آسیبشناسی تئاتر، پژوهش در متون نمایشی و پاسخگویی به نیازهای جامعه مهمترین مسایلی بود که در نخستین سمینار تئاتر دانشگاهی مورد بررسی قرار گرفت و گروهی از کارشناسان و صاحبنظران طی دو روز برگزاری دیدگاههای خود را درباره تئاتر و کارکردهای اجتماعی آن ارائه دادند.
دکتر ناظرزاده کرمانی نمایشنامهنویس، کارگردان و مدرس دانشگاه به عنوان نخستین سخنران، تئاتر را حیثیت فرهنگی یک جامعه خواند و گفت: تئاتر در هر جامعهای باعث ایجاد ذهنهای خلاق و نقادانه میشود و جامعهای که از لحاظ تئاتری پربار باشد متخصصان دیگر علوم و رشتهها نیز سطح اندیشه و فکرشان خود به خود بالا میرود.
ناظرزاده با تاکید بر ضرورت آموزش در تئاتر گفت: خیلی از بازیگرهای سینما که دانشگاه نرفتهاند با وجود بازیهای خوبشان اما وقتی از جلوی دوربین فیلمبرداری کنار میروند هیچ حرفی برای گفتن ندارند... البته دانشگاههای هنری ما هم وضع مطلوبی ندارند و در زمینه آموزش از کمبودهای بسیار رنج میبرند. مثلاً ما هیچ اطلاعی از تئاتر آمریکای لاتین، آفریقا، هند، چین، ژاپن و کشورهای عربی – اسلامی مانند مصر و ترکیه نداریم و وقتی صحبت از تئاتر میشود شناختمان منحصر به تئاتر غرب و ایران میشود. در حالی که آنها در زمینه تئاتر رشد بسیار داشتهاند.
مثلاً هندوستان در بخش تئاتر خیابانی بسیار رشد کرده است تا جایی که خیلی از تئوریهای فلسفی در خدمت تئاتر خیابانی قرار گرفتهاند. دانشگاههای تئاتر ما در عالیترین سطح فاقد استاد یا کارشناس خارجی است. حداکثر اساتیدی که از مرز جغرافیایی تهران فراتر رفتهاند خود من هستم که از کرمان آمدهام. میدانم که دعوت از اساتید کشورهایی مثل فرانسه و... به خاطر دستمزدهای هنگفتشان غیرممکن است اما میشود اساتیدی از هندوستان یا ترکیه دعوت کرد. آنها در سالهای اخیر رشد قابل توجهی در زمینه تئاتر داشتهاند.
دکتر مجید سرسنگی دومین سخنران سمینار بود که عدم مدیریت درست و دقیق را عامل اصلی نابسامانیای موجود در تئاتر خواند و گفت: باید یک مدیریت کلان در تئاتر و یک مدیریت همه جانبه در تئاتر دانشگاهی داشته باشیم. در دولت برای ماهی کیلکا برنامه و سند توسعه وجود دارد ولی یک سند برای تئاتر نداریم. ما نقصانهایی در بخش مدیریت داشتهایم که در نهایت منجر به خروجی مناسب نشده است.
هیچ وقت ما تئاتر را به شکل عام و خاص مهندسی نکردیم. به نظر من ما در زمینه تئاتر ساختار مهندسی درستی نداریم. اغلب فکر میکنیم که دانشجو ظرف چهار سال باید یک نویسنده خوب، یک طراح صحنه یا کارگردان خوب از آب درآید در حالی که شرایط قبل و پس از دانشگاه برای چنین صحنهایی بسیار مهم است. سازمان سنجش علیرغم زحمات زیادش شاید بیشترین لطمه را به تئاتر دانشگاه وارد کرده است. نحوه انتخاب دانشجویان تئاتر واقعاً خندهدار است.
دکتر محمدرضا خاکی کارگردان و کارشناس تئاتر نیز در ادامه حرفهای سرسنگی درباره سند توسعه تئاتر گفت: حدود سه سال پیش از سوی دولت دستور آمد که تمام حوزهها باید یک سند توسعه داشته باشند.
براین اساس درباره تئاتر هم طرحی ارائه شد. افرادی بدون آنکه آن را خوانده باشند به ابراز عقیده پرداختند اما در نهایت آن طرح که قطعاً نقایصی هم داشت بدون ارزیابی، بلاتکلیف و بینتیجه ماند.
به طور کلی ما با برنامهریزی بیگانهایم. در حالی که انواع نشستها را با عناوین سوپر پستمدرن برگزار میکنیم نمیتوانیم یک برنامه مدون برای تئاتر حتی برای مدتی کوتاه تهیه و به اجرا درآوریم. به طوری که هنوز هم کسی نمیداند ظرفیت اجرا و امکانات تئاتری ما چه قدر است و ما در طول یک سال چند تئاتر میتوانیم در صحنه داشته باشیم؟
ایرج راد دیگر سخنران روز نخست با تاکید براحساس ضرورت نسبت به تئاتر گفت: وقتی مسئولان و متولیان با تئاتر به عنوان یک ضرورت برخورد نمیکنند طبیعی است که برنامهها به نتیجه نمیرسد.
بسیاری از این بحثها مرتب به مناسبتهای مختلف مطرح میشوند و مشکلات کم و بیش برای همه روشن و آشکار است. سند توسعه تئاتر و ضرورت تأسیس سازمان تئاتر بارها به بحث گذاشته شده اما هرگز جدی گرفته نشده چرا؟ چون به اصطلاح مسئولان و مدیران فرهنگی ضرورت نبوده است.
بنابراین تا ضرورت تئاتر احساس نشود هرگز به آن نقطه که باید نمیرسیم. افشین خورشید باختری، علیرضا نادری، هوشنگ هیماوند، محمدرضا عرفانی و اصغر فرهادی از دیگر سخنرانان نخستین روز این سمینار بودند. فرهادی در بخشی از سخنان خود دایره مشکلات تئاتر را گستردهتر کرد و گفت: تئاتر فرزند دو چیز است: امید و آزادی. امید به آن که کسی حرف مرا میشنود، نقد میکند و حرفم در کسی تأثیر دارد. پس از امید آزادی است.
آن سالها فکر میکردیم که میشود با مخاطب ارتباط برقرار کرد و به همین دلیل کارهایی حتی با ضعف تکنیکی اما با امید تولید میشد اما امروز در تئاتر نوعی ناامیدی دیده میشود و «هر سال دریغ از پارسال» کلامی است که اغلب بر زبانها جاری است.
هاله لاجوردی، سارا شریعتی از دیگر سخنرانانی بودند که در دومین روز سمینار با بررسی مشکلات تئاتر دیدگاههای خود را ارائه دادند. لاجوردی استاد دانشگاه حل بحرانهای جامعه را وظیفه هنرمندان دانست و گفت: تغییرات فرهنگی در کشور ما خیلی پیچیده نیست اما ما همت و شجاعت پذیرش آن را نداریم. به جای شعار دادن باید تغییرات را از زندگی خود شروع کنیم، اما گاه تقدس تخصصهایمان چنان ما را افسون زده میکند که فراموش میکنیم خود کنشگر اجتماعی و فرهنگی هستیم.
وی افزود: در جامعهشناسی مدرن، جهان مدرن بیش از هر واژه دیگری با واژگان بحران و تناقض تعریف میشود و اگر بحران را از آن بگیریم دیگر آثار هنری پدید نمیآید. هاله لاجوردی با اشاره به تفاوت تئاتر با دیگر هنرها گفت: باید به تئاتر بیش از دیگر رشتههای هنری امیدوار بود. چون این هنر کمتر با پول گره خورده و کمتر قابلیت تکرار دارد.
سارا شریعتی پژوهشگر و جامعهشناس نیز که درباره تئاتر و کارکردهای اجتماعی آن سخن میگفت با تاکید بر این نکته که فرهنگ و هنر امروزه به یکی از دغدغههای اساسی جامعه تبدیل شده است، گفت: تئاتر در میان هنرها ضعیفترین رابطه را با جامعه دارد و در نهایت باید بگویم تئاتر در ایران نه تنها مخاطب نمیسازد بلکه در حال از دست دادن مخاطب است.
وی افزود: در تاریخ از تئاتر به عنوان یک شاهد نام میبرند که گواهی میدهد. در روانشناسی از تئاتر به عنوان یک درمان اجتماعی یاد میکنند و در معماری وجه بنای تاریخی تئاتر است که بسیار پرارزش تلقی میشود اما با آمدن فناوری نوین، نظیر رسانهها، سینما و تلویزیون، نقش تئاتر کمتر شده است.
شریعتی به نقش رسانهها به ویژه سینما و تلویزیون در ارتباط با آحاد جامعه اشاره کرد و گفت: تلویزیون در این مقوله به رسانهای متعلق به عوامل تبدیل میشود و سینما نیز به عنوان رسانه قشر متوسط جامعه بدل میگردد و در نهایت تئاتر به قشر نخبگان تعلق میگیرد. اما در کشوری مثل فرانسه برای آن که بخواهند با این موضوع مبار زه کنند به تدریج ساخت خانههای فرهنگ را آغاز کردند و تئاتر را به سمت مردم سوق دادند و در این مسیر نیز سیاست تمرکززدایی را اجرا کردند.
هماکنون تئاتر، فرانسه را به تصرف خود درآورده و همانطور که آگهیهای سینمایی در سطح شهرهای مختلف وجود دارد، آگهیهای تئاتر نیز کاملاً در فضای شهری این کشور مشهود است و مردم همه اهالی تئاتر را میشناسند.
با یک سیاستگذاری درست، تئاتر در فرانسه تبدیل به عنصری مخاطب محور شد. متأسفانه در حال حاضر در کشور ما با وجود تغییرات گسترده اجتماعی، هیچگونه سیاست مدونی برای پشتیبانی از عرصه فرهنگ و هنر وجود ندارد و در زمینه مخاطبسازی نیز تلاش صورت نمیگیرد.
در چنین شرایطی تئاتر ما مانند سایر هنرها در یک حلقه بسته به فعالیت میپردازد و تماشاگران تئاتر معمولاً خود تئاتریها هستند که میآیند و نمایشهای همدیگر را میبینند و به معنای دیگر تئاتریها فقط در قبیله خود داد و ستد میکنند.
این جامعهشناس با اشاره به نمایشی شدن تئاتر و این که تئاتریها با سیلی صورت خود را سرخ میکنند افزود: مشکل اصلی تئاتر ما در نوع ارتباطگیری با مردم و جامعه است و اگر به این شکل جدی و عدم مخاطبسازی برای تئاتر توجه نکنیم باید با نصب یک تابلو در سردر تئاتر شهر بنویسیم: «تئاتر، ورود برای عموم آزاد نیست.»