من مهمانم امروز، صبحم با صبحهای دیگر متفاوت است. من در اتاقی در طبقهی هفتم یک خانه هستم. روی یک بلندی. از پشت پنجره، شهر پیداست. پردههای حریر صورتی هم مزاحم دیدن منظرهی پشت شیشه نیستند. برف آمده است و گرد و غبار اندک. پس شهر پیداست.
باز ریتم تند نوک زدن پرندهها به گندمهای پشت شیشه. کبوترهای چاهی، یاکریمها، گنجشکها و... نه کلاغها از دورترها قار میکشند و میلی به خوردن گندم ندارند.
سالها پیش وقتی کوچک بودم، آرزو میکردم صبح که از خواب بیدار شوم در خانه مادر بزرگ باشم. آنجا صبح، گونهی دیگری آغاز میشد.
صدای باد که در لابه لای درختانِ کاج غول پیکر میپیچید و یک پنجرهی چوبی که نور از آن شُره میکرد. آن روزها خانهی مادر بزرگ عمارتی در یک باغ بود. خانهای قدیمی با طاقهای بلند...صبح با بوی نان آغاز میشد و قل قل سماور و رختخوابهایی که بوی نم و خاک میداد و آینههای دور مسی در رف و طاقچه...خانه غرق بوی چای میشد. دلم میخواست هر صبح در آن خانه چشم باز کنم...
صبحهای دیگری هم بوده است که در جاده میراندیم و من خوابهای سبکم در حرکت ماشین با صدای تریلیها پرپر میشد.صبحهای جاده، دل انگیز است. خوردن صبحانه در جاده، عبورماشینها و آسمانی که پیداست.
البته خود صبح یعنی یک سفر، سفری از خواب تا بیداری از یک جهان به جهانی دیگر. اما چگونه میشود صبح خوب و روز دلانگیزی داشت؟
رزا ویسی، کارشناس بهداشت به خبرنگار دوچرخه میگوید:« تحقیقات نشان میدهد 20 دقیقه ورزش کردن میتواند به مدت 12 ساعت به ما انرژی بدهد. بعد از خواب نرمش را فراموش نکنیم.»
این کارشناس میگوید:«راههای سادهای وجود دارد که ما شرایط خوبی را در طول روز داشته باشیم، اول اینکه هر سه تا چهار ساعت یک وعدهی غذایی کوچک یا یک میان وعده بخوریم که قندخونمان همواره یکنواخت باشد. بهتر است از کربوهیدراتهایی مثل نان تهیه شده از غلات، میوهها و سبزی بیشتر استفاده کنیم و پروتئینها را هم در برنامهی غذاهاییمان بگنجانیم. این مواد به دلیل اینکه خیلی آهسته هضم میشوند، سبب افزایش انرژی ما میشوند.»
او میگوید:« سعی کنیم ، برای اینکه صبح دل انگیزی داشته باشیم. از همهی حسهای خود بهره ببریم. مثل حس بویایی، بوی مرکبات میتواند موجب شادابی ما شود. بنابراین، مقداری گریپ فروت، پرتقال یا لیمو در آب بچکانیم آن را ببوییم و بنوشیم!»