درکعامه از وظایف شهرداری همواره عمدتا حول برخی از امور روزمره خدماتی ازجمله رفتوروب خیابانها و کوچهها، نظارت بر ساخت و سازها، آسفالت و مواردی از این قبیل بوده است. اما مدیریت شهری دریافته است، با پیچیده و چند وجهی شدن روزافزون زندگی در کلانشهرهایی چون تهران دیگر نمیتوان به آن به عنوان یک سازمان، سیستم و نهاد بوروکراتیک که ارتباطی یکسویه، آمرانه و از بالا با مردم و نهادهای اجتماعی دارد، شهر را اداره کرد؛ حال آنکه اگر چنین مدیریتی برای یک سیستم دولتی با ویژگیهای خاص آن پذیرفته شده باشد برای یک نهاد عمومی دیگر پسندیده و پذیرفتنی نیست.
نهاد اجتماعی، سامان دهنده فعالیت اجتماعی است که اکثریت اعضای یک جامعه معین از آنها پیروی میکنند. همه شیوههای رفتار نهادها به وسیله ضمانتهای اجرایی نیرومند، حمایت میشوند. از آنجا که نهادها تشکیل دهنده شالوده جوامعاند شیوههای ثابت رفتار را، که در طول زمان پایدار هستند، عرضه میکنند.
اقبال روزافزون مردم به سازمانهای مردمنهاد، شهرداری را هم در جهت تبدیل شدن به نوعی سازمان مردمنهاد تحتتأثیر قرار داده است. مطالعه تطبیقی شهرداریهای کلانشهرهای سانفرانسیسکو، تورنتو، لندن، پاریس و... نشان میدهد که همه آنها دارای اهداف متنوع، ناظر بر توسعه پایدار شهری هستند و برای تحقق اهداف خود علاوه بر خصلت سیستمی، از خصلت مردمی بسیار قوی مستقل از دولت نیز برخوردارند.
اغلب این شهرداریها علاوه بر اینکه خود دارای ساز و کارهای بسیار قوی برای ارتباط با شهروندان و جلب مشارکت همهجانبه آنان در فرایند توسعه شهر هستند با اکثر سازمانهای مردمنهاد در همه ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی ارتباط و همکاری دارند. امروزه شهرداری تهران نیز همانند سایر شهرداریهای کلانشهرهای جهان ضمن بررسی و مطالعه اقتصادی عملکرد گذشته خود بر آن است تا با ایجاد جنبشی نرمافزاری و ایجاد تحولی اساسی و رویکرد و ساختار سازمانی، آن را از یک سازمان خدماتی به یک نهاد اجتماعی متحول سازد تا از طریق آن بتواند مشارکت حقیقی مردم را در فرایند توسعه (توسعه برای مردم و به وسیله مردم) محقق سازد. اینک شهرداری پس از پشتسرگذاشتن دو دوره ابتدایی یعنی دوره تأسیس بهعنوان سازمانی کوچک و وابسته به دولت و دوره دوم بهعنوان یک سازمان خدماتی بسیار بزرگ، وارد مرحله سوم تحول خود و تبدیل شدن به یک نهاد خدماتی- اجتماعی گسترده و فراگیر شهری است که برخوردار از رویکرد نرم و ساختاری مردمنهاد با وظایف و مسئولیتهای مشخص و بهعنوان همکار و مکمل سایر بخشها در فرایند مدیریت و توسعه متوازن و پایدار شهر تهران و ارتقای شرایط مادی و معنوی شهروندان شناخته میشود.
مدیریت شهری به روشنی دریافته است که این مقصود حاصل نمیشود مگر با آموزش و مشارکت شهروندان و برنامهریزی و تسهیل راههای این مشارکت. شهروندان در این نگاه صرفا ساکنان شهر پنداشته نمیشوند بلکه عناصری هستند که باید محور برنامهریزیها و عنصر کانونی شهر به حساب آیند. آنها به موجب این نگاه، حقوقی دارند و البته تکالیفی؛ تکالیفی که عمدتا برخاسته از نفع عمومی است. این قطعا نیازمند آموزش و افزایش مشارکت مردم در ارتباط با مسائل شهری است و اتفاقا بیشترین پتانسیل در حوزههای فرهنگی و اجتماعی موجود است.
ایجاد نهاد شورایاری و به اجرا گذاشتن طرح محلهمحوری و در کنار آن توسعه برنامههای آموزش شهروندی، همچنین تأسیس سامانههای مبتنی بر پاسخگویی به شهروندان همچون سامانههای 1888 و 137 ازجمله راهکارهای مدیریت شهری برای تقویت مشارکت شهروندان بوده است.
واگذاری فضاها و فعالیتهای فرهنگی - اجتماعی شهرداری تهران به شهروندان اعم از سازمانهای مردمنهاد، خیریهها، شورایاریها و...
اگر چه از حیث کوچکسازی سازمان شهرداری و کاهش تصدیگری قابل تقدیر است اما نکته کلیدی و درازمدت آن در بسترسازی لازم جهت بسط و تقویت مشارکت شهروندان و سهیم شدن آنان در اداره شهر است. در واقع همت مردم باید در راستای کمک به استوارکردن این گامها باشد. مدیریت شهری هرچند که نهادی قدرتمند و تأثیرگذار است اما بدون حمایت مردم همچون کودکی است که مشتاقانه میل به دویدن دارد، ولی نه مشوقی هست ونه در زمینخوردنش یاریگری وجود دارد. شهردار تهران بارها اذعان داشته که مایل است شهر را با مشارکت مردم اداره کند به گونهای که آنها احساس نکنند با دستگاهی عریض و طویل روبهرو هستند که تنها بخشنامه و دستور برای مردم صادر میکند، بدون اینکه به نیازهای واقعی آنها توجه کند.
در حالی که زمانی شهرداری را تنها با شاخصههای فیزیکی و کالبدی نظیر تراکم، ساختوساز، کثرت جمعیت و نظافت معابر میشناختند و بر همین اساس شهرداری نیز سازمانی خدماتی به حساب میآمد، امید میرود با ادامه رویکرد در پیش گرفته شده به نقطهای برسیم که شهرداری تهران با مولفههای اجتماعی و فرهنگی و مواردی همچون سبک زندگی، کثرت و تنوع شبکهای از روابط اجتماعی، نوع و میزان مصرف، توسعه مسائل فرهنگی و ارتقای سطح فرهنگ شهروندی در جهت ارائه خدمات باکیفیتتر به شهروندان شناخته شود. آنگاه است که بیگمان مسیر دستیابی به افقهای ارتقای کیفیت زندگی، کالبد و سیمای شهری مناسب برای رشد و تعالی، فرصتهای کافی برای تعاون و همکاری جمعی، محیطزیست مناسب و عاری از آلودگیها و خطرات، کیفیسازی روابط اجتماعی، قرار دادن انسان بهعنوان محور هرگونه توسعه و در نهایت جلب حس اعتماد، تعلق و مشارکت آنان در توسعه شهری راحتتر فراهم میشود.
کامبیز مصطفیپور
و احد درویشمتولی