اصلاً این بالکنها کوچک باشند یا بزرگ، دنج باشندیا نه، فرصتی هستند که برای اتاقهایمان آفتاب بیاورند و راه تنفس چهاردیواریهای اختیاریمان باشند. فکر میکنیم بالکن، جزو خانه است و نحوهی چیدمان آن را به خودمان مربوط میدانیم اما فراموش میکنیم که همین فضای بهظاهر شخصی را با هرکسی که بتواند آن را ببیند شریکیم وشهر و همشهریان هم در آن حقی دارند (حق عمومی).
هرطور که فکر کنیم، بالکن بخش مهمی ازخانه است که میتواند خانه و ساکنانش را در معرض قضاوت دیگران قرار میدهد.
بالکنها در خواب زمستانی
حوالی پاسداران، مجتمعی مسکونی، در یکی از خیابانهای فرعی و خلوت. اکثر بالکنها خالی از هر وسیله ای است که بخواهد آن را زشت یا زیبا کند. معماری تودرتوی این ساختمان از هر زاویهی بیکار ماندهای یک بالکن درست کرده. یکی دوتایشان سایبان دارند. در خیلی از آنها میز و صندلی چیده شده. منقل و کباب، دبههای ترشی، قفس پرنده و گلدانهایی که با کیسه پوشانده شدهاند تا در سرما آسیب نبینند.
شهری برای بالکنها
شهرک امید، شهرک بالکنهاست . تمام بلوکها بالکنهای یک شکل دارند. بالکنهایی که انگار با هم قرار گذاشتهاند در تمام فصلها زنده و بیدار بمانند. این بالکنها هرکدام برای خودشان باغچهای پر از پیچک و گل و گیاهاند که حتی در زمستان هم سبزند. هرچه نزدیکتر میروی، ابهت بلوکها با صدای پرندگانی که بین بالکنها در رفت و آمدند، کم میشود.سرت را بالا میگیری و به این باغچههای در ارتفاع که پاهایشان روی زمین نیست نگاه میکنی. تک و توک در این بالکنها لباس پهن کردهاند.
پاتوق پرندهها
بعضی از بالکنها خیلی توی چشم نیستند. یعنی ظاهراً صاحبانشان اینطور فکر میکنند. این بالکنها اول به کوچهها و خیابانهای پشتی مشرفند و بعد به نیمی از شهر که زیر پایشان قرار میگیرد. مثل برجهای مسکونی نزدیک پونک. وقتی در بالکن طبقهی دهم یا دوازدهم بایستی، میتوانی همه جا را بینی، اما چون فکر میکنی کسی تو را نمیبیند، میروی در را میبندی و بالکن را به حال خودش رها میکنی. فقط شاید گاهی برای گذاشتن وسایل اضافی در را باز کنی و زود ببندی تا هیاهوی شهر سکوت خانه را بههم نزند.
بالکنهایی که به انباری معروفند اینطوری بهوجود میآیند. بیحوصلگیهای ما آنها را پر از کارتنهای خالی، سیم، چوب، کمدهای قدیمی و بهدرد نخور و در بهترین و قابل استفادهترین حالت، سیبزمینی و پیاز و مواد شوینده کرده است. خیلی از این بالکنها کثیفند و منظرهی دلچسبی ندارند، اما پرندهها آنجا را دوست دارند. آنها دیگر بالکنهای مهربان را که همیشه برایشان برنج مانده یا نان خشک دارند، شناسایی کردهاند. کولرهایی که شاید از نظر ما بالکنها را زشت و بههمریخته نشاندهند، پناهگاه پرندهها میشود.
تنهایی بالکنها
در کوچه پس کوچههای مرکز شهر بهخصوص در محلههای قدیمیتر، مجتمعهای مسکونی کمتری به چشم میخورد. اینجا بالکنها اگر متعلق به ساختمانهای نوساز نباشند، شکل و شمایل دیگری دارند. خانههایی با دو سه طبقه. یک طرف کوچه،خانههای جنوبی و روبهروی آنها خانههای شمالی و حیاطدار قرار دارند. بالکن خانههای شمالی در واقع ایوانهایی هستند که پله میخورند و به حیاط راه دارند. شاید خیلی بزرگ نباشند، اما حداقل بهخاطر رفتوآمد خیلی دچار کممحلی نمیشوند.
برعکس، بالکن خانههای جنوبی که به درهایشان قفل خورده، حفاظ زده شده و انگار سالهاست متروک و تنها ماندهاند. نمیدانم چرا ساکنان خانه با بالکنهایشان قهر کردهاند. شاید چون رو به منظرهی خاصی غیر از همان کوچهی تنگ و باریک خودشان باز نمیشوند. اما همین بالکنها روزها و شبهای بارانی میتوانند سرپناه خوبی برای عابران پیاده باشند. هرچند آنقدر قدیمیاند که ترکهای بزرگ روی دیوارههایشان کمی ترسناک است .
اطراف خیابانهای خردمند و مفتح، بالکنهایی هست که به ظاهر خالیاند اما معلوم است آدمهای آن خانه، دفتر یا اداره، هر از گاهی در آن میایستند تا ببینند در خیابان چه خبر است، گپی بزنند و ...
بالکنهای طبقات پایین، ترسوترند و با نرده و حفاظ خودشان را از دستبردِ دزدها در امان نگه میدارند.ساختمانهای چهار پنج طبقه با بالکنهای پوشیده شده با ایرانیت، پرده، حصیر، شیشه یا دیوارهای سیمانی مشبک، خصوصیتر شدهاند.
* * *
بالکنها میتوانند یکی از اصلیترین منابع آلودگی بصری در شهر باشند و در عین حال میتوانند به گسترش فضای سبز عمودی کمک کنند. هرگونه تغییری در ظاهر بالکن که در نمای ساختمان تأثیر بگذارد و یا برای دیگران مزاحمت ایجاد کند ممکن است از لحاظ قانونی تخلف محسوب شود و باید با اجازهی همسایگان انجام شود، اما به نظر میرسد اگر از این محدودیتها هم صرف نظر کنیم، مسئولیت شکل ظاهری و چیدمان بالکنهایمان درست مثل لباسهایی که به تن می کنیم، با خود ماست.