ولی واقعیت تلخی که متأسفانه دیر آن را قبول میکنیم این است که بچههای آفتاب مهتاب ندیده ما، راحتتر از آنکه ما فکرش را میکنیم به رازهای مگو دسترسی پیدا میکنند. دسترسی آسان به اطلاعات ویژگی بچههای امروز است. کمتر موضوعی را میتوان یافت که آنها اطلاعی از آن نداشته باشند؛ اینترنت هم کارشان را راحتتر کرده است. دور هم که مینشینند دانستههای درست و غلطشان را تبادل میکنند. یکی از موضوعاتی که در این بین رد و بدل میشود اطلاعاتی است که بچهها از سیگار و موادمخدر دارند. آموزش و پرورش، خیال خود را با راه ندادن تیمهای بررسی وضعیت سوءمصرف موادمخدر به مدارس راحت کرده است. ولی سال به سال تعداد کسانی که بهدلیل درگیریهایی که با موضوع موادمخدر دارند بیشتر میشود و متأسفانه نخستین راهحلی که برای برخورد با این بچهها انتخاب میشود اخراج از مدرسه است. از طرف دیگر چند سالی است که در مدارس مهارتهای زندگی تدریس میشود که طی آن بچهها قرار است یاد بگیرند در زندگی چگونه میتوان با آسیبهای اجتماعی برخورد کرد. ما حصل این کلاسها هر چه هست بعد از 10سال خود را نشان داده است. حال که باید خودمان مراقب بچههایمان باشیم چه باید بکنیم؟ در میزگردی با دکتر عزتالله کردمیرزا استاد دانشگاه، مهرداد احترامی کارشناس مرکز توسعه پیشگیری از موادمخدر سازمان بهزیستی و رؤیا نوری مشاور و محقق حوزه اعتیاد به گفتوگو نشستهایم.
- ویژگیهای خانوادههایی که برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و بهخصوص موادمخدر اقداماتی را انجام میدهند چگونه است؟
رویا نوری: بهنظر من محور پیشگیری را باید روی قدرتسازی در کودکان گذاشت. باید خانواده فضایی را ایجاد کند که بچهها قدرتی کسب کنند که توانایی برخورد با مسائل بیرونی را نه به معنای فیزیکی آن کسب کنند. کودکان اگر این قدرت را کسب نکنند پشت هر تپهای از مشکلات پیشرو، یا مخفی میشوند یا فرار میکنند. حاصل این قدرت، امنیتی است که با وجود آن افراد بدون کوچکترین اضطراب و با آرامش از کنار مسائل عبور کنند. اگر کودکان ما بپذیرند که زندگی گهوارهای نیست که همیشه کسی برایمان لالایی بخواند و کمترین مشکلات آن برخورد با امتحانهاست، میتوان انتظار داشت که بچهها در برخورد با مشکلات واقعبینانه برخورد کنند.
در حال حاضر خانوادهها سپر محافظتی دور فرزندانشان کشیدهاند که مبادا مشکلی برایشان پیش بیاید. مادران در پارک حتی نمیگذارند فرزندشان زمین بخورد بنابراین بچه با واقعیت زمین خوردن روبهرو نمیشود و نمیفهمد که در کنار هر شادی، غمی هم هست و اگر میخواهد پارک برود باید بپذیرد کنارش افتادن هم هست. کسب مهارتها محور آموزشهای اولیه است. دنیا به این نتیجه رسیده است که اگر انسانها مهارتها را بیاموزند مثل این است که در مقابل آسیبها واکسینه شوند.
برای بهدست آوردن قدرت، لازم است که چند نکته را درنظر بگیریم. اول اینکه بدانیم احساس تعلق به هم و ابراز آن در زندگی یکی از کلیدهای کسب قدرت است. ابراز علاقه در خانواده باید بین همه اعضا باشد و اگر بین والدین با نقص صورت بگیرد کسب قدرت نیز با نقصان بهدست آورده میشود. نکته دیگر این است که همه در برخورد با هم کرامت همدیگر را درنظر بگیرند. احترام گذاشتن یعنی اینکه موجودیت فرد مقابل را فارغ از اینکه بچهاست یا بزرگسال درنظر بگیریم. برای مثال متأسفانه هزینهای که خانوادهها برای خریدن تکنولوژی برای فرزندانشان میکنند آنها را به فضایی میبرند که با سایر اعضای خانواده ارتباط نداشته باشند.
نکته دیگر این است که بچهها به همان چیزی که میبینند عمل میکنند نه به آن چیزی که میشنوند؛ پس پدر و مادر هر آنچه انجام میدهند در فرزندانشان الگو میشود. اگر والدین در برخورد با مشکلات به جای حل مسئله به سراغ داد زدن، سیگار کشیدن و گریه کردن بروند فرزندانشان هم این روش را یاد میگیرند. استفاده کردن از کلماتی مثل «بدبختم و بیچارهام» و رجوع به انگیزههای بیرونی برای حل مشکلات، برای کودکان الگو میشود. درصورتی که اگر فرزندان ببینند که والدینشان به قدرت برتری اتصال دارند و ارزشهایی برتر دارند یاد میگیرند که رها نیستند و میتوانند خود را جایی وصل کند.
مهارت نقد پذیری نیز از مهارتهایی است که بچهها بایستی از کودکی یاد بگیرند. بچهها باید بدانند که ازهر چیزی که به آنها تعارف میشود بدون هیچ فکر و تعمقی استفاده نکنند. محور خانواده بایستی خود آگاهی و واقف بودن به ارزشهای خود (جسمی و روحی) باشد. والدین باید به فرزندانشان یاد بدهند که چشم، پوست، مو و وجودشان ارزشمند است. پیامها اگر با تحلیل همراه باشد بچهها بیشتر میپذیرند. چرا که سؤالهای بچههای امروز «چرا» نیست، «چگونه» است و والدین باید برای این سؤالها پاسخ داشته باشند.اگر هر مفهومی را منتقل میکنید باید همراه با فضای دوستی باشد. دیالوگ برقرار کردن در ساعاتی از شبانهروز بین اعضای خانواده بسیار مهم است ولی باید توجه داشت هر کسی نظر خود را میگوید و باید بهنظر دیگران احترام گذاشت. در کنار این گفتوگو باید توجه داشت که یک سری اصول و قوانین مثل راستگویی باید در خانواده حکمفرما باشد و همه این قوانین را رعایت کنند. این قوانین را رئیس خانواده که قدرت مشروع و شخصیت کاریزمایی دارد وضع میکند. البته وقتی از خانواده سالم حرف میزنیم منظور این است که تصمیمها بهصورت مشورتی گرفته میشود و احساس بردهداری به اطرافیان داده نمیشود؛ مثلا اگر از سلامت حرف میزنیم و برایمان اصل است دیگر کسی پفک نمیخرد، غذای پرچرب پخته نمیشود و یا اگر احترام به دیگران مهم است تک تک اعضا به یکدیگر و دیگرانی که خارج از خانواده هستند نباید بیاحترامی کنند و... .
عشق و محبت بچهها باید کنترل شده باشد. بعضی از والدین به من مراجعه میکنند و میگویند برای فرزندشان همه کاری کردهاند و او هر چیزی خواسته فراهم کردهاند اما بچهشان آنی نیست که انتظار داشتهاند. بچه این افراد در گلخانه بزرگ شده است و سرد و گرم زندگی را نچشیده است و نمیتواند از خودش دفاع کند. روزگار فعلی شرایط پیچیدهتری نسبت به گذشته دارد، ظاهرا همه نوع امکانات در اختیار انسانها قرار میدهد ولی از نظر انسانی و روابط عاطفی در حال خالی شدن است. الان در این دوره انسان ساختن کار خیلی سختی است.
دکتر کردمیرزا: پیشگیری از سوءمصرف موادمخدر در 4سطح شیرخوارگان، نوجوانان، بزرگسالان و والدین قابل بررسی است. در گروه نوجوانها بیش از هر چیز فشار گروه همسال بر فرد تاثیر میگذارد و پس از آن شرایط نابسامان خانوادگی و آسیبهای اجتماعی آنها را به سمت مواد میکشاند. در برخی از اجتماعات بهدلیل فقر و بیکاری نوجوان واسطه فروش نیز میشود. در این دوره علائم مصرف را میتوان با افت تحصیلی، اخراج از مدرسه وخشونت یا بیماریهای عفونی دید. گروه چهارم که من بهعنوان گروهی مجزا آنها را تفکیک کردهام کسانی هستند که مهارتهای والدینی مناسب را ندارند و محیط خانواده را پر از استرس میکنند و حتی شاید کودکانشان را مورد سوءاستفاده قرار دهند و از تربیت آنها غافل شوند. هیچ کسی در جامعه وجود ندارد که مصون از مسئله اعتیاد باشد و بگوید من معتاد نمیشوم. هر کسی که مقاومسازی درباره موادمخدر را روی خودش انجام نداده باشد قربانی سوءمصرف مواد میشود.
- در برخورد با نوجوانانی که والدین آنها معتاد نیستند ولی در معرض آسیب هستند چه باید کرد؟
دکتر کردمیرزا: پیشگیری برای گروههای سنی مختلف متفاوت است. شکل این پیشگیری برای گروه سنی کودکان و نوجوانان در خانواده و مدرسه با هم فرق میکند. نوجوانان به 4دلیل گرایش به مصرف موادمخدر پیدا میکنند؛ این گروه سنی مصرف مواد را مساوی با داشتن احساس خوب تلقی میکنند. ممکن است یک نوجوان برای بهدست آوردن اعتماد به نفس، کسب انرژی و... این کار را انجام بدهد؛ برخی از نوجوانانی که برای داشتن هیکل خوب به باشگاههای بدنسازی میروند با قرصهایی که مربیشان به آنها میدهد معتاد میشوند. دلیل دیگر این است که میخواهند احساس بهتر بودن را کسب کنند. این با احساس خوب بودن فرق میکند؛ به این معنا که این افراد میخواهند اضطراب و افسردگی درون خود را با مصرف مواد پنهان کنند. سومین دلیل دستیابی به کارکرد بهتر است. این دلیل در بزرگسالی هم خود را نشان میدهد. کسانی هستند که فکر میکنند اگر مواد مصرف نکنند نمیتوانند روی کاری که انجام میدهند تمرکز کنند. بهخصوص برخی ورزشکاران فکر میکنند اگر برخی داروها را مصرف کنند عملکرد ورزشیشان بالاتر میرود. بعضی وقتها ممکن است ندانسته داروهایی مصرف کنند که اعتیاد آور است. مهمترین دلیل کنجکاوی است. آنها توجیهی که ارائه میکنند این است که چون دیگران مصرف میکنند پس من هم میتوانم مصرف کنم و معتاد نمیشوم درصورتی که موادمخدر صنعتی جدید با یکبار مصرف امکان آسیب جدی مغزی دراز مدت ایجاد میکند.
- با چه اصول و با چه زبانی باید پیشگیری کرد؟
دکتر کردمیرزا: اولا باید دلایل را جدی بگیریم. وقتی برای نوجوانمان برنامهای نداریم او برای بهدست آوردن احساس خوب به سراغ همسالان خود خواهد رفت. همچنین وقتی به اضطرابها و افسردگیهای فرزندمان توجه نمیکنیم نباید انتظار داشته باشیم که حتما فرزندمان به سراغ مصرف داروهای اعتیاد آور نرود. یک پیشفرض وجود دارد که میگوید اعتیاد در کودکی شکلمیگیرد، در نوجوانی بروز پیدا میکند و در بزرگسالی تثبیت میشود. به همین دلیل خانوادهها و معلمان میتوانند اصولی را برای پیشگیری از اعتیاد پیگیری کنند.
در کشور آمریکا پروژه طولیای انجام شد که نتیجه آن این بود که اگر ما 3عامل خانواده، والدین و خود بچه را با مهارت کنترل خشم تجهیز کنیم، میتوانیم پیشگیری از اعتیاد را در بزرگسالی اجرایی کنیم. این طرح چندین سال اجرا شد و نتایج مثبت زیادی داشت. یکی از مشکلات جدی کشورمان پرخاشگری و خشم در جامعه است که نمونههای آن را در آمارهای ارائه شده از پلیس میتوان دید. این نشان میدهد که اگر کنترل خشم را وظیفه جدی والدین و آموزش و پرورش ببینیم میتوانیم بزرگسالان سالمی را تربیت کنیم. مهارتهای اجتماعی ضعیف و داشتن مشکلات تحصیلی و... نوجوان را به سمت خشم میبرد. در کنار این کنترل خشم میتوانیم مفاهیم خودکنترلی و آگاهی از عواطف را نیز به آنها آموزش بدهیم.
بچهها باید یاد بگیرند که چه زمانی خوشحالاند و چه زمانی ناراحت هستند و وقتی شاد هستند یا ناراحت، چطور رفتار میکنند. نکته دیگر آموزش مهارتهای ارتباطی است؛ به این معنا که به بچهها یاد بدهیم چطور روابط خود را ساماندهی کنند و بتوانند «نه» بگویند، انتقاد کنند و تحمل داشته باشند که انتقاد بشنوند. به آنها آموزش بدهیم که چطور مسائل اجتماعیشان را حل کنند. ما باید بتوانیم چرخه ناکامی و خشم را به حل مسئله تبدیل کنیم تا نه تنها مسئله اعتیاد بلکه بتوانیم برای سایر آسیبها چاره بیندیشیم.
نکته دیگر جرأتورزی است؛ اینکه به نوجوان یاد بدهیم چطور میتواند حتی با گفتن «نه» ابراز وجود کند. لازمه این مهارت این است که نگرش ضد موادمخدر را در کودک شکل دهیم و آن مستلزم این است که ساختارهای جامعه از قبل برای آن آماده باشد. پیشگیری زمانی عملیاتی میشود که بستر اجتماعی و فرهنگی در همه سطوح جامعه وجود داشته باشد. به عبارت دیگر تعهدات شخصی و اجتماعی را بایستی بالا ببریم.
مهرداد احترامی: نکاتی که برای پیشگیری از اعتیاد لازم است مهارتهای زندگی، غنی کردن محیط زندگی و حمایتهای اجتماعی است. مدل مورد نظر بایستی پیشگیری از ایجاد عوامل خطر و تبدیل آنها به ناخوشی و افزایش عوامل محافظ عمل بکنیم. امروزه مدلی که به عوامل خطر و محافظ میپردازد مدل مناسبتری برای پیشگیری از اعتیاد است.
مهارتهای زندگی مجموعهای از مهارتهاست که شامل آموزش نیست و باید اقداماتی صورت بگیرد که منجر به اقدام عملی شود. بسته مهارتهای زندگی بایستی بهصورت کامل اجرایی شود. مطالعات جهانی نشان داده که آنچه به پیشگیری از اعتیاد کمک میکند آموزشمهارتهای زندگی است. موضوعات دیگری که بایستی مورد توجه قرار بگیرند، نحوه ارتباط با فرزندان، نگرش غیرمنفی والدین و دوستان همسال به موادمخدر و مصرف مواد توسط دوستان است که زمینه اعتیاد را افزایش میدهد. نحوه ادراک خطر موادمخدر نیز بر گرایش به موادمخدر تاثیرگذار است. ما ممکن است اطلاعات زیادی در مورد موضوعاتی مثل خطرات نبستن کمربند ایمنی داشته باشیم ولی شاید عملا ادراکمان از خطرات نبستن کمربند ادراک دقیق و درستی نباشد. دانش به تنهایی کافی نیست.
- ادراکی که شما میگویید چطور باید ایجاد شود؟
مهرداد احترامی: آنچه مانع از ادراک والدین و کودکانمان میشود این است که فکر میکنیم این پدیده آنچنان از ما و اطرافیانمان، از ویژگیها و زندگیمان دور است که امکان ندارد برای ما اتفاق بیفتد و اگر قرار باشد اتفاق بیفتد در زمانهای بسیار دوری است که ما میتوانیم آن را کنترل کنیم. چاره این مسئله آن است که عوارض رفتارهایمان را شناسایی و مهارتآموزی درباره این موضوع را شروع کنیم. موضوعات دیگری مثل درس نخواندن، دعوا کردن والدین، تنبیه کردن بچهها و... نیز میتواند از عوامل ایجادکننده زمینه اعتیاد در افراد باشد. براساس نظریه تغییر رفتار، نشان دادن سود و ضرر رفتار فعلی و آتی و همچنین درک این نکته که دستیابی به رفتار جدید هزینه دربردارد و امکانپذیر است، باعث میشود تا فرد متوجه سود و زیان رفتار آتی خود شود.
در زمینه پیشگیری از اعتیاد ارتباط والدین با فرزندان و آموزش مهارت فرزندپروری نکته بسیار مهمی است. موضوع اصلی در مسئله اعتیاد این است که امکان یک رفتار لذت بخش برای فرد فراهم میشود، به او آرامش میدهد و نزد عدهای افراد خاص مشروعیت پیدا میکند و حس نوجویی و تنوعطلبیای که یک نوجوان دارد برآورده میشود. برای مقابله با این وضعیت بایستی از طفولیت عزت نفس بچهها را بالا ببریم. به او یاد بدهیم که برای لذت بردن و داشتن زندگی خوب، دنیای موجود و فعلی او به اندازه کافی غنی است و امکاناتی برای لذت بردن دارد؛ پس نیاز به مصرف مواد یا رفتارهای اعتیادی ندارد. جمله کلیدی در مورد فرزندپروری این است که عزت نفس سد محکمی در برابر گناه و خطاست. هر رفتاری که عزت نفس بچهها را در مدرسه و خانواده پایین میآورد او را آماده آسیبهای اجتماعی متنوع میکند.
مشارکت کودکان و نوجوانان در موضوعات اجتماعی که شامل مباحثی مانند اخلاق، هویت ملی و هویت خانوادگی میشود نیز مانع بروز اعتیاد است. اگر هر روشی توجه به ارزشهای اجتماعی را زیر سؤال ببرد سیر طبیعی آمادگی برای اعتیاد طی میشود. مطالعات نشان میدهد که مشارکت بچهها در زندگی اجتماعی که به ارزشهای مذهبی، فعالیتهای مدرسه و... مربوط میشود، منجر به پیشگیری از اعتیاد میشود.
همچنین محیط غنی شده نیز میتواند در پیشگیری از اعتیاد در بین کودکان و نوجوانان تاثیر بگذارد؛ به این معنا که اگر محیطی وجود داشته باشد که بچهها با سلیقههای مختلف و با رعایت ارزشها بتوانند زندگی و تفریح سالمی را برای خودشان فراهم کنند زمینههای پیشگیری از اعتیاد خودبهخود فراهم خواهد شد.
مشکلات روانپزشکی که فرزندان یا والدین دارند نیز در گرایش به موادمخدر تاثیرگذار است؛ بنابراین دسترسی تسهیل یافته به خدمات مشاوره و درمانهای روانپزشکی و... برای پیشگیری از اعتیاد مفید است.
- بچهها بخش زیادی از زمانشان را در مدرسه میگذرانند. چند سالی است که آموزش مهارتهای زندگی بهصورت کتاب درسی وارد موضوعات آموزشی شده است اما برخی تحقیقات نشان میدهد این آموزشها چندان تاثیرگذار نبوده است. با توجه به این مسئله معلمها برای پیشگیری از اعتیاد چه کارهایی میتوانند انجام دهند؟
رویا نوری: بهنظر من هم آموزشها و مهارتهای زندگی در مدارس چندان مفید نبوده است چرا که این مسئله برای معلمها جدی نبوده و بهعنوان یک کلاسی که میتوان آن را حذف کرد مطرح بوده است. ضمن اینکه روش آموزش نیز غیرجذاب و غیرکاربردی است. مهارتهای زندگی را نمیتوان با مونولوگ تدریس کرد و امتحان گرفت و بعد انتظار داشت که تاثیر خود را بگذارد. در آموزش مهارتها باید مثل تئاتر، نقشها را بازی کرد و مهارتها را یاد داد. سیستم آموزشی کشور باید روشهای جدیدی را طراحی کند تا هم بچهها را بهخود جذب کند و هم مفاهیم را جذابتر منتقل کند. بچهها اگر اجازه داشته باشند صبح تا شب میتوانند بازی کامپیوتری کنند این نشان میدهد که ما نتوانستهایم در قالبی جذاب این مهارتها را به بچهها یاد بدهیم.
دکتر کردمیرزا: برای پیشگیری از اعتیاد حمایتهای تحصیلی از موضوعات مهمی است که بایستی از کودکان در معرض آسیب صورت بگیرد. بهتر است که پیشفرضمان این باشد که یک معتاد بیمار است و نیاز به حمایت دارد. این حمایتها از سوی معلمان برای نوجوانان نه تنها در درمان بلکه در تحصیل نیز بایستی صورت بگیرد. البته باید دید این موضوع چقدر جزو دغدغههای ساختار آموزشی کشور است.
در مدارس و دانشگاهها مجامع و گروههای مختلفی وجود دارند. این انجمنها با هر ماهیتی میتوانند در پیشگیری از اعتیاد تاثیر داشته باشند. آموزههای دینی و معنوی نیز میتوانند در این زمینه بسیار مؤثر باشند.
اخیرا پژوهشی در یکی از کشورهای غربی انجام شده است که نشان میدهد اگر خانوادهها قبل از بلوغ آموزههای دینی را به بچهها یاد داده باشند بعد از بلوغ نگران حضور آنها در مراکز دینی نباید باشند چون خودبهخود این کار را انجام میدهند.
مهرداد احترامی: بسیاری از نکات بین والدین و معلمها مشترک است ولی مهمترین نکتهای که معلمها باید توجه کنند این است که بچهها باید به مدرسه و خانواده احساس تعلق بکنند. هر طوری که امکانش هست بایستی جلوی افت تحصیلی دانشآموزان را گرفت. افت تحصیلی به معنای دور شدن از فضای تحصیل و در نتیجه از طرق دیگر ناآرامی ذهنی را سامان دادن است. عزت نفس بچهها را حتما باید حفظ بکنیم و امکان مشارکتشان را در موضوعات مختلف بالا ببریم.
افراد بایستی از جریان اصلی زندگی خارج نشوند. این جریان، مسیر پیشرفتی است که مدرسه، رسانهها، ارزشهای اجتماعی و... باید در شکلگیری آن همکاری کنند. بهنظر میرسد هر چقدر ارتباط بچهها با اولیای مدرسه بیشتر باشد میزان انحراف بچهها کمتر میشود.علاوه براین نظارت درستی باید انجام شود تا ارزشهای انسانی و اخلاقی در راس امور آموزشی باشد. آموزشهای درسی و بهخصوص درصورت رقابتی شدن آن تاثیری در پیشگیری از اعتیاد ندارد.
- نشانههایی که خانوادهها و معلمان پس از مشاهده آنها میبایست وجود یک مسئله یا آسیب اساسی را جدی بگیرند چیست؟ آیا میتوان بین این نشانهها و نشانههای بلوغ تفاوتی گذاشت؟
رویا نوری: تغییر ساعات خواب و بیداری، پرخاشگریهای بیجا، مستمر و همراه با تهاجم، بیتوجهی به ظاهر، عدمحضور در جمعهای خانوادگی، تمایل به انزوا و تنهایی، میل به خوردن در ساعتهای غیرعادی، کمخوری، متمرکز شدن در کاری برای ساعات متمادی از تعمیر یک وسیله تا وررفتن با جوش صورت و مو و... تفاوت این نشانهها با نشانههای دوران بلوغ در افراط بیش از اندازه آن است. در مصرفهای طولانی تغییراتی درصورت ایجاد میشود مثل تغییر در استخوانبندی و لاغر شدن بیش از حد است. رفتارهای پرخاشگرانه، انگ زدن و اعتراض کردن به دیگران بهصورت مرتب و سوءظن پیدا کردن به همه، بدون قانون در خانه حضور نداشتن، ساعتهای متمادی بیرون از خانه بودن و همراهی با دوستان ناآشنا و... از دیگر نشانههایی است که ما متوجه بشویم فرزندمان درگیر نشانههای جدید است.
مهرداد احترامی: امکان لیست کردن نشانهها براساس مواد مختلف وجود دارد؛ مثلا در مورد مواد صنعتی مثل شیشه و کراک و متاآمفتامینها و... نشانههای اصلی مثل کم خوابی و پرخاشگری را میتوان دید و در مورد موادمخدر سنتی علائم تخدیری و زمان مصرف و... را میتوان پیگیری کرد. در عین حال موضوعاتی مثل دور شدن از خانواده، بیتوجهی به ارزشها و سر و وضع ظاهری و نامناسب بودن وضعیت اتاق و عملکرد ضعیف اجتماعیاش میتواند از دیگر نشانههای اعتیاد باشد. پیش از بروز این نشانهها باید به 2نکته توجه کرد؛ اول اینکه باید دید که فرزندمان چقدر با لذت بردن طبیعی دچار مشکل شده و با چه مکانیسمی ارزشها را زیر سؤال میبرد؟ نوجوانان اصولا ارزشها را زیر سؤال میبرند. ولی باید دید آیا فرزندمان با روش منطقی بهدنبال یافتن پاسخ پرسشهایش است یا نه. اگر ببینیم که این روش غیرمنطقی است بایستی حواسمان را جمع کنیم. نکته دوم و مهمتر این است که اگر فرزندمان حتی یک بار مواد مصرف کرد، چه باید بکنیم که تبدیل به دور شدن از خانواده و مصرف بیشتر نشود؛ یعنی دنبال راهحل باشیم.