کشورهایی که مبادرت به ترور در محیط بینالملل مینمایند، چنین اقداماتی را به این دلیل انجام میدهند که از حمایت بینالمللی برخوردار هستند. قدرتهای بزرگ را میتوان پشتوانه استراتژیک بازیگرانی همانند اسرائیل دانست. اسرائیل از تاکتیک ترور، تخریب و انفجار برای ایجاد ارعاب در محیط عملیاتی خود بهره میگیرد. چنین اقداماتی از دسامبر 2010 تاکنون بهگونهای بیوقفه علیه نهادها، کارگزاران اجرایی و متخصصین ایرانی از سوی اسرائیل به کار گرفته شده است. بهرهگیری از بمبهای مغناطیسی بهعنوان تاکتیک شناخته شده اسرائیل در برخورد با سوژهها محسوب میشود.
پیش از این ویلیام هیگ وزیر امورخارجه انگلیس در واکنش به اظهارات سخنگوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی این موضوع را مطرح کرد که انگلیس و سایر کشورهای جهان غرب نسبت به راهاندازی سایت فوردو واکنش نشان خواهند داد. وی از ضرورت به کارگیری تهدیدات اقتصادی از جمله تحریم، فشار سیاسی و محدودسازی قابلیت اقتصادی ایران نام برد. اظهارات هیگ نشان میدهد که سیاست خارجی کشورهای غربی ماهیت فرانهادی دارد. کشورهایی که همواره بر ضرورت رعایت قواعد و توجه به نهادهای بینالمللی تأکید دارند، در عمل مشخص میشود که هیچگاه تمایلی به رویکردهای موجود در این نهادها نشان نمیدهند. سخنگوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مصاحبهای بیان داشت که سایت فوردو تحت نظارت بازرسان و دستگاههای مانیتورینگ آژانس قرار دارند.
به عبارت دیگر سخنگوی آژانس اظهارات نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تأیید کرد. بهرغم اتخاذ چنین مواضعی از سوی آژانس، آمریکا، انگلیس و فرانسه واکنش نسبتاً یکسانی را در برخورد با فعالیت هستهای صلح آمیز ایران در سایت فوردو به نمایش گذاشتند. کشورهای یاد شده درصدد هستند تا بار دیگر شرایط تهدید و عملیات روانی گسترده علیه ایران را در افکار عمومی بینالمللی بازتولید نمایند. آنان درصدد القای این موضوع هستند که در سایت فوردو فعالیتهای ایران ماهیت فراقانونی و فرانهادی دارند. آژانس تنها مرجع اعلام تخطی کشورها از پادمان هستهای محسوب میشود، درحالیکه هیچگاه آژانس تاکنون ایران را به نادیده گرفتن قواعد و پادمان هستهای متهم نکرده است.
در چنین شرایطی این سؤال را میتوان مطرح نمود که چرا جهان غرب موضوع فعالیت هستهای ایران را سیاسی میکند؟ کارویژه سایت فوردو را میتوان تولید اورانیوم غنی شده برای مصارف پزشکی و همچنین مراکز تحقیقات هستهای دانست. ایران به این دلیل فعالیتهای غنیسازی خود در فوردو را آغاز کرده است که آمریکا مصوبات اجلاسیه استانبول در سال 2011 را مورد پذیرش قرار نداد. براساس توافقاتانجام شده در کنفرانس تهران و اجلاسیه استانبول، مقرر شد که اورانیوم غنی شده در ایران که با غلظت 4 درصد انجام میگیرد، توسط بانک سوخت هستهای با غلظت 20 درصد مبادله شود. اگرچه آمریکا و جهان غرب چنین فرمولی را مورد پذیرش قرار دادند اما قطعنامه 1929 را میتوان پایانی بر همکاریهای دیپلماتیک و دیپلماسی چندجانبه از سوی کشورهای جهان غرب دانست.
واکنش کشورهای غربی به سیاست هستهای ایران که براساس نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام میگیرد، نمادی از دیپلماسی فشار و سیاست تهدید علیه جمهوری اسلامی ایران است. جهان غرب ایران را در موضوعاتی متهم میسازد که هیچگاه هیچگونه تخلفی از قواعد حقوقی مربوط به آن انجام نداده است. ایران همواره سیاست مبتنی بر مذاکره با گروه 1+5 را مورد تأکید قرار داده است. از
چند جانبه گرایی در حل موضوع هستهای ایران حمایت به عمل آورده است و شفافسازی را بهعنوان اصلیترین معیار خود برای ادامه همکاریهای فنی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار داده است. بنابراین در چنین شرایطی هیچگونه تعلل، تأخیر و یا انحراف در سیاست هستهای ایران مشاهده نمیشود. در جهانی که وابستگی متقابل نشانه کنش بازیگران مختلف را منعکس میسازد، ادامه سیاست تهدید و به کارگیری ادبیات تهدیدکننده و مفاهیمی که ایران را در فضای سیاست بینالملل مورد نکوهش قرار میدهد، هیچگاه منجر به تعادل، صلح و موازنه نخواهد شد.
ترور استاد دانشگاه صنعتی شریف در کنار دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه نماد مقابله با فضای دانش، علم و تکنولوژی محسوب میشود؛ الگویی که انگلیس برای تهدید علیه تأسیسات هستهای ایران به کار گرفته است، توسط کارگزاران سیاست خارجی فرانسه و آمریکا در فضای دیپلماسی فشار معنا پیدا میکند. دیپلماسی فشار زمینهساز ترور در ایران شده است. تجربه سیاسی ایران نشان میدهد که هرگاه فشارهای بینالمللی علیه ایران افزایش یافته، کشورهای منطقه و کارگزاران داخلی آنان به ترور مبادرت ورزیدهاند. ترور را میتوان نماد عینی تهدید فرانهادی دانست؛ تهدیدی که بهگونهای سازمان یافته علیه ساختار و کارگزاران سیاسی یک کشور عضو سازمان ملل به انجام میرسد. آیا در چنین شرایطی سازمان ملل و شورای امنیت احساس نمیکند که زمینههای بحران و ناامنی در فضای منطقهای و بینالمللی درحال آماده شدن است؟ اگر غیر از این است نهادهای بینالمللی چه واکنشی در برابر سیاست تهدید، تخریب و ترور بازیگران بینالمللی علیه ایران بهکار خواهند گرفت؟
*استاد دانشگاه تهران