روند چاپ و انتشار کتاب از آن لحظه که ایدهای در ذهن نویسنده شکل میگیرد و مصمم میشود آن را به روی کاغذ بیاورد تا مراحل دیگر از پیدا کردن ناشر تا پیگیری صدور مجوز در وزارت ارشاد- رفتن و آمدنها -چاپ کتاب -صحیح و سالم رساندن آن به کتابفروش و در نهایت ایستادن یک نفر در جلوی قفسههای کتابفروشی و انتخاب آن کتاب از میان صدها کتاب دیگر مراحل بسیاری را طی میکند و اگر در هر کدام از اینها اشکالی پیش آید کتاب اصلاً چاپ نمیشود یا ممکن است در روند چاپ آن خلل و اشکالی بوجود آید. این روند از جنبههای مختلف قابل بررسی است.
پخش کتاب یکی از مراحلی است که میان چاپ و انتشار کتاب توسط ناشر و کتابفروش قرار دارد. اصطلاح معمول پخشی به افراد یا مؤسساتی اطلاق میشود که واسطهای است میان ناشر و کتابفروش برای یافتن بازار فروش برای کتاب تازه منتشر شده. صرفنظر از برخی مسائل و معضلات در این مرحله بسیاری از نویسندگان و برخی ناشران، پخش را در ایران شبکه پیچیدهای میدانند که ورود به آن کار هر کسی نیست.
این افراد معتقدند تنها برخی ناشران بزرگ با این شبکه در ارتباط هستند و به داخل آن نفوذ دارند. همین سبب میشود که بسیاری از ناشران کوچک و گمنام نتوانند کتاب خود را به راحتی به دست کتابفروش برسانند و بازار مناسبی برای آن بیابند.
آقاجانی، مدیر یک انتشاراتی، شبکه پیچیده و غیر قابل نفوذ پخش کتاب را مشکل همه ناشران خردهپا دانسته و میگوید: وقتی ما کتابی را چاپ میکنیم انتظار داریم پخشیها در مرحله توزیع آن به ما کمک کنند، اما اغلب ترجیح میدهند رمانها یا آثار شناخته شده را توزیع کنند یا حداقل ناشر آن معروف باشد. به همین دلیل پخشیها حاضر نیستند وقت و سرمایه خود را بر روی آثار چاپ شده ناشران خردهپا بگذارند. این شرکتها کتاب را نگه میدارند تا برای آن بازاریابی کنند که البته این کار را هم نمیکنند چون زمان زیادی میبرد.
این ناشر، برخورد کتابفروشیها را هم بی تأثیر نمیداند: کتابفروشیها معمولاً آثار ناشران گمنام را بهراحتی نمیپذیرند و همین مؤسسات پخش کتاب را ناگزیر از عدم همکاری با ناشران ناشناخته میکند. وی راه حل اصلی این معضل را دخالت غیر مستقیم وزارت ارشاد میداند و میگوید: حوزه پخش کتاب مربوط به بازار و نظام عرضه و تقاضا میشود پس با نظارت و دستور نمیتوان با آن برخورد کرد.
وی میگوید: وزارت ارشاد میتواند گروههایی ایجاد کند که بررسی وضعیت پخش کتاب بویژه کتابهایی که توسط ناشران خردهپا تولید میشود، باشند. بسیاری از کتابهای باارزش به علت فراغت و توان بیشتر در همین انتشاراتیهای کوچک تولید میشود و کار این گروهها میتواند بررسی و شناسایی و حمایت از ناشرانی باشد که در این زمینه فعالیت دارند.
اما حسن زاده، ناشر دیگری است که نبودن بازار فروش برای بسیاری از کتابها را دلیل اصلی چیزی میداند که از آن با عنوان سوءتفاهم میان برخی ناشران و مؤسسات پخش یاد میکند و توضیح میدهد: سود مؤسسات پخش در این است که بتوانند کتابی را که از ناشر میگیرند بین کتابفروشها پخش کنند اما برخی کتابها بازار فروش ندارند و پخشی ناچار از همکاری نکردن با ناشر است، در حالی که ناشر تصور میکند این تقصیر پخشیها است که کتابشان فروش نرفته است. در واقع این خواننده است که کتاب را انتخاب میکند و کتابفروش باید به نظر او اهمیت دهد.
وی میافزاید: این مسئله سبب ایجاد سیکل معیوبی میشود که دلیل آن به ضعف بسیاری از آثار و مهمتر از آن نبودن تریبونی برای معرفی کتابهای تازه منتشر شده است.
محمد خود سوز از انتشارات دیرپای امیرکبیر مشکل اصلی را نابلدی ناشران کوچک و خرده پا میداند. وی معتقد است: امروز خیلی از کسانی که مجوز نشر میگیرند کار را بلد نیستند به همین دلیل نمیتوانند آثار خوبی ارائه دهند و میگویند ما در مافیای پخش گیر افتادهایم و ناشران بزرگ با باندها و سازمانهای بزرگ ارتباط دارند.
این مسائل باعث شده که ناشران کوچک نسبت به ناشران بزرگ بدبین شوند. اما واقعیت این است که مشکل اصلی به خود این ناشران برمیگردد. اگر آنها کتابهایی تولید کنند که در بازار مخاطب داشته باشد بهتدریج میتوانند از شرکتهای پخش هم انتظار داشته باشند که به آنها اعتماد کنند و با آنها به نحو بهتری همکاری کنند.
چیستا یثربی اما همه تقصیرها را به گردن شرکتهای پخش انداخته و معتقد است شبکه پخش بزرگترین ضربه را به کتاب میزند و ناشران تازه کار و آنهایی را که اهل زدوبند نیستند به انزوا میکشاند.
او که شرکت انتشاراتیاش را تعطیل کرده میگوید: من بعد از 8 سال کار نشر به دلیل مشکلی که با یک شرکت پخش کتاب پیدا کردیم در آستانه ورشکستگی مطلق قرار گرفتم در صورتی که همان شرکت اکنون بدون هیچ مشکلی مشغول فعالیت است.وی نبودن مرجع قانونی برای شکایت از شرکتهای پخش کتاب را یکی دیگر از معضلات این حوزه دانسته و میافزاید: پخش در ایران ضابطهمند نیست به همین دلیل حتی تعاونی که بتواند به این امر رسیدگی کند نداریم.
این نویسنده میگوید: البته پخشیها هم خیلی سلیقهای عمل میکنند و قوانین عجیب و غریب میگذارند و ناشر را نیز وادار به قبول شرایط خود میکنند. از سویی برخورد بسیار غیرفرهنگی پخشیها هم ناشران را به ویژه آنهایی که دستشان به جایی بند نیست آزار میدهد.
یثربی با تشبیه پخش کتاب به یک شبکه غیر قابل نفوذ میگوید: پخش کتاب در ایران دارای مافیایی است که سبب بحران جدی در عرصه کتاب شده است و به نظر من تا پخش ضابطهمند نشود و زیر نظر وزارت ارشاد قرار نگیرد مشکل حل نمیشود.
رضا نجفی، مترجم و منتقد ادبی نیز وجود فساد را در پخش کتاب تایید کرده و میگوید: گرههایی در این مورد وجود دارد که ما آنها را نمیبینیم. یک سری از پخشکنندهها برای منافع خود به شکل غیراخلاقی این بازار را در کنترل خود دارند و بر آن تأثیر میگذارند. وی ادامه میدهد: در یک دورهای گروهی از ناشران جمع شدند و پکا را تشکیل دادند. ایده خوبی بود اما موفق نشد و نتوانست معضل پخش را حل کند. از سویی دولت، اتحادیه ناشران و پکا میتوانند هزار و یک کار بکنند اما نمیکنند.
وی ادامه میدهد: اگر بین دولت و اتحادیه ناشران همکاری به وجود بیاید اما تمام سیاست گذاریها بر عهده اتحادیه ناشران باشد و دولت تنها در این زمینه نقش حمایتی داشته باشد میتوان به حل بخشی از مشکلات پخش کتاب امیدوار بود.
حامد یوسفی، جامعهشناس و منتقد ادبی با رد وجود هرگونه شبکهای در این زمینه میگوید: بحث مافیای کتاب خیلی بحث سادهای نیست که آن را بپذیریم و بگوییم مافیایی وجود دارد که سعی میکند ناشران کوچک را حذف کند و مثل همه پروندههای مافیایی، ساز و کار و قدرت پیچیدهای در آن هست.
یوسفی ادامه میدهد: ما اگر با سازوکار بازار آشنا نباشیم و در واقع دست پنهانی که در بازار وجود دارد را در نظر نگیریم ممکن است فکر کنیم یک قدرت مافیایی وجود دارد. بی شک سخن گفتن از مافیای پخش وقتی معنی دارد که ما در مرحله قبل از پخش، منطق بازار را که بازار کتاب یکی از زیرگونههای آن میشود پذیرفته باشیم.
منطق بازار این است که یک کالا تولید میشود و به مصرف کننده عرضه میشود و یک عدهای در گیرودار این عرضه وجود دارند. نکتهای که باعث میشود دچار این توهم شویم که مافیایی در کار است و عدهای میخواهند دیگری را حذف کنند همان منطق بازار است.
وی میافزاید: شما خود را به جای خریدار کتاب بگذارید. وقتی وارد کتابفروشی میشوید، برای خرید یک کتاب یا باید نویسنده آن را بشناسید یا عنوان و موضوع کتاب را بپسندید و یا از همه مهمتر، ناشر آن شناخته شده و معروف باشد.
در سراسر جهان وقتی میخواهید کتابی را انتخاب کنید و دو مورد اول آن منفی است به ناشر اعتماد میکنید. ناشران بزرگ هم دو منطق بیشتر ندارند: کیفیت کار و مطلب قابل توجه. ناشران کوچک اما در منطق بازار به طور طبیعی شکست میخورند چون مخاطب آنها را نمیشناسد و به همین دلیل کتابفروش هم کتاب آنها را در ویترین نمیگذارد و این شبهه به وجود میآید که مافیای پخش وجود دارد.