گرچه بسیاری معتقدند که نهضت بزرگراهسازی در تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران بیشتر محصول تسلط نگاه تبلیغاتی است، اما نمی توان از کارکرد این بزرگراهها برای ایجاد یک زنجیره بزرگ برای کاهش بار ترافیک غافل شد.
شاید از اینرو براحتی بتوان با مقایسه اجمالی از مقدار بزرگراهها در تهران و سایر شهرهای بزرگ جهان به بحران نظام حمل و نقل در پایتخت بیشتر پی برد. به عنوان نمونه در حالی که تهران دارای 273 کیلومتر بزرگراه است کلانشهرهایی چون لندن و مادرید به ترتیب دارای 100 و 247 کیلومتر بزرگراه هستند.
این درحالی است که تنها شهری مانند لندن دارای مساحت مشابه با تهران است و شهر مادرید نیز از نظر مساحت از شهر تهران بزرگتر بوده. بنابراین داشتن این اندازه از بزرگراه در سایر شهرها بیانگر مناسب بودن نظام حمل و نقل آنان است.
بی تردید بزرگراههای تهران هم اکنون مشکلات بسیاری در برقراری یک نظام هماهنگ و یک پارچه داشته اند. وجود پلهای عابر پیاده و عدم استفاده شهروندان از این سیستم یکی از رویکردهای نامناسب در حوزه ترافیک و حفظ فرهنگ آن است.
اگر روزگاری در طراحی تهران بزرگراهها را به عنوان رینگهای خارج از شهر قلمداد میکردند و برای دسترسی آسان شهروندان به شمال یا جنوب شهر بزرگراههای شمالی- جنوبی طراحی می شد اما امروزه به دلیل مهاجرت روزافزون و گسترش ناموزون و مهار نشدنی شهر ناگهان این بزرگراهها که قرار بود در حاشیه شهر جای داشته باشند به یکباره درون شهر آمدند و از حاشیه به متن روابط و مناسبات شهری نفوذ کردند.
در این حالت بدیهی است که هم خودروها در استفاده از بزرگراهها دچار مشکل شوند و هم شهروندانی که در مناطق مختلف زندگی میکنند برای دسترسی آسان به مراکز محلی راهی برای عبور از بزرگراهها برای خود بجویند. در واقع می توان گفت که بافتهای شهری به وسیله بزرگراهها پاره شدهاند و بافتهای تاریخی و زیستمحیطی نیز در آستانه انهدام.