عادت آنها 44 ساله شد و این یادآور روزی است که جهان پهلوان غلامرضا تختی در خاک آرمید. مثل هر سال دیروز مسئولان شهرری امکاناتی را تدارک دیده بودند تا مراسم سالمرگ تختی به شکل آبرومندانه برگزار شود؛ مردی که سالهاست نماد پهلوانی و مردانگی در ایران است و احتمالا به همین دلیل است که هرسال مراسم او باشکوهتر از سال قبل برگزار میشود؛ البته با چهرههای جدیدی که بر سر مزارش حاضر میشوند.
امروز نیز چنین بود، هنگامی که علی کریمی پای به ابنبابویه گذاشت تا حضورش باعث شگفتی علاقهمندان و طرفدارانی شود که سالهاست صبح روز 17 دی ماه را برسر مزار جهان پهلوان میگذرانند.
کاپیتان پرسپولیس که پیش از این هیچگاه در چنین روزی در ابنبابویه حاضر نشده بود، در چهلوچهارمین سالمرگ جهان پهلوان ادای دین کرد.
او با اینکه مورد توجه حاضران در این مراسم بود و برخی در کنارش عکس یادگاری گرفتند، سعی کرد سکوت کند.
کریمی بدون اینکه اظهارنظری درباره حضورش در این مراسم داشته باشد و صحبتی درباره تختی انجام دهد، صبح امروز را در ابنبابویه گذراند.
علی کریمی بهرغم همه ترش اخلاقیهایش در زمین فوتبال، این سالها نماد مردمداری در ورزش ایران لقب گرفته و گاه و بیگاه با حرکات خودجوش خود در حمایت از قهرمانان زمینخورده، روحیه جوانمردی در ورزش را فریاد میکند.
کریمی یکی از معدود فوتبالیستهای حاضر در مراسم بود و بقیه میهمانان ویژه این مراسم اغلب از اهالی کشتی بودند.
حسین عرب، دوست و همدوره غلامرضا تختی، حسین ابراهیمیان دیگر دوست و همدوره نزدیک تختی، محمدرضا طالقانی رئیس سابق فدراسیون کشتی، حجتالله خطیب سرپرست فدراسیون کشتی، رضا سوختهسرایی، ابراهیم جوادی و عباس جدیدی از اهالی کشتی بودند. حسین ابراهیمیان از خاطراتش با تختی میگوید و البته از خاطرات زلزله بوئینزهرا؛ «پس از زلزله بوئینزهرا، تختی تصمیم گرفت که به مردم زلزله زده کمک کند. او در جلوی ما قرار گرفت و من به همراه حسینپور صندوقهایی را برای جمعآوری پولهای مردم در دست گرفتیم. وانتی نیز پیشاپیش تختی حرکت میکرد. از حوالی میدان فردوسی فعلی به سمت میدان راهآهن به راه افتادیم. مردم وقتی تختی را میدیدند به کوچه و خیابان میآمدند و با دادن کمکهایشان، با صلوات تختی را بدرقه میکردند. از 5 ریال تا یک تومان و 5 تومان، مردم پول میدادند و کمکهای دیگر خود مانند پتو یا وسایل دیگر را در وانت قرار میدادند اما چیزی که هیچ وقت از یادم نمیرود، وقتی بود که 3-2 بچه با مادرهایشان آمده و قلکهایشان را به تختی دادند. تختی وقتی این صحنه را دید، غم بزرگی زیر پوستش جمع شد اما هیچگاه بروز نمیداد و مانند یک سردار به حرکتش ادامه میداد.او بچهها و قلکهایشان را بوسید ولی قلکها را از آنها نگرفت و به بچهها پس داد. این صحنهها هیچوقت از خاطرم پاک نمیشود.»
او ادامه میدهد: «خیلیها برای مطرح کردن خودشان حرفهایی را میزنند که واقعیت ندارد. آنها شخصیت تختی را نمیشناسند و راه تختی را نمیدانند. آنها حتی با حرفهایشان هم شخصیت تختی را تحتتأثیر قرار میدهند.»
در میان همه کسانی که بر سر مزار تختی حاضر بودند، جای خالی خانواده غلامرضا تختی کاملا به چشم میآمد.