده تا کنون روند اکتشاف منابع و ذخایر جدید سیر نزولی یافته است. از آن نگران کننده تر اینکه اکتشاف چاههای جدید نفتی در دهه 1980 پایینتر از میزان مصرف نفت رفت و از آن زمان تا کنون به نصف میزان مصرف رسیده است. این به آن معنی است که ما رفته رفته بیشتر به منابع و ذخایر یافته شده در دهههای گذشته وابسته میشویم. این الگویی است که نمیتوان آن را ادامه داد.
همین شرایط برای منابع حیاتی دیگر از جمله گاز طبیعی، اورانیوم، مس و بسیاری دیگر از منابع زیرزمینی صادق است. ممکن است به اندازه کافی از این منابع در بازارهای جهانی امروز ذخیره وجود داشته باشد، اما جایگزین دیگری برای این منابع وجود ندارد تا جای مصرف را بگیرد. بنابراین کمبود منابع در آینده اجتناب ناپذیر است.
وضعیت آب، اندکی متفاوت است، چرا که هر سال از طریق تبخیر اقیانوسها و بارش، منابع تازۀ آب به دست میآید. اما حتی این منابع هم در سالهای آینده به دلیل افزایش و رشد جمعیت، افزایش شهرنشینی، صنعتی شدن، افزایش بیش از حد منابع زیرزمینی و گرم شدن کره زمین با محدودیت روبرو خواهد شد.
این کاهش منابع حیاتی جهان به شیوههای مختلف بر ابعاد مختلف زندگی ما تأثیر میگذارد. از نظر شخصی، این شرایط، ما را به مصرف کمتر مجبور میکند. مثلا خرید کمتر و استفاده از خودروهای کم مصرف و خانههایی که انرژی را بیشتر در خود حفظ کند. کارهای دیگری هم باید انجام داد؛ از جمله اینکه مسافرتهای با مسافت طولانی از زندگی حذف شود و مردم، کمتر با هواپیما سفر کنند یا استفاده از وسایل گرم کننده در زمستان را کمتر کنند. اینها تازه دشواریهایی است که کمتر به چشم میآید و دشواری اصلی برای شهروندان به ویژه فقرا و سالمندان، موضوع درآمد است. کشاورزان روزهای دشواری خواهند داشت، چرا که هزینه همه وسایل و تجهیزات مرتبط با کشاورزی مدرن و مکانیزه مانند سوخت دیزلی و کودهای جدید و مکملهای غذایی گران خواهد شد.
در سطح ملی، کشورها تغییر سیاست خارجی را تجربه خواهند کرد. با محدود شدن منابع انرژی و دیگر ملزومات اصلی و حیاتی، مقامات ارشد کشورها تحت فشار قرار میگیرند تا مشکلات را با کمک گرفتن از ابزارهای دیگر حل کنند که استفاده از زور، یکی از این شیوههاست.
در مورد انرژی، این شرایط باعث ایجاد جنگهای آینده بر سر نفت خواهد شد. حتی اگر نفت، تنها محرک و انگیزه برای حمله آمریکا به عراق نبوده نباشد، این بر کسی پوشیده نیست که آمریکا مدتها در پی حفظ سلطه و نفوذ خود در کشورهای ثروتمند خلیج فارس بوده است و حضور دائم نظامی او در کشوری مانند عراق، این تلاش را تقویت میکند. اکنون برنامههای وزارت دفاع آمریکا با نگاهی به همین موضوع و نقشه انرژی جهان تدوین میشود. هیچکس در محافل رسمی تأیید یا اعتراف نمیکند که حفاظت از چاههای نفت خارجی، هدف نهایی برنامههای جنگی پنتاگون است. اما رفته رفته بیشتر معلوم میشود که ارتش آمریکا دقیقاً برای همین هدف جاگیری میکند.
این فقط آمریکا نیست که به این موضوع فکر میکند. چین هم به دنبال گسترش دسترسی خود به منابع انرژی و توسعه ظرفیت انرژی خود است. در این تلاش هم از هیچ منبع خارجی چشم پوشی نمیکند. روسیه نیز با منابع انرژی کافی خود به دنبال استفاده از این جایگاه در عرصه جهانی است.
کمبودهای آینده منابع آبی میتواند انگیزه و دلیلی برای نزاعها و کشمکشهای بینالمللی باشد. مصر که برای تأمین آب خود به رود نیل وابسته است تهدید کرده در صورتی که کشورهای سودان و اتیوپی به برنامههایشان برای سد زدن در نیل ادامه دهند و آب آن را منحرف کنند به این کشورها حمله خواهد کرد. اسرائیل هم تهدید کرده که بر سر رود یارموک با کشورهای عرب همسایه وارد جنگ خواهد شد. تقاضا برای آب روز به روز در دنیا بیشتر میشود و این درحالی است که منابع عرضه این مایع حیات کاهش مییابد.
پایان دوران وفور چندان هم وحشت آور نیست. بعضی کالاها مانند نفت ممکن است در دهههای آینده واقعاً با کمبود خود مشکل ایجاد کنند، اما به طور کلی ناپدید و تمام نمیشوند. آنها که ابزار کافی در اختیار دارند میتوانند بنزین خریداری کنند و هنوز از کالاهای تجملاتی استفاده کنند. اما پایان دوران وفور و فراوانی، فضا و شرایط بینالمللی جدیدی ایجاد میکند که رقابت و کشمکش و خشونت را بر سر منابع باقی مانده بیشتر میکند.
اختلافات ایدئولوژیک، سیاسی و قومی در این شرایط و فضای جدید، جای خود را دارد، اما رفته رفته اختلافات بر سر منابع باقی مانده در جهان، جای این اختلافات را خواهد گرفت. مثلا اختلافات رو به رشد میان آمریکا و چین از همین جنس است. آمریکا و چین رفته رفته به رقبای سر سخت بر سر به دست آوردن منابع جهانی انرژی تبدیل میشوند. روابط میان روسیه و آمریکا هم در همین چهارچوب دچار اصطکاک شده است. روسیه این روزها بیشتر از همیشه از انحصار منابع طبیعی و انرژی خود برای تسلط بر کشورهای همسایه همچون اوکراین و گرجستان استفاده میکند. این شرایط جدید حاکم بر امور بینالملل در دوران و روزهای بعد از وفور است.
پیش بینی همواره کار دشوار و پر خطری است و این امکان وجود دارد که بعضی موارد پیش بینی شده در آینده دچار تغییر شود. اما اینکه دوران وفور و فراوانی جهانی به پایان رسیده و دهههای آینده دوران نزاع و کشمکش بر سر منابع خواهد بود، از همین حالا فضای سیاست بینالملل را شکل داده است.
منبع: fpif