متن پاسخ دکتر مطهری به نقل از تابناک در زیر میآید:
علی مطهری نوشته است که جناب پناهیان گفتهاند:
«برخی از نمایندگان اصولگرای مجلس که از حداقل درایت سیاسی برخوردار نیستند، میگویند که مجلس نباید تابع اشارات رهبری باشد، بلکه فقط باید تابع فرامین و حکم حکومتی باشد! در حالیکه مجلسی که چنین باشد به نقطه امید دشمن تبدیل خواهد شد و امنیت و اقتدار کشور را کاهش خواهد داد. به نماینده اصولگرا میگوییم چرا رسانه بیگانه سخنان تو را پخش میکند، میگوید من نمیدانم چرا اینکار را میکند! ما باید ببینیم مواضع کدام یک از نامزدها در بی بی سی با اشتیاق پوشش داده میشود و به این افراد رای ندهیم».
با گذشت از تعبیر توهین آمیز ایشان که کاش لااقل حرمت لباسی را که پوشیدهاند نگه میداشتند، در اینجا در سه بخش به ادعاهای ایشان پاسخ میدهم.
بخش اول: تفسیر خودساخته آقای پناهیان از ولایت فقیه
با تعبیر ایشان که «مجلس نباید تابع اشارات رهبری باشد» و این تعبیر را به اینجانب نسبت دادهاند، نوعی بیاعتنایی بنده به رهنمودهای رهبری به مخاطب القا شده است. سخن من دربارۀ ولایت فقیه که بارها تأکید کردهام حاوی دو نکته اساسی است: اول آن که برای طرح هر موضوعی در مجلس لزومی ندارد ابتدا از نظر موافق رهبری اطمینان حاصل کنیم تا مجلس به یک موجود دست و پا بسته تبدیل شود. بله، اگر رهبری لازم دیدند در مورد مسألهای امر یا نهی کنند صد در صد اطاعت میکنیم. دوم آن که اگر رهبری نظری (غیر از موارد حکم حکومتی) در باب مطلبی ارائه دادند - گرچه معمولا با توجه به تجربیات و بینشهای رهبری راهگشاست - اما هیچ ایرادی ندارد که کسی نظر مخالفی ابراز کند و الا باید حتی مشاور عالی داشتن رهبری را امری ضد ولایت فقیه تلقی کنیم!
نه فقط در مورد ولی فقیه بلکه حتی در مورد معصومان هم چنین است، یعنی پیامبر (ص) و ائمه علیهم السلام نه تنها اجازه طرح نظر مخالف را میدادهاند بلکه گاهی آن را میپذیرفتهاند.
داستان حباب بن منذر از مسلمات تاریخ اسلام است. وقتی مسلمانان به جنگ بدر میرفتند، پیامبر(ص) به تشخیص خود لشکر اسلام را در نقطهای فرود آورد. مرحوم حجت الاسلام دکتر آیتی که به تعبیر شهید مطهری بهترین متخصص در تاریخ صدر اسلام است در کتاب تاریخ پیامبر اسلام چنین نقل میکند:
«حباب بن منذر گفت: ای رسول خدا! آیا خدا فرموده است که در اینجا منزل کنیم و پیش و پس نرویم، یا از نظر تدبیر جنگ هر جا که شایسته باشد میتوان فرود آمد؟ رسول خدا فرمود: نه، امری در کار نیست، باید طبق تدبیر و سیاست جنگ رفتار کرد. حباب بن منذر گفت: اگر چنین است اینجا جای مناسبی نیست، بفرمای تا سپاه اسلامی پیش روند و در کنار نزدیکترین چاه به دشمن فرود آیند. رسول خدا پیشنهاد وی را پذیرفت و دستور داد تا سپاهیان اسلامی در کنار نزدیکترین چاه به دشمن فرود آمدند» (تاریخ پیامبر اسلام، ص 259).
از جناب پناهیان تعجبی نیست که از این جریانات تاریخی در منابر خود نگویند. تعجب آن است که تا آنجا در تفسیر ولایت فقیه بیراهه روند که صریحا بر خلاف مبانی علم کلام در شیعه و با روشی «اشعری مسلک» میگویند «ولایت از عدالت بالاتر است!». هر طلبه مبتدی که اندک معلومات کلامی داشته باشد، میداند که شیعه بر اساس حسن و قبح عقلی نمیپذیرد که حتی در مورد خداوند بگوییم که عدل آن است که خداوند انجام میدهد بلکه باید گفت چون عدالت است خداوند انجام میدهد.
دلایلی که ایشان در توجیه بالاتر بودن ولایت از عدالت آوردهاند به غایت سست و قیاس مع الفارق است. از جمله اینکه چون ایراد مالک اشتر به امیرالمؤمنین (ع) - که معصوم بوده و فعلشان حجت است - در مورد منصب دادن به ابن عباس بر مبنای توهم عدالت خواهی مالک اشتر بوده، پس ولایت از عدالت بالاتر است! این در حالی است که خود آیت الله خامنهای در سفر اخیر به کرمانشاه طبق گزارش موجود در سایت ایشان «با اشاره به مغالطه عدهای در تعبیر حضرت امام مبنی بر ولایت مطلقه فقیه، خاطرنشان کردند: آنها سعی کردند نظر امام را به معنای بیاعتنایی ولایت فقیه به قوانین تفسیر کنند، اما امام بزرگوار ملت، ضمن تأکید بر ولایت مطلقه فقیه، خود بیشتر از همه به رعایت قوانین، اصول، مبانی و جزییات احکام شرعی مقید بود.» تأکید رهبر انقلاب بر التزام رهبری به «قانون» است ولی ولایت فقیه به تقریر آقای پناهیان حتی در چارچوب «عدالت» هم نمیگنجد!
در بخش دیگر واکنش علی مطهری به اظهارات پناهیان آمده است: وارد بخش دوم استدلال جناب پناهیان میشوم که هر گاه دشمن مطلبی را با آب و تاب نقل کرد معلوم میشود آن سخن یا عمل غلط بوده است. پس با توجه به تصویر زیر جای شکرش باقی است که جناب پناهیان یک بار هم که شده جانب عدالت را گرفته و ناخواسته حمله به خانۀ سردار علایی را محکوم کردهاند. این هجوم برای مدت مدیدی پر بینندهترین خبر بی بی سی را تأمین کرده بود.
مثالها از این دست بیشمار است. آیا جناب پناهیان ندیدند همۀ رسانههای دشمن چگونه حکم حکیمانۀ حکومتی رهبر انقلاب در لغو عزل وزیر اطلاعات را ناشی از اختلاف در بالاترین سطح حکومت دانسته و جنجال خبری به راه انداخته و شادیها کردند؟ آیا ایشان با با همین استدلال این اقدام نجات بخش رهبر بزرگوار انقلاب را هم - که نمونه بارزی از ایستادن در برابر استبداد بود - محکوم میفرمایند؟!
علی مطهری در بخش دیگری از این جوابیه خطاب به برخی جوانان حزب اللهی نوشته است با وجود تأکید امیرالمومنین بر دو طرفه بودن حق، آیا هرگز دیده ایم امثال آقای پناهیان و یا جبهه پایداری یک بار هم که شده درباره «حق مردم بر ولی فقیه» سخن بگویند؟
وی نوشته است: شهید مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری یک علت مهم روگرداندن غرب از دین و مذهب را تصویر غلط از رابطه حاکم با مردم میداند. سخن من دقیقا همان حرف شهید مطهری است اما افسوس که برخی جوانان پاک و انقلابی میپندارند امثال آقای پناهیان درک عمیقی از معارف اسلامی داشته و به جای خواندن کتب شهید مطهری معلومات خود را از منابر این چنینی میگیرند.
شهید مطهری می نویسد: «عدهای در استدلالهای خود برای اینکه پشتوانه ای برای نظریات سیاسی استبداد مآبانۀ خود پیدا کنند به مسألۀ خدا چسبیدند و مدعی شدند که حکمران در مقابل مردم مسئول نیست، بلکه او فقط در برابر خدا مسئول است ولی مردم در مقابل حکمران مسئولاند و وظیفه دارند. مردم حق ندارند حکمران را بازخواست کنند که چرا چنین و چنان کردهای؟». (مجموعه آثار ج1، ص 553)
آنگاه شهید مطهری به کلام امیر المؤمنین(ع) استناد میکند (این از همان فرازهایی است که یافتنش در سخنرانیهای جناب پناهیان آسان نیست):
«حق تعالی با حکومت من بر شما برای من حقی بر شما قرار داده است و شما را همان اندازه حق بر عهده من است که مرا بر عهدۀ شماست. حق همواره دو طرفی است؛ کسی را بر دیگری حقی نیست مگر اینکه آن دیگری را هم بر او حقی است. و اگر کسی باشد که بر دیگران حق دارد و دیگران بر او حقی ندارند او تنها خداست و آفریدگانش را چنین مزیتی نیست، زیرا او بر بندگانش توانایی و قدرت دارد و قضای گوناگون او جز بر عدالت جاری نمیگردد» (نهج البلاغه، خطبه 207 . در اینجا هم می بینیم نکته پیشین که کار خداوند هم در چهارچوب عدالت است در جملۀ آخر مورد تأکید حضرت است و ایشان حتی در مورد خداوند و یا الوهیت نمیفرماید فوق عدالت است! چه رسد به ولایت).
در این جوابیه با بیان این عقیده که ضد انقلاب و گروههایی از میان نظام شبیه همدیگر درباره ولی فقیه سخن میگویند افزوده است: با این تفاوت که گروه اول مغرضانه ولی فقیه را فردی مستبد و ظالم معرفی می کنند و گروه دوم با بی توجهی ولایت فقیه را تا حد استبداد عادل تنزل می دهند.
این تنها برخی فرمایشات پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) نیست که در سخنان جناب پناهیان اثری از آن پیدا نمیشود بلکه هرگاه مطالبی از رهبر بزرگوار انقلاب به مذاق جناب ایشان خوش نیاید نمودی در سخنانشان پیدا نمیکند.
در این جوابیه آمده است: بی شک هر مریدی ابتدا در رفع «خون دل» مرادش میکوشد، حال عدالت بالاتر از ولایت باشد یا پایینتر. وقتی ولی فقیه عادل فرمودند قضیه حمله به کوی دانشگاه دل انسان را خون میکند، ایشان چه میزان پیگیری فرمودند؟ در تبیین سخنان بسیار روشنگرانه رهبری در سفر کرمانشاه دربارۀ ولایت فقیه چقدر کوشیدند؟ آنجا که گفتند: «نمایندگان مجلس و مسئولان قوه قضاییه با اختیارات کامل و قانونی، وظایف خود را انجام میدهند و ممکن است تصمیماتی بگیرند که رهبری با آن مخالف باشد اما رهبری نه حق دارد نه میتواند و نه قادر است که در این مسائل دخالت کند مگر در جایی که اتخاذ سیاستی، به کج شدن راه انقلاب منجر میشود که طبعا در این هنگام به مسئولیتهای خود عمل خواهد کرد».
باید هشیار بود که وقتی کسانی به طرزی غیرمعمول جایگاه ولایت فقیه را بالا بردند (جایگاهی که هیچ یک از بزرگان و از جمله رهبر انقلاب آن را نمیپذیرند) و بیش از اندازه «ولایت، ولایت» کردند شاید انگیزههایی از جمله دو مورد زیر در کار باشد:
افرادی هستند که پروندههای رسیدگی نشده دارند و می خواهند در جامعه حالتی روانی به وجود آورند که نام آنان یادآور ولایت فقیه باشد و هر نوع مخالفت با آنان نفی رهبری تلقی شود تا بلکه بتوانند از این طریق از به جریان افتادن پروندههایشان جلوگیری کنند.
دومین گروه، کسانی هستند که در شرایط کنونی میخواهند از طریق مبالغه در جایگاه ولایت فقیه، با استفاده از احساسات پاک جوانان انقلابی پست و مقامی برای خود دست و پا کنند و البته خوشبختانه جناب پناهیان از هیچکدام از دو گروه فوق نیستند.
من جوانان پاک و مؤمنی را که خالصانه بنده را ضد ولایت فقیه معرفی کرده و گاهی از توهین مستقیم و چشم در چشم نیز فروگذار نکردهاند بخشیده و خواهم بخشید، اما از آنان تقاضا دارم به جای حرفهای سطحی به دنبال مطالعه عمیق باشند. آنگاه روشن خواهد شد که آیا ولایت فقیه آن چیزی است که شهید مطهری میگوید و در کلام رهبر بزرگوار نیز وجود دارد یا آنچه برخی فتنه بازان به خورد جوانان پاک و انقلابی میدهند.
خود قضاوت کنید: ما در اسلام حق داریم از عملکرد خداوند پرسش کنیم که مثلا چرا فلان کودک معلول به دنیا آمد؟ چرا در عالم، شر وجود دارد؟ از عملکرد پیامبر(ص) پرسش کنیم که چرا حضرت، همسران متعدد داشتند؟ درباره عملکرد امامان معصوم پرسش کنیم که چرا امام حسن (ع) صلح کرد و چرا امام رضا (ع) ولایتعهدی مأمون را پذیرفت؟ شیعه که مکتبی عقل گراست به این پرسشها افتخار کرده و آن را تضعیف الوهیت، نبوت و امامت نمیداند. اما نوبت به ولایت فقیه که میرسد یکدفعه افرادی مانند آقایان پناهیان، روانبخش، رسایی و بی ریا در قامت اسلام شناس وارد شده و میگویند فقط از اطاعت مطلقه حرف بزنید و طرح هر پرسشی تضعیف و بلکه ضدیت با ولی فقیه است!
علی مطهری با تاکید بر اینکه نمیتوانم درباره انحراف در تفسیر ولایت فقیه ساکت بمانم تصریح کرده است: علاقه من به نظام و ولایت فقیه از این افراد اگر بیشتر نباشد کمتر نیست. من پیکر در خون غلتیده و سر سوراخ شده پدر خود را که در بیست و یک سالگی دیدهام همچنان در برابر چشم دارم. هنوز از یادآوری صحنهای که دستان استاد از فرط ناراحتی از شنیدن سخنان آشوری (از بنیانگذاران فرقان) درباره قرآن میلرزید به خود میلرزم، اما نمیتوانم درباره انحراف در تفسیر ولایت فقیه ساکت بمانم. من به فضل خداوند برای دفاع از نظام اسلامی و جایگاه واقعی ولایت فقیه که بزرگانی چون شهید مطهری و رهبر انقلاب در تبیین آن کوشیده و میکوشند و ثمره آن دیندار ماندن جوانان است، تهمتها را به جان خواهم خرید و تا زمانی که قلبم در سینه میتپد در صحنه خواهم بود.