1-اینکه گفته میشود بانک مرکزی با ایجاد نوسان در بازار ارز بهدنبال جبران کسری بودجه دولت و جمعآوری نقدینگی سرگردان است خیلی قابلقبول نیست. مشکل اصلی در بازار ارز ناشی از تنگناهای نقل و انتقال ارز به واسطه برخی تحریمها علیه ایران است و بانک مرکزی در نقل و انتقال ارز ناشی از فروش نفت یا صادرات با مشکلاتی مواجه است و برخی از کشورهای خریدار نفت ایران مثل چین حاضر نیست تا ارز ایران را به دلار یا یورو تحویل دهد.
2-از سوی دیگر بانکهای ایرانی هم در دادن ارز به کسانی که حساب ارزی دارند، مشکل ایجاد میکنند و حاضر نیستند از محل حسابهای ارزی، ارز فیزیکی یا ارز اعتباری تحویل مشتریان خود بدهند و توقف انتقال ارز به بهانههای مختلف توسط بانکهای داخلی هم پیچیدگی زیادی را ایجاد کرده است و بانکها عنوان میکنند که آیا ارزهای موجود در حسابهای ارزی منشا داخلی دارد یا خارجی؟ سؤال این است که وقتی بخش عمدهای از ارزهای یادشده منشا خارجی دارد، ایجاد مانع در برابر دارندگان حساب ارزی نزد بانکها با چه توجیهی صورت میگیرد؟ وقتی محدودیتهای داخلی هم بر نقل و انتقال ارز ایجاد شود، طبیعی است که بازار دچار ابهام خواهد شد چرا که بخشی از ارزهای موجود در حسابهای ارزی افراد یا شرکتها نزد بانکها ناشی از طلب آنها از شرکتهای دولتی و خصوصی بوده و بیشتر پیمانکاران که مطالباتشان را بهصورت ارزی دریافت و نزد بانکها سپردهگذاری کردهاند، برای نقل و انتقال ارز خود دچار مانع تصنعی شبکه بانکی هستند بنابر این ایجاد محدودیت در نقل و انتقال ارز در شبکه بانکی اصلا توجیه ندارد و بازار ارز را خرابتر خواهد کرد.
3-اینکه دولتیها گفتهاند بخشی از دشواریهای بازار ناشی از افزایش تقاضای غیرواقعی و کاذب است، هم محل تردید است چرا که وقتی محدودیتی در عرضه و تقاضای ارز ایجاد میشود، بهطور طبیعی رانت ایجاد میشود و تقاضای بیشتری برای ارز بهوجود میآید. از سوی دیگر چون امکان سرمایهگذاری با بازده اقتصادی مناسب در بازارهایی چون بورس، بازار پولی و سایر بازارهای جایگزین وجود ندارد، سرمایهگذاری کردن در بازار ارز جذابیت پیدا کرده است و شاهد خروج نقدینگی از شبکه بانکی به سمت بازار ارز هستیم و افزایش تقاضا از این محل هم نمیتواند تقاضای کاذب قلمداد شود و اصلا این تقاضای واقعی برای حفظ ارزش پول و سرمایهگذاری است.
4-نوسان شدید نرخ ارز باعث شده تا امکان پیشبینی نزد فعالان اقتصادی بهخصوص در بخش تولید تضعیف شود و نوسان نرخ ارز موجب دستکاری در قیمتها برای حفظ رقابت و ماندگاری در بازار میشود و تورم را افزایش خواهد داد، چرا که تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی نمیدانند کالاها و خدمات خود را با دلار 1400 تومانی به بازار عرضه کنند یا با دلاری که نمیدانند در آینده چه میزان قیمت خواهد داشت و این فرایند موجب افزایش ریسک فعالیتهای اقتصادی شده و برای پوشش نوسان نرخ ارز چاره را در این میبینند که قیمت محصول نهایی خود را با حاشیه سود بالا عرضه کنند که تورم ناخواستهای را بر مردم تحمیل میکند.
5-یکی از راهکارهایی که دولت در راستای بازنگری در سیاستهای ارزی باید انجام دهد این است که مانع بر سر راه حسابهای ارزی مردم را بردارد تا بخشی از تقاضا از این محل پاسخ داده شود. دوم اینکه بانک ملت یا برخی بانکهای عرضهکننده اوراق قرضه ارزی به تعهدات خود عمل کنند و اینکه وعده داده شده این اوراق با نرخ سود 8درصد قابل بازخرید است (اوراق ارزی نفتی) را عملی کنند، چرا که بانک ملت و دیگر بانکها حاضر به تحویل ارز در قبال اوراق قرضه ارزی نیستند و این وضعیت، اعتماد مردم نسبت به این بانکها را متزلزل میکند بهویژه اینکه بانکهای یادشده میگویند اوراق را با نرخ ارز مرجع بانک مرکزی و بهصورت ریالی بازخرید میکنند که جای سؤال است براساس کدام منطق این راه را به مردم خریدار اوراق قرضه ارزی پیشنهاد میکنند؟ طبیعی است در دور آینده انتشار اوراق قرضه ارزی هیچ کسی استقبال نخواهد کرد و روی دست دولت خواهد ماند.
6-اما اصلیترین و جدیترین راه برای بازکردن گره نقل و انتقال ارز فعالتر شدن دیپلماسی ارزی و مذاکره بین دولتهای بدهکار به ایران است که بهنظر میرسد این مهم تا اندازه زیادی مورد غفلت قرار گرفته است. البته دیپلماسی ارزی بر عهده بانک مرکزی و بانکهای تجاری ایران در خارج است اما همانطور که درخصوص بدهی هند به ایران دولتیها مذاکره کردند و پول نفت صادراتی ایران از طریق شبکه بانکی ترکیه وارد کشور شد، میتوان درخصوص انتقال ارز نفتی از دیگر کشورها نظیر چین، کرهجنوبی، ژاپن و... هم وارد مذاکره و رایزنی شد و اجازه نداد تا بن بست ارزی برای کشور ایجاد شود. فکر میکنم با دیپلماسی فعالتر، مذاکرات جدیتر و بده بستانهای سیاسی و اقتصادی میتوان بخشی از مطالبات ارزی ایران از کشورهای بدهکار را تسویه کرد به شرطی که دولتیها بخواهند و البته سرمایهگذاری کردن در بازارهای سرمایه کشورهای بدهکار ارزی به ایران محل سؤال است.