آنچه در خاطره این نسل مانده شخصیتهایی هستند که یا مادر نداشتند یا در به در دنبال مادرشان میگشتند؛ از «حنا» گرفته تا «هاچ زنبورعسل» یا «چوبین»، «نل»، «استرلینگ» و حتی «پسر شجاع» که فقط پدر داشت! بخشی از این ماجرا به سیاستهای تلویزیون و ممیزیهای آن مربوط بود و بخشی هم ناشی از مشکلات آن دوره، یعنی پشت سر گذاشتن یک انقلاب بزرگ و زندگی در جریان یک جنگ تحمیلی. حال که بچههای دیروز بزرگ شدهاند و قدرت تحلیل دارند، میتوانند این بیتدبیری تلویزیون در انتخاب برنامه و نمایش این همه بچه بیمادر را بگذارند به حساب زمانه، اما بچههای امروز هم چندان از تلویزیون و برنامههای کودک چیزی نصیبشان نمیشود. درست است که شبکههای تلویزیونی افزایش پیدا کرده و هر شبکه هم یک گروه کودک دارد و از آن مهمتر مدتهاست که شبکه دو سیما به نام کودکان است اما حتما در آیندهای که آنها بچههای دیروز خواهند بود مهمترین خاطره ذهنی آنها از برنامههای دوران کودکیشان چیزی نیست جز تعداد قابلتوجهی عمو و خاله(!) که همه آنها سعی دارند به بچهها آموزش بدهند و کمی هم شادشان کنند.
آیا امروز که عمر تلویزیون در ایران از نیم قرن هم بیشتر شده، درخواست کمی برنامهریزی و دقت در تولید و انتخاب برنامه برای کودکان توقع زیادی است؟ بچههای دیروز حق انتخاب چندانی نداشتند و هر روز چشم به راه ساعت 5 عصر بودند تا تنها برنامه کودک مخصوص آنها به نمایش درآید. اما بچههای امروز چقدر حق انتخاب دارند؟ متأسفانه تلویزیون نه در تولید و نه در تأمین برنامه، توجه دقیقی به گوناگونی مخاطبانش ندارد؛ به عبارت دیگر دقیقا مشخص نیست که هر برنامه برای چه گروه سنی و چه مخاطبی تدارک دیده شده است.
اگر از سریالها و فیلمهای تلویزیونی که بچهها هم تماشاگر آنها هستند بگذریم، در برنامههای مخصوص کودکان هم میتوان مجموعهای از کارتنها، برنامههای زنده، عروسکی و... را دید که هرکدام مناسب یک گروه سنی هستند اما همه آنها در قالب برنامه کودک پخش میشوند؛ پس طبیعی است که نوجوانها سهم خودشان را در تلویزیون پیدا نکنند، خردسالان از برخی برنامههایی که مناسب کودکان است سر در نیاورند و کودکان هم از برنامههای ساده خردسالان حوصلهشان سر برود. البته ناگفته نماند که تلویزیون برنامههای مناسب با اکثر ردههای سنی را به نمایش میگذارد اما این برنامهها بهصورت سازمانیافته و دقیق به مخاطبان ارائه نمیشود. برنامههای خردسالان و کودکان با هم در آمیخته شده و در ساعات نه چندان مناسب پخش میشود و برای بچهها یا حتی والدین آنها کار سادهای نیست که بتوانند برنامههای مناسب با یک گروه سنی را بدون تداخل با دیگر برنامهها انتخاب کنند.
همه اینها در حالی است که توجه به مخاطب و بررسی شرایط سنی و خواستهها و نیازهای او میتواند به شکلگیری ایدههای خلاقانه و در نهایت تولید برنامههای جذاب و دیدنی منجر شود. در رسانهای مانند تلویزیون، هم تولید برنامه و هم نحوه ارائه آن نیازمند تحقیق و پژوهش است؛ تحقیق درباره خصوصیات مخاطب و نیازهای او. چنین پژوهشی در نهایت منجر به شکلگیری سیاستهای روشن و دقیقی خواهد شد که هم کار برنامهسازان را ساده خواهد کرد و هم مخاطب را در انتخاب و تماشای برنامه یاری خواهد داد.
متأسفانه بهدلیل نبود پژوهشهای دقیق، تولیدات تلویزیون بهخصوص در بخش کودک، نتیجه دانش و سلیقه برنامهسازان است و نظرات مدیران و مشاوران رسانه ملی تنها به تأیید یا رد یک برنامه بر اساس شاخصهای ذهنی خلاصه میشود.