این مرد جوان به نام قاسم متهم است در حالی که کلاه سیاهی بر سر داشته است با جعل عنوان مامور، اطلاعات ورئیس آموزشو پرورش با موتورسیکلت، دانشآموزان نوجوان را به بهانههای مختلف از جمله بلندبودن موهایشان، مزاحمت برای نوامیس، نداشتن کارت شناسایی و... با تهدید سوار موتور خود کرده و در ساختمان نیمه کاره مورد آزار قرار میداده است.
ماجرای جنجالی شیطان نقابدار، آذرماه امسال و هنگامی آغاز شد که خانواده دانش آموز 15 سالهای با مراجعه به کلانتری 106 اعلام کردند جوان موتورسواری که کلاه پشمی به سر داشته و خود را مامور پلیس معرفی کرده است، فرزند آنها را در مسیر بازگشت از مدرسه ربوده و پس از آنکه وی را به ساختمان نیمهکارهای منتقل کرده با تهدید مورد آزار قرار داده است.
با این شکایت، تحقیقات پلیسی برای یافتن جوان موتورسوار آغاز شد، اما وقتی بررسیها نشان داد شکایتهای مشابه دیگری نیز به کلانتری های 127 و 107 گزارش شده است، تیم ویژهای از کارآگاهان زبده پلیس ماموریت یافتند این موتور سوار را که در اطراف مدرسه ها به شکار طعمههای خود می پرداخت شناسایی و دستگیرکنند.
تیم ویژه پلیس ظهر 25 آبان ماه گذشته در حالی که تعداد شاکیان به 12 نفر رسیده بود، شکارچی مخوف پسران دانش آموز شرق تهران را در حالی که در اطراف مدرسه ای پرسه می زد دستگیر کردند و در بازجویی ها از این جوان وی به ربودن پسران نوجوان و آزار و اذیت آنها اعتراف کرد.
با این اعترافات پرونده برای رسیدگی نهایی به شعبه 71 دادگاه کیفری ارسال شد تا 5 قاضی دادگاه(عزیزمحمدی، رحیمی، باقری، عبدالهی و سالاری) به بررسی این پرونده وحشتناک بپردازند.
دادگاه جنجالی
صبح دیروز 13نوجوان که توسط شیطان نقابدار مورد آزار قرار گرفته بودند، در حالی که از یادآوری لحظات وحشتناکی که جوان شیطان صفت برایشان رقم زده بود به شدت دچار هراس شده بودند، با حضور در دادگاه به بیان جزئیات حادثه پرداختند. این در حالی بود که 2 شاکی دیگر نیز حضور نداشتند.
یکی از شاکیان که نوجوان 13 سالهای بود در توضیح ماجرا گفت: آن روز تازه از مدرسه تعطیل شده بودم که در خیابان این مرد در حالی که سوار بر یک موتورسیکلت قرمز رنگ بود جلویم را گرفت و بعد از اینکه خود را مامور معرفی کرد از من کارت شناسایی خواست، وقتی گفتم کارت شناسایی ندارم به من گفت باید برای تعهددادن به پایگاه بیایی، او با تهدید و ضرب و شتم مرا سوار موتورش کرد.
پس از طی مسافتی در اطراف نظامآباد مقابل یک سوپرمارکت نگه داشت و بعد از خریدن چسب نواری آن را بر روی چشمانم زد و از من خواست سرم را پایین بیاورم تا کسی مرا نبیند. در حالی که چشمانم بسته بود وارد ساختمانی شدیم و در طبقات بالای این ساختمان بود که او با تهدید مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد با چشمان بسته در خیابان رها کرده و متواری شد.
وی افزود : وقتی به خانه رفتم موضوع را با پدرم درمیان گذاشتم و به کلانتری رفتیم.
وی افزود: اما ماموران کلانتری حرفهای مرا باور نکردند و به پدرم گفتند فرزندتان چون دیر به خانه برگشته است این شکایت را مطرح کرده است. اما بعد از مدتی وقتی پدرم عکس او را در روزنامه دید و موضوع را به من گفت همراه پدرم به اداره آگاهی رفتیم که من در بین 4 نفر او را شناسایی کردم.
در ادامه جلسه دادگاه 12 نوجوان دیگر که به همین ترفند به ساختمان نیمه کاره کشانده شده بودند در جایگاه قرار گرفته و به تشریح ماجرا پرداختند. پس از آن وکلای 15 شاکی و والدین آنها با اشاره به مشکلات روحی و روانی که برای کودکانشان ایجاد شده بود، از دادگاه درخواست اشد مجازات برای متهم مخوف را کردند.
من بیگناهم!
در ادامه جلسه دادگاه قاسم که تحت محافظت شدید پلیس وارد سالن اجتماعات دادگاه کیفری شده بود با حضور در جایگاه به دفاع از خود پرداخت.
وی با بیان اینکه تحصیلدار یک کارخانه مواد شوینده است، در پاسخ به سؤالات قضات درباره اینکه چرا ازدواج نکرده است گفت: قبلا 6 بار به خواستگاری رفته بودم اما به خاطر مهریه زیادی که خانوادههای دختران جوان مطرح می کردند، نتوانستم ازدواج کنم.
در ادامه مرد جوان به رغم اینکه برخی شاکیان وی را از بین 30 تا 50 نفر در اداره آگاهی شناسایی کرده بودند مدعی شد در زمان دستگیری تحت فشار به آزار پسران نوجوان اعتراف کرده است.
وی گفت: آقای قاضی علیه من جوسازی شده است، روزنامهها برایم پاپوش درست کردهاند. در این هنگام قاضی از افسر پرونده خواست کلاهی را که متهم در زمان انتقال طعمه ها از آن استفاده میکرده است را نشان دهد که همه شاکیان تأیید کردند که مرد مخوف هنگام ربودنشان این کلاه را بر سر داشته است.
در خاتمه متهم زمانی که در مقام آخرین دفاع قرار گرفت در حالی که گریه میکرد از قضات دادگاه خواست تا به او کمک کنند. بر پایه این گزارش 5 قاضی دادگاه پس از شور برای متهم حکم اعدام صادر کردند، اما تصمیمگیری در مورد اینکه حکم در ملاء عام اجرا شود یا خیر به بعد موکول شد.