اینها فقط نمونههایی از پدیده کودک آزاری است که هرروز در رسانههای خبری و خبرگزاریها منتشر میشود و قلب هر مسلمان ایرانی را جریحهدار میکند. اخبار مربوط به آزار و اذیت و شکنجه کودکان، حکایت از این واقعیت تلخ دارد که بخشی از جامعه ما بهشدت بیمار است به گونه ای که پدر و مادری به دلایل گوناگون از قبیل اعتیاد، استفاده از قرصهای روانگردان، جنون، افسردگی، اضطراب، فقر تا جایی پیش میروند که جگرگوشه خود را تا حد مرگ شکنجه میکنند و متأسفانه گاه بر اثر شکنجه و آزار و اذیت شدید، کودکان معصوم فوت میکنند.
این حوادث هرچند درهمه جای دنیا اتفاق می افتد و فقط مختص ما نیست اما نیازمندآسیب شناسی علمی با توجه به شرایط هر رویداد است چرا که متأسفانه در کشور ما، توجه به سلامت و بهداشت روانی مورد غفلت و بیتوجهی قرار گرفته و بهدلیل همین غفلت است که افزایش وقوع رخدادهای اینچنینی را شاهدیم؛ زیرا قطعا فرد سالم به لحاظ روحی و روانی دست به چنین اعمالی نمیزند.
اما بهراستی برای پیشگیری از آسیبهای روانی و اجتماعی که بهشدت با سلامت افراد گره خورده چه کردهایم؟چه میزان برنامهریزی کوتاه مدت و بلندمدت برای بهبود سلامت روانی افراد بهخصوص افراد آسیب پذیر انجام دادهایم؟ تا چه میزان در جهت مهارتهای زندگی از قبیل آموزش مهارتهای حل مسئله، افزایش تواناییهای روانی - اجتماعی، توانایی مقابله با مشکلات زندگی، فرو بردن خشم هنگام عصبانیت، تقویت اعتماد به نفس، از دست ندادن کنترل و تعادل هنگام برخورد با مشکلات، تسلط بر هیجان، چگونگی سازش با محیط متغیر اجتماعی و درنهایت سایر مولفههای سلامت روانی افراد، برنامهریزی جامع انجام شده است؟
مگر نه این است که برنامهریزی جامع در زمینه هریک از مولفههای سلامت روانی، میزان وقوع جرم و جنایت و اتفاقهای دلخراش اینچنینی را تا حد قابلقبولی کاهش خواهد داد؟ تا کی باید نظارهگر شکنجه، آزار و اذیت کودکانی باشیم که بدون هیچ گناهی اسیر دست کسانی میشوند که از سلامت روانی برخوردار نیستند؟و درنهایت اینکه بهتر است بدانیم این قبیل پدرومادرها یا افرادی که دست به چنین اعمالی میزنند، فقط بیمارند و یک بیمار برای وخیم نشدن بیماریاش نیاز به حمایت و کمک دارد.پس مسئولان ذی ربط، مطمئن باشید گناه شما کمتر از آن پدرو مادر بیمار نیست. صرف شعار هیچ دردی را دوا نمیکند؟ برای سلامت روانی و روحی مردم چه کردهاید؟