دکتر محمد سلمانی، استاد دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران ضمن انتقاد از قطع برخی نخلهای بومی منطقه و جایگزینی آنها با برخی گونههای دیگر به بهانه نامرغوبی و آفتزدگی میگوید: مشکل نخلستانهای منطقه نه گونههای آن بلکه مسائلی دیگر از جمله رهایی و عدم حفظ و نگهداری و نبود متولی مشخص و بیتوجهی ناشی از مهاجرت و کاهش جمعیت است، زیرا تا همین چند سال اخیر گونههای مرغوب خرما در روستاهایی همچون بیاضه، مهرجان، گرمه، عروسان جندق و چاه ملک و فرخی به وفور یافت میشد که در بین آنها خارک، بیاضه، قصب، مهرجان، کرمانی، گرمه و عروسان و خدشکن، خور شهرت بیشتری دارد.
وی میافزاید: در حالی که برخی کشورهای اروپایی از جمله فرانسه برای تولید گونههای مختلف بومی درختان سایر مناطق جهان و حتی گونههای مورد استفاده فضای سبز خیابانها، اقدام به تاسیس بانکهای اطلاعاتی ژنتیک و مجموعههای آزمایشگاهی کردهاند و انواع گونههای گیاهی را در آنها پرورش میدهند، همزمان در کشور شاهد برخی تلاشهای غیر کارشناسی و به تبع آن از بین بردن برخی گونههای بومی نخل به ویژه در این منطقه هستیم.
سلمانی در اینباره میگوید: رویش خرما به طور معمول در عرض جغرافیایی (29 تا 39 درجه عرض شمالی) خاصی امکانپذیر است و هماکنون در کشورهای اروپایی از جمله ایتالیا و فرانسه انجمنهای دوستداران نخل تشکیل شده است و انواع نخلها را در باغهای «بتانیک» (گیاهشناسی) دایر کردهاند.
این استاد دانشگاه میافزاید: در منطقه خور و بیابانک با سابقه چند هزارساله کشت و نگهداری نخل، در گذر زمان گونههایی سازگار با محیط و اقلیم منطقه تولید شده که به لحاظ تنوع نیز بسیار متنوع هستند و برای نمونه بیش از 60گونه خرما در بیاضه شناسایی شده و بسیاری از روستاهای دیگر نیز وضعیتی مشابه دارند.
وی با اشاره به نقش خرما از ابعاد مختلف میگوید: برخی انواع خرما بار فرهنگی خاصی داشته و برای نمونه سمنوی ایام عید نوروز از یک نوع خرمای مخصوص تهیه میشده و علاوه بر این ذخیره خرما برای طول سال و حتی سالهای بعد با استفاده از نوعی خاص امکانپذیر بوده و همین عامل قرنها باعث بقا و ماندگاری مردم در منطقه شده است.
تنوع گونههای مختلف خرما در منطقه مزایای دیگری نیز داشت و چنانچه یک نوع خرما دچار آفت میشد، نوع دیگر بدون آفت باقی میماند و نیاز مردم برطرف میشد. معمولا نخلهای مرغوب در برابر آفات آسیبپذیرتر و به نگهداری و مراقبت بیشتر نیازداشتند و گونههای نامرغوب نیز مقاومتر بوده و به مراقبت کمتری نیاز داشتند.
از این رو همین تنوع شرایطی را فراهم میکرد تا طبقات مختلف هر یک به فراخور درآمد و توان مالی بتوانند خرمای مورد نیاز خود را انتخاب و تهیه کنند. به این معنا که افراد توانمندتر، خرمای قصب و کرمانی و خارک و سایرین نیز از انواع ارزانتر مانند «خدشکن» و «مشکی» و «زارشکی» استفاده میکردند.
درخت خرما همواره از اهمیت و بار فرهنگی، اقتصادی و معیشتی برخوردار بوده و علاوه بر مصارف غذایی از شاخ و برگ آن دهها محصول دیگر از جمله، حصیر، بادبزن، کلاه، طناب، ظروف نگهداری مواد غذایی و حتی سوخت تهیه میشده است.
از این رو احیای دوباره صنایع جانبی و استفاده از شاخ و برگ آن در صنایع نئوپانسازی، از یک سو در امر اشتغالزایی و از سوی دیگر هرس شدن طبیعی و تدریجی ناشی از توسعه این صنایع، در سالمسازی و آفتزدایی نخلستانهای منطقه موثر خواهد بود.
وی با اشاره به نقش درخت خرما در زندگی مردم منطقه به نقل از حکمت یغمایی نویسنده و پژوهشگر در زندگی و امور مربوط به کویرنشینان میگوید: ما از بدو تولد و دوران کودکی که در گهوارههای تهیه شده از شاخ و برگ درخت خرما میخوابیم و تا دم مرگ که با چوب «جریدتین» تهیه شده از ساقه درخت خرما در قبر آرام میگیریم، با درخت خرما همراه هستیم و نقش آن را در زندگیمان احساس میکنیم.
درخت خرما نسبت به سایر درختان، یک حالت تقدس برای مردم داشته و حتی در برخی نقاط کشور برای شمارش درخت خرما در کنار «اصله» حتی از واژه «نفر» نیز استفاده میشود و این موضوع در برخی مناطق جنوب کشور معمول است و علاوه بر این در بسیاری مناطق برای قطع درخت، واژههایی همچون «کشتن»، «قربانی کردن» و «سربریدن» به کار میرود.
به گفته وی مردم همواره برای نخل احترام فوقالعادهای قائل بودند و برای نمونه اگر نخلی در زمینی قرار داشت که میخواستند در آن خانهسازی کنند، نخل قطع نمیشد و قطع درخت مانند کشتن انسان حرمت داشت.
تصاویری که از طبس قبل از زلزله وجود دارد، نشان میدهد که در مواردی نخل حتی معماری ساختمان را تعیین میکرد و به همین خاطر ساختمان را به گونهای طراحی و بنا میکردند که نخل هم جای خودش را داشته باشد. در مواردی نخل حتی بیرون از سقف برخی ساختمانها دیده میشد و معماری تابع نخل بود و نمونههای این را در کتاب «طبس شهری که بود» میتوان دید.
سلمانی فراتر از این، کشاورزی منطقه خور و بیابانک را نیز متاثر از درختان نخل میداند و میگوید: کشاورزی این منطقه از نوع مطبق میباشد، به این معنا که ابتدا درختان نخل تولید شده و در سایه آنها درختان میوه رشد کرده و سپس سایر غلات و حبوبات و گیاهان در سایه آنها صورت میگرفت و به بیان دیگر بقای همه آنها به حیات نخل بستگی داشت.
علاوه بر این درختان خرما در منطقه به عنوان یک بادشکن جلوی آسیبهای ناشی از هجوم باد و شنهای روان به مزارع را میگیرد و حتی با فرض اینکه برخی درختان فاقد ارزش غذایی باشند، ولی از این لحاظ برای مزارع اهمیت دارند و باعث میشوند تا درختان مرغوب خرما و حتی سایر درختان در سایه آنها بتوانند رشد کنند و کشاورزی امکانپذیر شود.
وی معتقد است که نابودی درختان بومی سبب از بین رفتن فرهنگ نخل در منطقه خواهد شد و با از بین رفتن گونههای مختلف درخت خرما، اسامی خرما و اجزای آن، تنوع واژگان مربوط به نخل به عنوان واژگانی که همواره بار فرهنگی با خود به همراه داشته نیز از بین میرود.
به اعتقاد وی، خرما در دورههای خشکسالی و ترسالی، همواره نقش تنظیمکننده در زندگی مردم منطقه داشته و نخلهای همیشه سبز (به طور طبیعی) مانند جزایری سبز در کویر زرد خودنمایی میکرده و سبزی کویر ناشی از همین درختان است.
علاوه بر این خرما، درختی متعادل است، یعنی بین برگها و چتر و تنه آن نوعی قرینه وجود دارد که معمولا در سایر درختان این ویژگی دیده نمیشود و همین تعادل روحی، چشمنوازی خاصی را به وجود میآورد که تاثیر بسیار خوبی بر روح و روان انسان میگذارد.
وی معتقد است «واریته»ها و گونههای مختلف نخل و تنوع آن در طبیعت، خود به خود و به طور اتوماتیک در طول تاریخ انجام شده که اگر بخواهیم این گونهها را در آزمایشگاه تولید کنیم، شاید با صرف میلیاردها تومان هزینه هم امکانپذیر نباشد و حتی با فرض تولید، تضمینی برای کیفیت و کمیت و سازگاری گونههای جدید با محیط و اقلیم منطقه وجود ندارد.
وی میافزاید: آسیبدیدگی برخی گونههای ارزشمند نخل که به صورت ذخایر و میراث ژنتیکی گیاهی در منطقه وجود دارد، بر اثر پیامدهای ناشی از مهاجرت و کاهش جمعیت روستاها و تغییر معیشت مردم و از هم پاشیدگی نظام اداره روستاها و نبود متولی مشخص، چند سالی است که تشدید شده و به دلیل برخی بیتوجهیها نسبت به قطع گونههای بومی و جایگزینی آنها با برخی گونههای غیر بومی، رو به نابودی است.
سلمانی میافزاید: اکنون جای این سوال باقی است که وقتی دولت برای تثبیت شن و بیابانزدایی به عنوان یک کار ارزشمند با صرف هزینههای فراوان اقدام به تاغ کاری میکند، چگونه است که توجهی به این گنجینه ژنتیکی گیاهی موجود در منطقه ندارد.
سلمانی میگوید: مشکل کنونی نخلهای منطقه نوع و گونه درختان موجود نیست زیرا همین درختان تا چند سال پیش محصول بسیار مرغوبی تولید میکردند، ولی به دنبال رهایی و تا حدودی بیصاحب ماندن نخلها و هرسنشدن به موقع آنها دچار انواع آفتها شدند و به تدریج مرغوبیت محصول آنها کاهش یافت.
بنابراین با وجود چنین مشکلی، چه تضمینی وجود دارد که با قطع گونههای بومی و جایگزینی گونههای جدید، آنها نیز دوباره دچار انواع آفات نشوند. از این رو باید به جای معلول، علت را از بین برد و برای دفع آفات خرما نیاز به هرس یکپارچه و همزمان درختان منطقه است و شاید لازم باشد که دولت برای این کار حتی سوبسید بپردازد.
زیرا برای حفظ و نگهداری گونههای موجود با توجه به پیامدهای اکوسیستمی، تنها سود اقتصادی نباید مد نظر باشد. یادآوری نقش دولت در این زمینه از جوانب مختلف از جمله توزیع جمعیت و تاثیر آن در برقراری امنیت نیز اهمیت دارد، به این معنا که دولت باید برای هدایت برنامهای مدون به منظور جلوگیری از نابودی نخلهای منطقه بهعنوان سربازان بیجیره و مواجب کویر که قرنها در برابر بیابانزایی و هجوم شنهای روان مقاومت کرده و در گذر زمان یاور مردم کویر بوده و ساکنان را در منطقه نگهداشتند و به تبع آن موجب برقراری امنیت در پهنه کویر مرکزی ایران شدند، یاری برساند و نگذارد نخلهای وفادار، از فرط آفت و بیماری، با قامتی ایستاده بمیرند و یا به ضربه تبر در دل کویر تفتیده بر خاک بیفتند.
به گفته وی، با احیای اکوتوریسم خرما در منطقه و احیای صنایع و فرآوردههای تولیدی از شاخ و برگ درختان نخل، مانند بادبزن، حصیر، کلاه، جارو، طناب و زنبیل و ... به شکل سنتی و فروش آن میتوان شاهد ایجاد نوعی اشتغال و همچنین سلامت نخلهای کویر بود و برای صنعت توریسم نیز نوعی جذابیت ایجاد کرد.