به گزارش ایسنا، در آغاز این نشست، رضا امیرخانی در سخنانی اظهار کرد: علی معلم دامغانی، دهلی نو را قریهای از خراسان کهنه میداند. این نویسنده افزود: تاریخ اما به من و ما و کلام کاری ندارد! تاریخ میگوید که از این خط فرضی مجعول که در ذهن ما ساخته شده است، آب هیرمند رد میشد و گندم سیستان برمیگشت. مایه حیات، میآمد و قوت جان برمیگشت. آب میآمد و نان میرفت... و چه مبادلهای از این شیرینتر؟! که آب کوههای پرمایه، در دشتهای فراخ نان شود و آب، تشنگان مرام را و نان، گرسنگان کلام را زنده نگاه دارد! آنکه از پس قافله بیاید، امروز تاریخی ما را چگونه خواهد نوشت و چهسان خواهد دید؟
امروز از این خط نه مفروض، که واقعی و نه حقیقی که جعلی و نه خودساخته، چه میگذرد؟ آیا خبری از صادرات و واردات کلمه هست؟ آیا از این خط مرزی، آبی میگذرد و نانی برمیگردد؟! امیرخانی گفت: کار که به دست اهل تدبیر نباشد، از این خط، به جای مایه حیات و قوت جان، کار سیاه و افیون سیاه عبور میکند... هر دو نیز بیگمرک و پرعوارض. کار سیاه، عمر افغانستانی را سیاه میکند و افیون سیاه، جان ایرانی را. از آن خطی که نبود، به جای مایه حیات و قوت جان، از این خطی که هست، عمر سیاه و جان سیاه میگذرد... این خط، مجعول است. ساخته ما نیست...امروز روز که دنیا با خطوط واقعی و حقیقیاش کنار نمیآید و خطخطیهای قلدرهای سر گذر را برنمیتابد، اهل فرهنگ، چرا بایستی این خط را دوباره رنگ کنند؟ این خطشکنی امروز تنها به دست خلیلی اهل فرهنگ میسور است.
اگر خطوط واقعی و کهن اتحادیه اروپا، در هم میشکند تا پول واحد چون خون در آن تن به جریان افتد، خون تن ما چیست؟! خون جسم مجروح این گوشه از خاک، هر چه باشد، پول نیست. حتی مثل اتحادیه عرب، سنت و کلمه نیز نیست. خون این جسم پاره پاره، همانا موهبتی است به نام آیین جوانمردی که از آغاز تا انجام در این گوشه عالم بالیده است... که: نژاد آریان آغاز و اسلام آخرین مکتب تهی از ما و کیش ما نشد گیتی بدین مذهب چه هند و چین و ماچین و چه روم شرقی و ایران چه آفریقا چه صحرای عرب چه مصر چه ایران حضور مشرق به شکوه، عالمگیر خواهد شد که بر عالم به علم و دین و دانش چیره خواهد شد. او متذکر شد: سؤالی که برای من نویسنده ایرانی مطرح است، این است که این مرزهای سیاسی چقدر قابل گسترش هستند و چقدر از حقیقت برخوردار هستند.
دلیل نوشتن کتاب «جانستان، کابلستان» هم همین است. معتقدم که مرز سیاسی بین ما و پارهتن ما افغانستان، میترسم بگویم کشور، برای اینکه این مرز ساخته و پرداخته ما نبوده است، در دوران معاصر شکل گرفته است. زمانی از این مرز فقط کلمه عبور میکرد. اما امروز از این خط چه میگذرد؟ آیا آنچه میگذرد مایه خوشحالی ماست؟ در جهانی که پیش به سمتی میرود تا خطوط را کمرنگتر کند، من هم بهعنوان یک انسان اهل فرهنگ تلاشم بر این بود که این خط را کمرنگتر کنم. در ادامه این نشست، رضا امیرخانی به پرسشهای مجری برنامه پاسخ داد و در پاسخ به سؤالی درباره طرح جلد کتابش اظهار کرد: من در این حوزه بهعنوان یک مخاطب عادی هستم که هیچ تخصصی ندارم و ممکن است یک نگاه ذوقی داشته باشم؛ ولی در نهایت کار اصلی و تخصصی را طراح جلد و گرافیست انجام داده است و در طرح جلد کتاب «جانستان، کابلستان» در پی این بود که نشان دهد این خاک از زر ساخته شده است.
او همچنین در پاسخ به سؤالی درباره اثرگذاری کتاب «جانستان، کابلستان» در توجه مخاطبان به این میراث فرهنگی مشترک و مقایسه آن با سرودههای شاعرانه محمدکاظم کاظمی، عنوان کرد: قطعا کاری که شعر میتواند انجام دهد، هیچ اثر دیگری از پس آن برنمیآید. امیرخانی در پاسخ به این سؤال که چه ضرورتی داشت در این سفر توأم با خطر با خانوادهاش برود، اظهار کرد: شرط جوانمردی نبود و نیست که آدم به چنین سفری، آن هم به چنین سرزمینی، به تنهایی برود و من دیدم بعد از انتشار این کتاب، بیشاز 100 نفر به من مراجعه کردند و اطلاعاتی درباره سفر به افغانستان خواستند و میدانم که به نوعی بسیاری به سفر به افغانستان علاقهمند شدند.
امیرخانی گفت: من هم مانند بسیاری از پارسیزبانها نسبت به زبان فارسی دلنگرانیهایی دارم، وقتی زبان فارسی دچار مشکل میشود، وقتی که واردات زبان مادری ما از صادرات آن بیشتر شود و متأسفانه این اتفاق برای زبان فارسی رخ داده است. ما در زمینه واژهسازی وضع خوبی نداریم. یکی از کارهایی که میتوان انجام داد، این است که میراث واژگانی کشورهای ایران، تاجیکستان و افغانستان به اشتراک گذاشته شود، که این پیشنهاد، چند سال پیش توسط استادی مطرح شد.