در این زمینه با آقای دکتر عباس ملکی، استاد سیاستگذاری انرژی در دانشگاه صنعتی شریف مصاحبه کردهایم. وی معتقد است دوران تلفات زیاد در جنگها دیگر سپری شده است.
- جنگهای امروزی صورتهای تازهای پیدا کرده است؛ مانند جنگ در فضای اینترنت، ترورهای هدفمند، استفاده از نیروهای ویژه، هواپیماهای بدون خلبان و جنگ ناهمطراز. چه اتفاقی باعث پدید آمدن این شکل از جنگ شده است؟
استفاده از شیوههای جدید جنگ چند دلیل و منشأ دارد که نخستین آن پیشرفت فناوری است. این امر امکانات وسیعتری به کسانی داده که مسئولیت تصمیمگیری سیاسی را در کشورها بر عهده دارند. آنان میتوانند از روشهایی که ضمن تلفات کمتر، بازدهی یا تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد، استفاده کنند تا به اهداف خودشان برسند. نکته دوم موضوع تلفات و خسارتهای ناشی از جنگ در کشورهای دمکراتیک است. در کشورهایی که صدای عمومی شنیده میشود، تلفات انسانی به سختی تحمل میشود و مردم نسبت به این جنبه از جنگ بسیار حساسیت دارند و پاسخگویی سیاستمداران و کسانی را میطلبندکه در این زمینه تصمیمگیرنده هستند. این امر سبب میشود تا دولتها به طرف وسایلی بروند که در گذشته کمتر وجود داشته تا به این روش، تلفات خود را کم کنند. نکته سوم امنیت انسانی است که بخشی از آن به حفظ جان انسان مربوط میشود و مزید بر علت شده است. حتی کشته شدن از طرف مقابل یعنی دشمن به تعداد زیاد یعنی در حد مثلا چیزی شبیه نسلکشی دیگر در هیچ جای جهان تحمل نمیشود. بهنظر من این سه عامل باعث شده که روشهای جدیدتری در جنگها برای تصمیمگیرندگان مطرح و از آن استفاده شود.
- در ظاهر ممکن است بهنظر برسد اینترنت عرصهای نباشد که بتوان در آن اقدام خصمانه به شکلی که بهطور سنتی فهمیده میشود، انجام داد. چرا شبکههای اینترنتی به عرصه جدیدی از جنگ تبدیل میشوند؟
بهنظر من، 2 موضوع در اینجا اهمیت دارد؛ جنگ در عرصه اینترنت قابلیت تخریب وسیع زیربناهای اطلاعاتی طرف مقابل را دارد. مثلا در نظر بگیرید که صدور روادید در برخی کشورها کاملا به روش الکترونیک انجام میشود و اگر کشوری بتواند آن را تخریب کند، تا چه اندازه میتواند به آن لطمه بزند یا امور بانکی کشورها یا مسائل مربوط به اقتصاد، جامعه و فرهنگ همگی در برخی کشورها کاملا به شبکههای رایانهای متکی است و آسیب به آن میتواند بسیار مخرب باشد. نکته دوم میزان نفوذ در جنگ از طریق اینترنت است. با جنگ در فضای مجازی میتوانید تا پشت در خانه تکتک افرادی که بهنظر شما دشمن هستند، بروید یا وارد کشوری شوید که دشمن محسوب میشود؛ یعنی حتی میتوانید وارد اتاق دشمن شوید. سلاحهایی مانند خمپاره و بمب و موشک و حتی سلاحهای غیرمتعارف یعنی هستهای در هیچ کشوری توانایی این همه نفوذ را ندارند و این امر میتواند هر چه بیشتر باعث فلج شدن تصمیمگیری در طرف مقابل شود.
- به تــازگی آمــریکا در سیاستگذاریهای جدید نظامی خود، تعرض از طریق اینترنت را اقدام خصمانه تلقی کرده است. اگر دیگر کشورها نیز چنین رویهای در پیش بگیرند، میتوان انتظار چه پیامدهایی را داشت؟
بهنظرم، اینکه حملات سایبری اقدامی خصمانه تلقی شود، نیازمند مبانی حقوقی است و مبانی حقوقی مشترک به نوعی پای سازمانهای بینالمللی را به میان میکشد. شاید نیاز به کنوانسیونی شبیه آنچه در زمینه حقوق دریا یا کنسولی یا دیپلماتیک وجود دارد، باشد. از سوی دیگر، آمریکا از نفوذ قابلتوجهی در بخش وسیعی از اینترنت به جز شبکههای داخلی در کشورها برخوردار است و حوزه سایبری جهان را متعلق به خود میداند و نسبت به آن حساس است. از نظر زبانی، انگلیسی بیش از 90درصد مطالب اینترنت را پوشش میدهد. به لحاظ میزبانی سرورها نیز آمریکا فاصله زیادی با دیگر کشورها دارد، زیرا بیشترین استفاده و فایده را خود از اینترنت میبرد. از جهاتی آمریکا بیشترین استفاده را از اطلاعات هم به صورت قانونی و هم بهصورت غیرقانونی دارد. از این رو، آمریکا همواره میکوشد این تسلط را حفظ و کشورهای دیگر را وادار کند که وضعیت موجود را بپذیرند.
- صورتهای جدید جنگ ملاحظات جدید حقوقی را به همراه آورده است؛ مثلا موضوع ترورهای هدفمند که بر آن اساس آمریکا اسامه بنلادن را کشت و اکنون هم هواپیماهای بدونسرنشین آن در پاکستان، سومالی و یمن مشغول کشتن افراد مشخصی هستند، یک رشته چالشهای حقوقی را پدید آورده است. برخی کارشناسان معتقدند این روش امکان دفاع حقوقی افراد را از آنان میگیرد و در واقع رویه جنگی در موارد بروز جرائم امنیتی غلبه میکند. این چالشهای حقوقی را چگونه میتوان مدیریت کرد؟
البته من متخصص حقوق نیستم اما بهنظرم نخستین مسئلهای که پیش میآید، موضوع رویه است. همان طور که میدانید، در روابط بینالملل همه جا حقوق بینالملل جاری و ساری نشده و در برخی حوزهها، همچنان رویههاست که حاکم است. این رویهها نیز میتواند توسط دیگر کشورها مورد استفاده قرار بگیرد؛ مانند چاقویی که میتواند دسته خود را نیز ببرد و در آینده علیه کسانی به کار رود که اول بار از آن استفاده کردهاند. نکته دوم به مسائل کلاسیک حقوقی برمیگردد، به خصوص موضوع حاکمیت ملی. در کشورهایی که ذکر کردید، یا حاکمیت دولت وجود ندارد، مانند سومالی، یا اگر هست، کمرنگ است، مانند پاکستان. معالوصف، باید پیمانی بین کشوری که دست به این کار میزند و کشور مقابل وجود داشته باشد و تا آنجایی که میدانم، توافقهایی بین پاکستان و آمریکا برای عملیات محدود در سطح مبارزه با تروریسم وجود دارد. به هر حال این امر به آن معنا نیست که بتوان هر شهروندی را در هر جای دنیا به وسیله نیروهای نظامی کشورهای دیگر دستگیر کرد یا هدف قرار داد. اما امروز در دنیا برخی رویدادها بهدلیل قدرت است که اتفاق میافتد، نه بهدلیل توجیه حقوقی و اتفاقهایی که در کشورهای همسایه ایران رخ میدهد، عمدتا از این دست است.
- ملاحظات اقتصادی چه نقشی در کاربرد روشهای جدید جنگ داشته است؟ یعنی کاهش بودجه نظامی میتواند در این امر دخیل باشد؟
اگر از منظر 3 پارامتر کارایی، بهرهوری و تأثیرگذاری نگاه کنیم، تفاوتهای بسیار زیادی در سلاحها و مهمات متعارف کلاسیک و سلاحهایی وجود دارد که هر چند هنوز در چارچوب تسلیحات متعارف دستهبندی میشوند اما از فناوری بالایی برخوردارند، مانند سلاحهای لیزری یا هواپیماهای بدون خلبان یا روشهایی که در فضای مجازی رایج هستند.
هزینههای اقتصادی این قبیل تسلیحات و روشها و نیز هزینههای انسانی آنها بسیار کمتر است. از آنجا که اکنون در آستانه توسعه و تکامل این روشها و تسلیحات هستیم، طبیعی است که سرمایهگذاری اولیه در این زمینه بیشتر است اما کسانی که دستاندرکار هستند، امیدوارند در آینده این سرمایهگذاریها کمتر شود. مشخصا اکنون شرکتهای بزرگ آمریکایی در این زمینه سرمایهگذاری میکنند، در حالی که در گذشته بیشتر روی سلاحهای کلاسیک سرمایهگذاری میکردند. شاید در گذشته برای هدف قرار دادن یک نفر یک شهر ویران میشد اما اکنون با پیشرفتهای بهدست آمده، میتوان فقط همان فرد را هدف قرار داد.
- بهنظر شما، آیا روشهای جدید جنگی جای تسلیحاتی مانند سلاحهای شیمیایی، میکروبی و هستهای را میگیرد یا از تأثیر آنها میکاهد؟
بهنظر من کشورهایی که دارای زرادخانه شیمیایی، میکروبی و هستهای هستند، همچنان آن را حفظ کردهاند تا در روزهای بحرانی برای منافع ملی خود به کار ببرند؛ به خصوص توسط قدرتهای بزرگ. اما این قبیل سلاحها استفادههای متفاوت و وسیعی دارند و ترس و تهدید جدی تولید میکنند. کاری که اکنون در جنگها به صورت هدفمند و هوشمند انجام میشود، بیشتر ناظر به هدف قرار دادن یک نفر یا یک گروه کوچک است تا اقدامی که مثلا هدف از آن تحتتأثیر قرار دادن منطقهای وسیع باشد؛ مانند کاری که صدام حسین در حلبچه کرد. وی بدون تبعیض هر موجود زندهای را که در این شهر بود از مرد و زن و گاو و گوسفند و مرغ و گیاه و ... همه را از بین برد. چنین چیزی دیگر اکنون در فضای بعد از جنگ سرد در دستور کار قدرتهای بزرگ نیست، ولی این امر به آن معنا نیست که انبارهای سلاحهای شیمیایی آنها خالی شده است. تا آنجا که گزارشها نشان میدهد، آنها همچنان این سلاحها را حفظ کردهاند تا در مواقع مقتضی از آنها استفاده کنند.