این اختلافات نشانههایی از تضاد امنیتی و ژئوپولیتیک را منعکس میسازد، آمریکا در شرایطی ایران را متهم به انجام عملیات سری در کشورهای منطقه و ایالات متحده کردهاست که ایران نیز نشانههای معناداری از مداخله پایان ناپذیر آمریکا در امور داخلی ایران منعکس میسازد. بحران، منازعه و گسترش تضاد در روابط ایران - آمریکا در ماههای نوامبر و دسامبر 2011 را میتوان انعکاس تضادهای پیشین دانست که بر روابط 2 کشور سایه افکنده است.
ایران آمریکا را متهم به جمعآوری اطلاعات سری از حوزههای امنیتی و راهبردی خود میکند، درحالیکه آمریکاییها اعتقاد دارند که ایران درصدد بوده است تا عملیات پنهانی را در خاک آمریکا سازماندهی کند، چنین رویکردی را باید نمادی از تفاوتهای راهبردی2 کشور دانست.
بازیگران منطقهای مانند عربستان تضادهای 2 کشور را گسترش دادهاند. مقامات عربستان تلاش دارند که ایران را عامل اصلی تهدید، بحران و ناآرامی منطقهای جلوه دهند و این امر نمادی از بحرانسازی در فضای منطقهای محسوب میشود.ایران و آمریکا در چنین شرایطی میتوانند واقعیتهای رفتاری یکدیگر را بپذیرند یا اینکه درصدد ترمیم تضادها و اختلافات پیشین برآیند. جنگ سایهها را باید نمادی از تصاعد بحران در روابط دیپلماتیک دانست. هر یک از 2کشور تلاش دارند تا یکدیگر را بهعنوان نماد تهدید معرفی کنند، بازیگران واسط همانند امارات، عربستان و اردن عامل تشدید چنین منازعاتی هستند.
ضرورتهای سیاست بینالملل ایجاب میکند که ایران و آمریکا روند کنترل تهدید را در دستور کار قرار دهند در غیراینصورت تهدید گسترش یافته و شکل جدیدی از بحران، بیثباتی و عدمتعادل را در حوزه منطقهای بهوجود میآورد. واقعیتهای رفتار کشورها در شرایط آنارشی مبتنی بر جمعآوری دائمی اطلاعات از حوزه منافع ملی کشور رقیب است، بنابراین براساس عرف پذیرفته شده در کنوانسیون وین 1961 امکان کسب اطلاعات از محیط پیرامونی وجود دارد اگر چه کسب اطلاعات ماهیت پنهانی و غیرقانونی دارد اما واقعیت پایانناپذیر رفتار کشورها در شرایط همکاری، رقابت و تعارض محسوب میشود.
آمریکا بر این امر واقف است که امنیت منطقه بدون اراده همکاری جویانه ایران به درجه ثبات و تعادل منجر نمیشود. ایران از ویژگیهای ژئوپولیتیکی منحصر بهفردی در محیط منطقهای برخوردار است، بنابراین آمریکا، عربستان و هیچ بازیگر دیگری نمیتواند واقعیتهای راهبردی ایران را نادیده بگیرد، متهمسازی ایران به انجام اقداماتی که با واقعیتهای سیاست امنیتی ایران هماهنگی ندارد، نشانههایی از بحران، تهدید و تعارض تصاعد یابنده را بهوجود میآورد. به این ترتیب آمریکا باید بپذیرد که هر اقدامی علیه ایران واکنشهای متقابل را ایجاد خواهد کرد اگر چه واکنش ایران ماهیت همطراز نداشته باشد اما میتواند در فضای نامتقارن بسیاری از اهداف و منافع منطقهای آمریکا را با چالش روبهرو سازد.
در چنین شرایطی زمامداران آمریکا باید واقعیتهای سیاست بینالملل در شرایط آنارشی را بپذیرند. ادامه تضاد با ایران بحران فراگیرتری را ایجاد میکند، هر گونه بحران، ثبات، تعادل و موازنه منطقهای در فضای تعامل کشورها را تحتتأثیر قرار میدهد، بنابراین تنش زدایی از حوزه سیاست خارجی فراتر رفته و به عرصههای دیگری از جمله حوزههای امنیتی گسترش یافته است. بحران منطقهای، منافع متقابل 2 کشور را تحتالشعاع قرار میدهد.
آمریکا باید به این امر واقف باشد که هر گونه کنشی علیه ایران واکنشهای دیگری را از سوی ایران ایجاد خواهد کرد. بازی امنیت منطقهای در فضای بحران صرفا در شرایطی حاصل میشود که خصومتهای سریالی آمریکا علیه حوزه منافع موجودیت و ساختار سیاسی ایران کنترل شود. در غیراینصورت جنگ سایهها جدالهای جدیدی را در فضای منطقهای بهوجود میآورد، هر بازیگری که عامل تصاعد بحران باشد بهگونهای اجتنابناپذیر درگیر بحران خواهد شد. فضای آینده بدون تنشزدایی امنیتی پرمخاطره خواهد بود.