این شیوه اسکان از چند دهه پیش کمتر و کمتر شده و فقط در چند استان در ایران قابل یافت است. با نبود معماری خلاق و بومی در ایران کپر و امثال آن به دست فراموشی سپرده میشوند. این ساختمانها تاریخی بیشتر از شهرنشینی در ایران دارند، درحالی که در یک دهه گذشته به سمت حذف میروند.
کپر، زاغهنشینی نیست بلکه نوعی زندگی است که عشایر ایران هم از آن الگوبرداری کردهاند. بسیاری از کارشناسان معتقدند نباید کپر از بین برود، زیرا این سیستم ساختمانی ابتدای تاریخ یکجانشینی را شکل میدهد. بسیاری بر این باورند که این بناها حاشیه شهرها را زشت میکنند و باعث ناامنی میشوند و... . حال این بناها نسبت به محکمترین بناهای شهر استقامت بیشتری دارند! چون تاریخ به ما نشان میدهد، شهرها در اثر گذر زمان با یک آتشسوزی یا زلزله و یا سیلی ویرانگر برای همیشه به تاریخ میپیوندند و فقط از طریق متون کهن میتوان وجود آن شهرها را اثبات کرد. حال ساختمانی مانند کپر نزدیک به 40هزار سال بدون تخریب محیطزیست و رعایت تمامی پارامترهای امروزین معماری سبز به حیات خود ادامه داده است. حال به کدام دلیل علمی کپر باید جای خود را به مکعبی به نام خانه دهد؟
در ابتدا آمریکا برای غلبه بر سرخپوستان، چادرهای آنها و خود سرخپوستها را از بین میبرد و پس از اتمام جنگ میان آنها، از این ساختار (چادر سرخپوستها) بهعنوان یکی از برگهای تاریخ آنان یاد میشود. امروزه نیز از این بناها در حاشیه شهرهای آنها برای جذب و اسکان توریست بهره گرفته میشود.
در ایران تکرار کپر را میتوان در چادر عشایر دید که به خاطر رسانهای شدن چادر عشایر در ایران و جذب توریسم از بین نرفتن آنها مسجل شده است. حال چه آیندهای برای کپری که در رسانه جایی ندارد و همه مخالف بیدلیل آن هستند وجود دارد؟
مهم نیست که امروزه ما بتوانیم دوباره بناهایی مانند مسجد شیخلطفالله بسازیم، بلکه مهمتر این است که با فلسفه و مصالح جدید دوباره آثاری ماندگار بنا کنیم یا از پارامترهای طراحی آن برای طراحیهای جدید الهام بگیریم.
کپر با حفظ ارزشهای معمارانه و با مصالح جدید دوباره باید احیا شود. این احیا به اسکان موقت، جذب و اسکان توریسم از جنگل تا کویر کمک بسیار خواهد کرد. احیای کپر یعنی احیای بخشی از تاریخ این سرزمین که در حال ویرانی است.
روستای کویری پایدار
نادرخلیلی روستای کویری پایدار و موزه و مرکز طبیعت هسپریا را با معماری بومی ایرانی تبدیل به یکی از بهترین شهرکهای گردشگری در کالیفرنیا و آمریکا کرد. او معماری سنتی ایرانی را با مصالح بوم آورد ترکیب کرد و سیستم ساختمانی سوپرخشت معروفترین و شناخته شدهترین مدل او بود. نادر خلیلی میگوید: من به ایران آمدم تا ببینم که فرهنگ سنتی ایران چگونه میتواند بر ایالات متحده تاثیر بگذارد. محبوبیت اشعار مولوی و استقبال از طرح معماری پایدار با خانههای سفالین، نمونههای زنده این تاثیرپذیری مدرنترین کشور جهان از فرهنگ شرقی است.
او ادامه میدهد: بهزودی پیبردم که اگر ساختمانهایی از خاک بسازم، مانند خانههای خشتی و گلی که در دهکدهها وجود دارد و سپس آنها را آتش بزنم، میتوانم آنها را به خانههای زیبا و مقاوم سفالی تبدیل کنم که طول عمر بیشتری داشته باشند. نادرخلیلی میگوید: وقتی که در صحرا بودم، با 5عنصر ابدی آشنا شدم؛ خاک، باد، آب، آتش و مولوی.
نمادی برای هزاره جدید
همچنین یکی از معماران ایتالیایی که معماری بومی کالدونیای جدید را احیا کرد نیز با تکیه بر معماری سنتی توانست معماری قابل توجهی را در جهان پیریزی کند.
معمار ایتالیایی رنزو پیانو نیز در مرکز فرهنگی ژان ماری تیبائو در کالدونیای جدید ترکیبی میان سنت و تکنولوژی را رقم زد بهطوریکه این مرکز فرهنگی به مردم جزیره و به خصوص کاناکها کمک کرد با حفظ فرهنگ خود با آینده مواجه شوند و از این مجموعه نمادی برای ساخت و ساز هزاره جدید استفاده کنند. طرح رنزو پیانو، در کل 10واحد یک شکل و با 3اندازه متفاوت است در مکانی بین دریا و مرداب با پسزمینه جنگلی و کوهستانی. 3قطعه زمین در امتداد سراشیبی ملایم به سمت مرداب که پوشش گیاهی بکری دارد به 3نیمه روستا تقسیم شد. پیانو به جای مقابله با نیروی باد و خورشید از آنها بهطور بهینه استفاده کرد. این ساختمانها هم باستانی و قدیمی بهنظر میآیند و هم بسیار مدرن و آینده نگر.
نیوکپر، سوپرخشت و مرکز فرهنگی ژان ماری تیبائو نمونههای کوچکی از احیای معماریهای از دست رفته هستند. حال در کشوری مانند ایران که دارای سبکهای زیادی در معماری در قرون گذشته است امر احیا گامی حیاتی برای فراموش نشدن و جلوگیری از از بین رفتن هویت ملی است. ما در ایران اکنون معماری نداریم و در حال حاضر نمیتوانیم جایگاهی جهانی داشته باشیم و هر روز شاهد کپیبرداری از بناهای خارجی بدون توجه به تاریخ ایران زمین هستیم.
در این زمان قدم به قدم با احیای معماریهای از دست رفته ایرانی میتوانیم آینده بسیار روشنتری داشته باشیم. این گامها تلاشی هر چند کوچک است ولی در درازمدت میتوانیم امیدوار باشیم که به مقصد میرسیم. ولی نکته مهم ضوابط موجود است که تنها اجازه مرمت بناها را میدهند نه احیا یا توسعه مجموعههای تاریخی و فرهنگی را؛ بهعنوان مثال سوپرخشت در بسیاری از کشورهای جهان مجوز گرفت ولی در ایران در این امر موفق نبود. معماری تحت ضوابط فعلی راه به جایی نخواهد برد و حتی جلوی احیای فرهنگ و سنت ایران را میگیرد. باید فرقی میان ساختمانسازی، انبوه سازی و بناهای معمارانه باشد تا معماران جوان بتوانند آینده ایران را از امروز بنا کنند.
ضوابط فعلی مانند کوهی بزرگ جلوی پیشرفت معماری ایران را گرفتهاند و تا این موضوع دوباره بررسی نشود، حاصل این تحقیقات را در کشورهای دیگر شاهد هستیم نه در ایران! این سرشکستگی سبب میشود دانشجویان معماری و معماران فردای ایران زمین اگر هم بخواهند نتوانند گامی مؤثر برای احیای معماری ایران بردارند. در گوشهگوشه این خاک میتوان معماری فردای ایران را یافت. امروزه باید به دستاوردها بیشتر توجه کنیم و دست به دست هم بدهیم برای ایرانی بهتر. آیا نیوکپر این بار داخل ایران به سرانجام میرسد یا سرنوشتی مانند سوپرخشت پیدا میکند؟