دامنه چنین بحثهایی بعضی وقتها به برنامههای تلویزیونی هم کشیده میشود. این بحثها برای این شروع میشود که اساسا اهالی ورزش دوست دارند با کسانی کار کنند که فضای عمومی ورزش کشور را درک کنند و بتوانند تصمیماتی بگیرند که با این فضا و روحیه آدمهایی که در آن کار میکنند هماهنگ بوده یا لااقل تناقض نداشته باشند. این ماجرا در حوزه فرهنگ و هنر سروشکل دیگری دارد و برای مدیریت در عرصه فرهنگ یا حضور جدی در فضای فرهنگی غیراز سابقه، مولفههای دیگری هم لازم است. داشتن سابقه فرهنگی خیلی اتفاق پیچیدهای نیست و هر کس میتواند حضور در گروه سرود مدرسه یا بازیکردن در نمایشهای دوران تحصیل را از سوابق فرهنگی خود قلمداد کند. اما آنچه یک مدیر فرهنگی موفق را از غیرخود متمایز میکند مسئله «سلیقه فرهنگی» است؛ سلیقه فرهنگی خیلی آموختنی نیست و ربطی هم ندارد که کسی چند سال مدیر بوده یا مثلا چند سال در فضای فرهنگ و هنر کشور کار کرده است.
به هر حال انسان یا سلیقه فرهنگی دارد یا نه! مختصات فضای فرهنگی کشور ما، خوب یا بد، مشخص است و جنس آدمهایی که در این حوزه فعالیت میکنند و نوع خواستهها و تمایلات آنها و مولفههای رفتاری جماعت اهل هنر کمابیش معلوم است. سلیقه فرهنگی جایی شکل میگیرد که کسی بتواند با حفظ فردیت فرهنگی خود با اهالی فرهنگ و هنر تعامل درستی برقرار کند. نه از دیگران توقع داشته باشد که مثل او باشند و نه خودش سعی کند مثل دیگران باشد و در این مسیر بتواند اعتماد جماعت اهل هنر را جلب کند و رابطه درستی را با آنها تعریف کند.
این جنس از سلیقه در آثار هنری هم نمود پیدا میکند و از دور معلوم است که فلان فیلم یا فلان اثر هنری با سلیقه ساخته شده یا نه! و همه اینها به یک درک عمومی از سلیقه برمیگردد که اگرچه ممکن است جزئیات آن در طول زمان تغییر کند اما اصول ثابتی برای آن وجود دارد و حتی اگر درباره جزئیات نظرهای مختلفی وجود داشته باشد میشود این ادعا را طرح کرد که بالاخره اصول کلانی برای زیباییشناسی وجود دارد.
باسلیقهبودن در جایگاه مدیریت فرهنگی کمی سختتر است. چون علاوه بر آنچه گفته شد به نوعی از مشارکتطلبی و دخالت دادن هنرمندان در تصمیمگیریها هم نیاز دارد با چنین روحیه و چنین منشی در برخوردها و مراودههای فرهنگی سختترین و پیچیدهترین تغییرات هم شدنی است و اتفاقا تجربه نشان داده که در چنین حالتی همراهی اهالی هنر غیرقابل باور است.
دبیر امسال جشنواره فیلم فجر سابقه فرهنگی دارد و مهمتر اینکه سلیقه فرهنگی هم دارد. نوع تعامل او با اهالی سینما، نظم در برگزاری و احترام به افکار عمومی نشانههایی از با سلیقهبودن او در برگزاری یک رویداد هنری است. شاید این سلیقه بتواند تسری پیدا کند و جای بسیاری از بدسلیقگیهای فرهنگی در حوزه سینما را بگیرد. اگرچه در جشنواره امسال نام بزرگان سینما کمتر به چشم میخورد اما حضور چند فیلم امیدوارکننده و چشمانداز برگزاری منظم و باسلیقه جشنواره باعث میشود که امیدوار بمانیم و برای 10روز هم که شده جای بسیاری از بدسلیقگیها را با این امیدواری عوض کنیم.