تلاش برای مذاکره با طالبان همواره بهدلیل نبود دفتر یا مکانی که محل حضور آنها باشد، با بنبست مواجه میشد. گشایش دفتر طالبان در قطر اما میتواند به بهبود اوضاع کمک کند. این تحول مثبت در واقع نخستین بار در یک ایمیل ارسالی از سوی طالبان مورد اشاره قرار گرفت؛ ایمیلی که در آن طالبان پس از رجزخوانی بسیار درباره شکوه و عظمت حکومت خود در افغانستان و صلح و عدالتی که برای مردم این کشور در دهه1990 بهارمغان آوردند، بهاحتمال گشایش دفتری سیاسی اشاره کرده بودند.پس از ترور فرستاده ویژه حامد کرزی برای صلح با طالبان، دورنمای آرامش و صلح در این کشور، تیره و تار بهنظر میرسید. با این حال ایالات متحده با پیگیری گفتوگوهای محرمانه سعی در رسیدن به نتیجه داشت.
صلح با طالبان دارای 3 بازیگر اصلی و گروهی بازیگر مکمل است. گشایش دفتر طالبان در قطر از تغییر جهت یکی از بازیگران بسیار مهم یعنی پاکستان خبر میدهد. تلاشهای قبلی برای مذاکره آمریکاییها و دولت افغانستان با رهبران طالبان عمدتا از سوی پاکستان با مانعتراشی مواجه میشد. اسلامآباد همواره نگران حفظ جای پای محکم خود در جنبش طالبان بوده و همواره تلاش کرده در هر گونه تلاشی برای صلح، منافع این کشور لحاظ شود. سال گذشته هنگامی که رسانهها از مذاکرات محرمانه طائب آقا، دستیار سابق ملاعمر، رهبر طالبان با دیپلماتهای آلمانی و آمریکایی خبر دادند، اعضای خانواده و بستگان او در پاکستان در حصرخانگی قرار گرفتند.
اما آخرین دور مذاکرات که منجر به گشایش دفتر قطر شد نیز با حضور طائب آقا صورت گرفت. کارشناسان غربی در کابل هیچگاه تصور نمیکردند پاکستان تا این حد پای خود را از ماجرا بیرون بکشد که به نوبهخود نشاندهنده حمایت تلویحی اسلامآباد از روند صلح در افغانستان است.
ایالات متحده، دومین بازیگر مهم صلح در افغانستان امیدوار است با مانور بر سر احتمال آزادی زندانیان طالبان در گوانتانامو در ازای آتشبس با طالبان، بتواند به شکلگیری صلح پایدار در این کشور کمک کند. در همین حال، دیپلماتهای آمریکایی به شکلی جدی میکوشند طالبان را متقاعد کنند که در بلندمدت شانسی برای موفقیت در صحنه سیاسی افغانستان و برقراری دوباره حکومتشان ندارند.
امروز قندهار، فردا سراسر جهان
برای آن دسته از اعضای طالبان که به ملاحظات ژئوپلیتیک توجه دارند، این ادعا قابلقبول است. بهتر است ابتدا به پیش زمینه تحولات نگاهی بیندازیم. بهنظر میرسد شرایطی که موجب به قدرت رسیدن طالبان در اواسط دهه1990 شد دیگر قابل تکرار نیست. در آن زمان ایالات متحده پای خود را از امور افغانستان بیرون کشیده بود، درحالیکه اتحاد جماهیرشوروی نیز برای همیشه به تاریخ پیوسته بود. بدون مداخله دوابرقدرت بزرگ آن دوران، صحنه مهیای دخالت پاکستان بود.همسایه جنوبی افغانستان همواره در پی آن بوده که دولتی ضعیف در کابل روی کار باشد؛ دولتی که با هند کنار نیاید و ادعایی درباره اختلافات ارضی سال1893 نداشته باشد؛ اختلافاتی که در پی فشار بریتانیا در نهایت موجب شکلگیری پاکستان امروزی شد.
پاکستان در نهایت با حمایت از گروهی گمنام از مجاهدین دوران جنگ با شوروی به آنچه میخواست رسید؛گروهی به رهبری ملاعمر، مردی با یک چشم که در مناطق روستایی خارج از قندهار زندگی میکرد. تشکیلات اطلاعاتی بدنام پاکستان به طلاب مذهبی تحت امر ملاعمر، یا همان طالبان بعدی، کمک کرد به قدرت برسند. در این راه پاکستان از حمایت نظامی از طالبان و پرداخت حق حساب به دلالان قدرت برای روی کار آمدن طالبان دریغ نکرد. با بازگشت به زمان حال درمییابیم شرایط دیگر برای طالبان مانند سالهای میانی دهه1990 مساعد نیست. بهرغم فرسودگی ارتش آمریکا و تلفات جانی و مالی این کشور، بعید بهنظر میرسد واشنگتن دیگر بار افغانستان را به حال خود رها کند. شورش کنونی در افغانستان پدیدهای است محدود به یک گروه قومی، یعنی پشتونها. علاوه بر این جذابیت نیروهای مجاهدین در سالهای دهه1980 دیگر رنگ باخته است. از نظر نظامی نیز شورشیان تنها در مناطق جنوب کشور جولان میدهند. آنها تنها در چند منطقه قدرت دارند. علاوه بر همه اینها، با وجود نقاط ضعف دولت کرزی، حکومت افغانستان روز به روز بیشتر قدرت مییابد. در چنین شرایطی به نفع شورشیان است که دیر یا زود به توافق با حکومت مرکزی برسند.
با این حال افغانستان، افغانستان است و امکان برقراری صلح در آن ضعیف. آمریکا با عجله برای رسیدن به صلح از طریق زد و بندهای سیاسی مخاطره میکند. طالبان ممکن است برای به بازی گرفتهشدن بیش از حد متفرق و چند دسته شده باشند. یک مقام ارشد دولت افغانستان مدعی است گروهی از طالبان که به گشایش دفتر قطر کمک کرده اند، اجازه حضور در مذاکرات استراتژیک را ندارند و تنها هدف تعیین شده آنها آزادی زندانیان مهم طالبان از گوانتانامو بوده است. واکنش فرماندهان نظامی طالبان بهشدت گرفتن عملیات ناتو، تندروی بیشتر و نافرمانی آنها از رهبران سرشناس خود است که در پاکستان پنهان شدهاند. دشوار است بتوان این افراد را متقاعد کرد بر سر آرمانی که همرزمانشان برای آن جنگیده و کشته شدهاند، مصالحه کنند.
تظاهر به بهبود شرایط
سرانجام به بازیگر سوم صلح در افغانستان میرسیم، یعنی حامد کرزی و حامیان غیرپشتون تبارش در شمال کشور که همچنان مخالف سهیم شدن قدرت با طالبانند. منافع آنها در برهم زدن فرایند صلح است و صلح با طالبان ممکن است حتی موجب بیرون رفتن آنان از حکومت کابل شود. تامین ثبات در جنوب به بهای از دست دادن شمال، به نفع هیچ کس نیست.کرزی خود پیشتر مخالف گشایش دفتر طالبان در قطر بوده است. تردید وی در این باره شاید ناشی از ترس او از به حاشیه رانده شدن و لزوم حفظ ائتلاف شکنندهاش با نیروهای غیرپشتون بوده است. محمد نجیبالله، آخرین رئیسجمهور کمونیست افغانستان، در برابر فشار میخائیل گورباچف برای مصالحه با مجاهدین مقاومت میکرد، چرا که او نیز بر این باور بود چنین اقدامی حامیانش را در داخل افغانستان برخواهد آشفت.
با وجود تمام این نکات منفی و احتمال بیحاصل بودن مذاکرات صلح، یک تحلیلگر غربی در کابل بر این باور است که بازهم این اقدام ارزشش را دارد: حتی اگر هیچ نتیجهای فراروی ما نباشد، بازهم وانمود کردن به تلاش برای صلح به ما انگیزه میبخشد. اگر هر کسی به کاری که میکند باور داشته باشد، ممکن است به جایی برسیم.
اکونومیست