بعد از چندبار که اینکار را تکرار کردم، این بوتهها سریعا شروع به رشد کردند. تعداد و حجم آنها افزایش یافت و بهزودی یکنوار پرپشت و زیبای سبزرنگ در حاشیه خیابان جان گرفت. رشد این بوتهها چندین برابر گیاهانی بود که در باغچه مقابل خانهام کاشته بودم. علوفه به اصطلاح هرز میدانند که کسی آنها را نمیخواهد و خودشان روی پای خودشان میایستند. با دیدن اندک رطوبتی رشد سریع خود را آغاز میکنند و در زمان کوتاهی ریشه خود را به سفره آب زیرزمینی میرسانند.
سیستم تولید مثل آنها به قدری پیشرفته و کارا و موثر است که هزاران هزار بذر را در مدتکوتاهی در زمین میپراکنند. این گیاهان چنان توقع خود را کم کردهاند که در سختترین شرایط، نامناسبترین زمینها، در سایه و آفتاب به زندگی ادامه میدهند. خلاصه کافی است که در جایی ریشه بدوانند، آن وقت آنجا پایدار خواهند ماند. حتی اگر آنها را قطع کنید کافی است مقداری از ریشه آنها در خاک باقی بماند بازهم سبز میشوند و روزاز نو روزی از نو. باری بوتههای مقابل منزل من هم ردیفی از بوتههای بسیار زیبا را به وجود آوردند که هر روز بر رشد و بالندگی آنها افزوده میشد تا آنکهیک روز صبح که از خانه خارج میشدم مامورین سبز پوش فضای سبز شهرداری را دیدم که تکتک این بوتهها را از ریشه بیرون آورده و مشغول ریشهکن کردن چند تای باقیمانده بودند.
خدا میداند که هرچه ترفند درباره جلوگیری از خشم در چنته داشتم به کار گرفتم تا خدای ناکرده نسبت به خدمتگزاران شهرم بیاحترامی نکنم با احتیاط نزدیک شدم و گفتم برادر چه کار میکنی؟ اینها را من آب دادم و مواظبت کردم به اینجا رسید، شماها زحمات مرا به باد دادید، ولی چرا؟ یکی از آنها گفت اینها که علف هرز هستند بهدرد نمیخورند؛ بهراستی تاسف خوردم که چرا مامور فضای سبز در حد بسیار مقدماتی هم تعلیم ندیدهاند. گفتم دوستداشتی به چه دردی بخورند؟ هوا را لطیف میکنند، خاک را در چنگ ریشههای خود نگهمیدارند و نمیگذارند که شسته شود و زیبایی به محیط میدهند، مگر گیاهان دیگر چه میکنند که اینها قادر به انجام آن نیستند؟ حال که شما آنها را از ریشه درآوردید و خاک را لخت کردید خیلی بهتر شد؟ مگر همه گیاهان باید میوه بدهند تا ما فکر کنیم که مفید هستند و به درد میخورند؟ میلیونها چنار و کاج در تهران به نظر شما به هیچ دردی نمیخورند؟ مقابل منزل همسایه ما 3 اصله درخت عرعر که حدود 40سال پیش آنجا ریشه کردهاند، یک سایبان زیبا و گسترده روی منزل 2طبقه همسایهشان ایجاد کردهاند. به منزل این همسایه خانه درختی میگوییم!
درختان عرعر را به سبزپوشان نشان دادم گفتم حتما اگر شما 40سال پیش اینجا بودید این درختها را از ریشه میکندید. حال ببینید که اینها زیور محله ما شدهاند و بیش از 5برابر هر درخت چناری در تهران رشد کرده اند.
امروزه درخت عرعر را با اسمی محترمانهتر یعنی «آسماندار» مینامیم. چه اشکالی دارد اگر به درختهای «آسماندار» اجازه بدهیم که فضای غبارآلود تهران را سبزی و خرمی ببخشند. ساختمان ویلایی مقابل منزل من ظرف 6ماه جای خود را به دیوار زشتی داد که 7 طبقه در پشت آن قراردارد. تنها وجود یک درخت آسماندار با هزاران شاخ و برگ سبز زیبا، این نماد زشت شهرنشینی را برای ما قابل تحمل کرده است. این درخت را یک باغبان وقتی یک نهال کوچک و خرد بود کند و دور انداخت و من مجددا آن را کاشتم و اکنون جزای محبت من را میدهد.
«هر درخت گلی که زیب خانهایست
خود معاد و خود جزای دانهایاست»
مولوی
شهرهای اروپا که به لطف باران فراوان به مراتب سرسبزتر از شهرهای ما است به لطف درختان و بوتههایی سبز است که ما آنها را نخواستنی، به درد نخور و علف هرز میدانیم. تهران ما خشک و کمآب است. بارها گفته شده است که چمن نیاز به آب زیاد دارد و مناسب برای تهران نیست و برای کاشتن درختان گوناگون نیز آب کافی نداریم و تنها راه سبز کردن تهران اطاعت از حکم طبیعت است، یعنی بگذاریم طبیعت آنچه را که میپسندد در تهران بکارد و سبز کند و وظیفه ما تنها این است که بگذاریم طبیعت کار خود را بکند. به راستی گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟
سبزی در آرامستانها
آرامستانهای تهران، پهنههای بسیار وسیعی هستند که مناسبترین اماکن برای ایجاد فضای سبز هستند. اگر سازمان بهشتزهرا به ازای هرچند قبر یک فضا برای کاشت یک درخت مانند بیدمجنون و یا چنار را پیشبینی کند، پهنه این آرامستان مقادیر زیادی از ریزگردهایی را که از طرف کویرهای اطراف حوض سلطان سرچشمه میگیرند جذب خواهد کرد و سپر حفاظتی تهران خواهد شد. همین کار را میتوان در گورستانهای قدیمی تهران انجام داد و رفتهرفته تهران را سبز و سبزتر کرد.
بازهم باغچه مقابل منزل من!
من این نوشته را از مقابل خانهام شروع کردم و در همان نقطه هم آن را خاتمه میدهم. در یک فضای باریک حدود 15متر مربعی من همه چیز را به دست طبیعت واگذار کردهام که هرچه میخواهد بکارد، نتیجه مخلوطی از انواع گیاهان با شکلها و تنوع زیاد شده است ولی به همان تناسب انبوهی، در بین شاخ و برگ گیاهان انبوهی از زبالهها را مردم یادگار میگذارند. من مطمئن هستم که آنها از عمل خود شرم دارند و الا آن را پنهان نمیکردند و مسئله دیگر اینکه هرازگاهی یک شاخه راست و خوشترکیب که مثل دسته بیل صاف و بدون انحنا رشد کرده به دست یک نوجوان شکسته میشود و مدتی از آن به عنوان چوبدستی استفاده میکند و بعد... . آیا به راستی مردم ما ارزش فضای سبز را میدانند؟ آیا به فرزندانمان یاد میدهیم که سراپای وجود یک درخت و یا یک بوته نعمتی است برای ما و همه موجودات دیگر؟ در این زمینه یعنی در فرهنگسازی بهخصوص نزد فرزندانمان باید بیشتر کار کنیم قبل از آنکه تهران سبز داشته باشیم باید ذهن ما و قلب ما به دنبال کشف، حفاظت و لذت بردن از زیباییهای طبیعت باشد. ما طبیعت را از تهران راندهایم باید آن را به قلبمان، خانههایمان و شهرمان بازگردانیم.
*کارشناس محیط زیست