شاید این اولین باری باشد که یک معاون ارزی بانک مرکزی به صراحت اعلام کند که "بانک مرکزی استقلال لازم را در تصمیمگیری ندارد." اما وی که سابقه 27 ساله در بانک مرکزی دارد به صراحت این امر را اعلام میکند و در مقابل برخی مسئولان دولتی که معتقدند که آشفتگی در بازار ارز، سیاستی برای به زمین زدن دولت است. سیدکمال سیدعلی معتقد است که این چنین نیست و بانک مرکزی 100 درصد تابع تصمیمات دولت است.
|
|
|
|
|
وی همچنین از پشت پرده برکناریاش از بانک مرکزی نیز در بحرانهای ارزی میگوید و معتقد است که فشارهای بیرونی بر این برکناری بیتاثیر نبوده است. گفتگوی همشهری اقتصاد با سیدکمال سیدعلی، معاون ارزی سابق بانک مرکزی را میخوانید:
- یکی از مهمترین اتفاقات رخ داده در سال گذشته، موضوع آشفتگی بازار ارز، طلا و سکه بود. خب در مقطعی از همین بحرانها، شما به عنوان معاون ارزی بانک مرکزی معرفی شدید. در آن زمان تحلیلهای متفاوتی در رابطه با رفتار بانک مرکزی و دولت در مواجهه با بحران ارزی که گریبانگیر کشور شد، مطرح بود. خیلیها البته به عدم استقلال بانک مرکزی در تصمیمگیریها نیز به عنوان ریشه بروز این شرایط انتقادهایی وارد کردند اما به نظر شما که به هرحال از نزدیک با این سیستم کار کردهاید؛ آیا بدنه کارشناسی بانک مرکزی ضعف داشت یا نه و دخالتهایی که در این تصمیمگیریهای کارشناسی صورت میگرفت، مانعی برای مدیریت بود؟
افرادی که در حوزه ارزی بانک مرکزی فعالیت دارند، اقدامات علمی مناسبی را در این رابطه به ثمر رسانده بودند، اما متاسفانه تحت تاثیر یکسری مسائل خاص قرار گرفته بودند و نتوانستند به موقع، این شرایط را مدیریت کنند، اما میتوانم به صراحت به این موضوع اشاره کنم که واقعا آنها برای حل این مشکلات راه حل داشته و دارند و میتوانند به موقع از آن استفاده کنند ولی به دلیل فشاری که بر روی آنها بوده و قرار بود نرخ ارز کاهش یابد، موفقیت آمیز نبود.
از سوی دیگر، بانک مرکزی تصمیم گرفته بود که در بازار مداخله کند و این مداخله آنقدر زیاد بود که در عمل کار به جایی نمیبرد. در این راستا بانک مرکزی تصمیم گرفته بود که نرخ ارز تثبیت شده و کاهش یابد. البته این نگاهی است که استقلال بانک مرکزی را زیر سوال میبرد؛ به این معنا که صرفا با فروش ارز، تلاش میشود که نرخ ارز کاهش یابد.
در واقع، زمانی که تقاضاها برای اینکه نرخ ارز کاهش یابد، آن قدر زیاد باشد و در مقابل، انتظارات تورمی نیز بالا باشد، بانک مرکزی در سیاستهای خود موفق عمل نخواهد کرد. از سویی، اتخاذ سیاست صرفا فروش ارز برای کاهش قیمت، سیاست مناسبی نیست، اما به نظر میرسد وقتی راهحل این باشد که بدون توجه به مصارف واقعی ارز در کشور، ارز بفروشیم تا قیمت پایین آید، این امر خود به خود در بازار اختلال ایجاد میکند، چراکه ممکن است در آن مقطع، میزان مناسبی از ارز در اختیار بانک مرکزی نباشد که بخواهد مداخله عظیمی را در بازار به این واسطه صورت دهد در حالی که برای اینکه کار پایهای در زمینه کنترل بازار صورت گیرد، باید سه تا چهار ماه زمان صرف کرد و تمامی نکات را نیز مدنظر قرار داد، از جمله آنکه دقیقا باید نگاه کرد که حساب سرمایه ما باز است یا بسته و اینکه یکسان سازی نرخ ارز با چه تعریفی قرار است صورت گیرد، در حالی که تجربه نشان داد که در ماههای گذشته، به معنای واقعی یکسانسازی نرخ ارز صورت نگرفته است. در واقع، باید دید که اگر مدیریت ما بر روی ارز، شناور مدیریت شده است، آیا 1226 تومان نرخ مناسبی برای این سیاست است یا خیر؟
- دیدگاه شما چیست؛ آیا واقعا نرخ 1226 تومانی، شناور مدیریت شده است؟
خیر، بنده به این نرخ اعتقاد ندارم. بلکه معتقدم که اگر بانک مرکزی زودتر به داد این جریان، میرسید، ممکن بود که 1226 تومان به 1300 تومان برسد، اما بازار آزاد هم بر روی همین نرخ راه رود، حتی آن زمانی که ارز در بازار فرعی 1200 تومان بود و بنده در آن مقطع، 100 تومان به رقم آن موقع ارز اضافه کردم، نظرم این بود که فاصله بازار آزاد با نرخ تعیین شده کمتر شود. اما هم اکنون یکی از ایراداتی که به این سیستم وارد شده است، این بود که باید اجازه داده شود که بازار فرعی در کشور برای مداخله در چنین مواقعی به کار خود ادامه دهد، چرا که در غیر این صورت، رانت بیشتری توزیع خواهد شد، به این معنا که اگر نتوانیم مصرفی که ضروری کشور است را با ارز حاصل از صادرات و یا ارز مثلا 1500 تومان تامین کنیم، دست خودمان را بستهایم و اگر این اتفاق بیفتد، به عنوان تخلف برای بانک مرکزی، مطرح میشود که ارز را بالاتر فروخته است؛ آن وقت افرادی که به عنوان مثال به ارز 1226 تومانی دسترسی دارند و میتوانند آن را در بازار آزاد 1500 تومان بفروشند، در عمل 250 تومان به ازای هر دلار کاسب شدهاند و این افراد آنهایی هستند که دستشان به بانک مرکزی رسیده است و توانستهاند، این دلارهای 1226 تومانی را جذب کنند.
البته سابقه وجود چنین اقداماتی هم در سالهای 58 و 59 تا زمانی که یکسان سازی نرخ ارز در کشور صورت گرفته، هم اکنون موجود است؛ به این معنا که تا سال 81 که یکسان سازی نرخ ارز صورت گرفت، ارز با ارقام متفاوتی در اختیار مردم و اقشار مختلف قرار میگرفت، آن زمان ارز 60 تومانی، ارز 145 تومانی، ارز 175 تومانی، ارز 300 تومانی، ارز واریزنامه به نرخ 450 تومانی همه و همه در بازار توزیع میشد، تا اینکه شد نرخ یکسان ارز، 790 تومان تعیین شد. هم اکنون در کشور نیز متاسفانه مجددا این روند روی کار آمده است. بنده همواره به یکسانسازی نرخ ارز به چشم یک موهبت الهی نگاه میکنم و امروز مشاهده میشود که وقتی یکسانسازی کمرنگ میشود، اتفاقات بسیاری برای ارز کشور رخ میدهد.
- همانطور که در صحبتهایتان نیز اشاره کردید، هنوز هم چند نرخی بودن در بازار ارز حاکم است و همچنان بانک مرکزی در پی یکسری راهکارهایی است که شاید جوابگوی بازار فعلی نیست. از بگیر و ببندهای نیروی انتظامی گرفته که معاملات غیررسمی را از چهارراه استانبول به نقاط دیگر شهر کشانده است تا برخورد با صرافیها و این چنین واکنشها. اما به هرحال ظواهر امر نشان میدهد که بانک مرکزی راهکار جدی برای مدیریت بازار ارز ندارد و خود در سردرگمی به سر میبرد؟
البته بنده معتقدم که تمامی مشکلات را نمیتوان به گردن بانک مرکزی انداخت. بنده در صحبتهایم اشاره کردم که باید دید که منابع بانک مرکزی امروز برای انجام کارها چیست، چراکه سیاستهای متفاوتی را میتوان برای بانک مرکزی اعمال کرد.
در یک مقطع زمانی ممکن است منابع بانک مرکزی کافی نباشد، اما یک هفته بعد آن، منابعش کامل در اختیار است اما ما وقتی که به منابع نگاه کنیم، باید سیاستها را به نحوی برای سه، چهار و حتی شش ماه آینده منابع خود، تنظیم کنیم و مجموعه شرایط را به نحوی دنبال کنیم که ما را به یکسانسازی نرخ ارز برساند.
برای انجام این منظور، محدودیتهای بانک مرکزی بر روی انتقال آن از خارج کشور و یا حتی قفل شدن یکسری از ذخایر بانکی و نقدینگی موجود آن را نیز باید به عنوان یک فاکتور مهم ، لحاظ کرد.
ممکن است امروز ذخایر بانک مرکزی به میزان بسیار مطلوبی باشد، اما همچون فردی که پول خود را در بانک سپرده کرده است و به آن برای مدت زمان مشخصی دسترسی ندارد، منابع بانک مرکزی نیز در سایر کشورها سپرده شده باشد، بنابراین بانک مرکزی پول دارد، اما دسترسی به آن محدود است، بدین ترتیب مهم نقدینگی این بانک است که میتواند نرخ را در بازار ارز، حرکت دهد.
با توجه به نرخ بالایی که هم اکنون برای دلار در بازار آزاد مطرح میشود، بنده اعتقاد ندارم که 1900 تومان نرخ ارز در ایران است. البته باید به میزان واقعی مصرف کشور نیز توجه داشت، به نظر میرسد که میزان مصرف واقعی کشور 50 میلیارد دلار است و اگر سایر هزینهها را نیز حتی 20 تا 30 میلیارد دلار در نظر بگیریم، نرخ معقول و منطقی ارز کشور بالاتر از 1400 تا 1450 تومان نیست و بر روی این رقم، به راحتی بازار حرکت خواهد کرد.
شاید اگر نرخ 1226 اعلام نمیشد و نرخ معقولتری از سوی بانک مرکزی، اعلام میشد، هم اکنون فاصله بازار آزاد با نرخ مرجع، کمتر از ارقام فعلی بود. باز هم توجه شما را به این موضوع جلب میکنم که نرخگذاری بستگی به منابع بانک مرکزی هم دارد.
به صراحت میگویم امروز که ما در مورد بازار ارز، بحث میکنیم نه تنها یکسانسازی صورت نگرفته، بلکه شرایط خیلی خاص هم شده است. امروز نرخ ارز به صورت اسکناس، یک نرخ دارد، حواله یک نرخ دارد، ارز حواله داخل کشور را اگر بخواهید بخرید یک نرخ دارد، ارز در منابع خود در خارج از کشور نیز نرخ متفاوتی دارد، لذا این، یک روند عادی نیست؛ یک روند متلاطم و مشوشی است که باید ساماندهی شود.
دوستان ما در کارگروه ارزی نیز قصد دارند که این اتفاق بیفتد؛ ولی آنقدر مشغله آنها زیاد است که در عمل این اتفاق رخ نداده است. در این راستا اگر سازمانهای دیگری به جز بانک مرکزی بخواهند در این رابطه دخالت کنند، جایی برای ادامه راه بهتر از این نمیماند.
ما همواره در بانک مرکزی، اعتقادمان بر این بود که هماهنگی که میان وزیر صنعت، معدن و تجارت و رئیس کل بانک مرکزی در رابطه با ارز باید صورت گیرد، بسیار مهم است، چراکه مدیریت واردات میتواند به مدیریت بازار ارز کمک کند.
در این میان ممکن است در مقطعی، با توجه به شرایط ارزی کشور چند ماهی فتیله ثبت سفارش واردات را پایین بکشید و حتی ممکن است وقتی شرایط مساعد باشد، به یکسری از کالاها راحتتر اجازه ورود دهید. میتوان در این راستا بازی کرد. امروزه وقتی میگوییم که ارز حاصل از صادرات را اجازه دهیم که صادرکننده به قیمت 1915 تومان بفروشد، در کنار آن باید اجازه دهیم که خود سیستم بانکی نیز ارز را در داخل کشور 1500 تا 1600 تومان بفروشد و در مقابل، ارز وارداتی را از صادرات تامین کنیم.
- یعنی باز همان پیمانسپاری ارزی شکل گیرد؟
نه درست برعکس، من می گویم وقتی واردات در مقابل صادرات را اجازه دهیم که صورت گیرد؛ یعنی اینکه ارز یکسری از اقلام را به دلیل اینکه منابع بانک مرکزی تکاپوی جوابگویی به آنها را ندارد، با ارز حاصل از صادرات وارد شوند.
- آن زمان یک بازار سیاه برای فروش ارز شکل نمیگیرد؟
همین الان هم این اتفاق دارد رخ میدهد، ولی این استخری که همه ارزها در آن باید بیاید، شکل نگرفته است. البته تحریمها نیز بیتاثیر نیست. با این شرایط اطلاعات من این است که واردکنندگان و صادرکنندگان هم در این شرایط خیلی به کمک بانک مرکزی نیامدهاند و البته آنها نیز حق دارند و دولت باید اقتصاد را راهبری کند؛ چراکه آنها مصرفکننده هستند و دولت باید مدیریت کنند.
بارها گفتهام که اگر قیمت ارز 10 درصد افزایش یابد، صادرات ما 20 درصد رشد میکند. امروز قیمت بازار آزاد ارز برای صادرکنندگان 70 درصد رشد کرده است، باید دید که این افزایش چه تاثیری در افزایش صادرات کشور داشته و چقدر واردات کم شده است. مطمئنم که واردات کم شده و کم خواهد شد، باید دید که صادرکنندگان ما چقدر توانستهاند از این فرصت استفاده کنند و امروز باید صادرات ما به 50 میلیارد دلار برسد، فرشی که تا ماههای گذشته با ارز 1100 تومانی صادر میشد، امروز میتواند با ارز 1900 تومانی به فروش رسد؛ لذا دولت باید از این فرصت استفاده کرده و بخش بازرگانی نیز با بازی با تعرفهها؛ سود بیشتری نصیب کشور کند. در واقع اعتقاد ما بر این است که تعرفه باید جایگزین نرخ ارز بشود. تعرفه می تواند بازار ارز را بالانس کند.
- شما وقتی به عنوان معاون ارزی به بانک مرکزی رفتید، چند ماهی بیشتر دوام نیاوردید و خیلی زود خارج شدید. چه اتفاقی افتاد که شما از صندوق ضمانت صادرات به بانک مرکزی رفتید و معاون ارزی شدید؛ به هرحال خودتان پیشبینی میکردید که چنین تلاطمات ارزی در راه باشد و تجربه چند سال پیش نیز این را نشان داد که واقعا بانک مرکزی استقلال لازم را ندارد و خیلیها میگویند که خود آقای رئیس جمهور در این مسائل صاحبنظر هستند و به هرحال دخالت در بانک مرکزی انجام میشود؟
من ابتدای کارم در سال 1361، در وزارت بازرگانی مدیرکل بودم، بعد که امتحان دادم و در بانک مرکزی قبول شدم، سال 64 به این بانک رفتم و تا سال 85، در بانک مرکزی مشغول به کار بودم و از 81 تا 85 نیز به عنوان دبیر کمیسیون مدیریت بازار ارز مشغول بودم. 5 سال نیز در صندوق ضمانت صادرات کار کردم و اگرچه این صندوق را با 150 میلیون دلار پوشش بیمهای تحویل گرفتم ولی 3 میلیارد و 20 میلیون دلار در سال 88 آن را تحویل دادم. در برخی از مقاطع به نظرم میرسید که میتوانم در مدیریت بازار ارز موثر باشم، البته در صندوق ضمانت صادرات هم همواره توجه من به نرخ ارز بود و بازار ارز را رصد میکردم.
از سوی دیگر به خاطر سابقهای که در مسائل ارزی و بانک مرکزی داشتم، فکر میکردم که اگر به بانک مرکزی بیایم، کارهای زیادی میتوانم انجام دهم، چراکه با مسائل واردات و صادرات آشنا بودم و نزدیکی بانک مرکزی در موضوع ارز با موضوع واردات و صادرات میتوانست در بحث یکسانسازی ارز موثر باشد و بنده نیز عامل موثری در این جریان باشم.
در این رابطه دیدگاههای مختلفی مطرح بود، اما اعتقاد من این بود که صرافها کارشان در بازار است و نباید مستقیم با بانک مرکزی کار کند، بلکه در مقابل نحوه مداخله بانک مرکزی از طریق سیستم بانکی و حداکثر صرافیهای سیستم بانکی باید صورت گیرد، چراکه کار در صرافیهای بانکی میتواند بهتر صورت گیرد و حداقل پاسخگویی سیستم بانکی به عنوان یک نهاد چه دولتی و چه خصوصی؛ نسبت به اقدامات صرافی خود بیشتر است، زیرا مجوز نظارت بانک مرکزی بر روی این صرافیها وجود دارد. البته سایر صرافیها نیز از سوی بانک مرکزی مورد نظارت واقع میشوند، اما به دلیل اینکه شخص حقیقی و یا یک شخص حقوقی مسئولیت صرافی را دارد و ممکن است در یک معامله 100 تا 200 میلیون دلار سوءاستفاده مترصد شود، این سوءاستفاده مقرون به صرفه است که فرد صاحب صرافی؛ درب آن مکان را ببندد و برود، اتفاقی هم نمیافتد؛ اما سیستم بانکی را میتوان مورد سئوال و جواب واقع کرد و نظارت بر سیستم بانکی، اجرایی تر و محکم تر صورت گیرد.
در این میان، نظارت بر تمامی صرافیها با توجه به گسترشی که در سراسر کشور دارند، کار سختی است؛ لذا اولین بحث ما مکانیزم مداخله بانک مرکزی است و بنده به شیوه فعلی اعتقاد نداشتم، البته به این هم اعتقاد ندارم که ارز میتواند زیر 1000 تومان باشد، ولی آن زمان فکر میکردم که قیمت ارز باید 1250 تا 1300 تومان باشد و این روند معقولی است. البته اگر شرایط تحریمها اضافه نمیشد، می توانست بازار ارز بر روی نرخ معقولی راه برود؛ لذا به این دلیل به بانک مرکزی برگشتم که اگر اختیارات و شرایط مساعدی در معاونت ارزی داشته باشم، بتوانم سر و سامانی به بازار ارز بدهم و مجدد یکسانسازی نرخ را حاکم کنم. اما اختلاف نظر وجود داشت.
مکانیزم مداخله یک بحث بود و خود نرخ یک بحث بود. بنده هم اصرار به کاهش قیمت با تخلیه ذخایر را نمیپذیرفتم و مورد قبول بنده نبود بلکه عقیده داشتم که با توجه به سابقه موجود و موقعیتهایی که در گذشته وجود داشته و حتی در یکی از مقاطع زمانی، برای انتقال 500 هزار دلار نیز کمیسیون ذخایر باید تصمیمگیری میکرد، نباید بیگدار به آب زد. آن زمان هم ارز حاصل از صادرات 23 تا 24 میلیارد دلار نبود و تنها 3 تا 4میلیارد دلار بود که حتی همان هم به سختی به سیستم بانکی برمیگشت و واردات زیادی نیز صورت میگرفت.
این حساسیت ارز برای من ملموس بود؛ ولی گویا برای برخی دوستان بانک مرکزی، این طور نبود و برخی حتی متوجه نبودند که یک دلار هم ارزش دارد. ما متاسفانه وقتی پول نفت زیاد میشود، یادمان میرود که ارز چقدر اهمیت دارد و چقدر با ارزش است. به عنوان مثال، دولت بنگلادش با 3 تا 4 میلیارد دلار، یک کشور صد میلیون نفری را اداره میکند، یعنی برای آنها حتی یک دلار هم ارز بالایی است؛ چراکه نفت ندارند و آنقدر زحمت میکشند تا جنسی را صادر کرده و پول آن را به دست آورند و مایحتاج خود را بخرند. ما در این مقطع مشاهده میکردیم که مردم دلار میخرند و در منزل نگاه میدارند، البته بانک مرکزی هم باز هم عرضه ارز را صورت میداد و مردم هم همچنان میخریدند. البته این دلارها، در اقتصاد باز نمیگشت. در این میان، تمهیداتی که مملکت به کار بست، از رشد شتابنده قیمت دلار را گرفت، اما 1900 تومان به ازای هر دلار در بازار آزاد، هم هدفی نیست که اقتصاد کشور دنبال کند. با این عدد، تعادل اقتصادی در داخل برقرار نمیشود و به اجرای قوانینی همچون هدفمندی یارانهها آسیب میزند.
آن زمان که این قانون مطرح شده بود، نرخ دلار 1000 تومان بود و همه با آن نسبت اجرای قانون را پیش بردند، اما امروزه اگر بخواهیم فاز دوم هدفمندی یارانهها را اجرا کنیم، باید نرخ دلار را بسیار بالاتر در نظر بگیریم. در این شرایط، معلوم نیست که قیمت فوب خلیجفارس روی چه عددی بایستد.
- خودتان استعفا دادید یا مجبور به استعفا شدید؟
بله خودم استعفا دادم. من تقاضای بازنشستگی کردم، دوره خدمتم پر شده بود.
- آن زمان خیلیها میگفتند آقای بهمنی به خاطر فشارهای زیادی که در مورد ارز بر خود احساس میکند، دست به تغییر معاون ارزی خود زد؛ آیا این موضوع صحت دارد؟
مشکلاتی که در بانک مرکزی هست، بیشتر از این حرفها است که با برکناری یک نفر حل شود، البته یکی از دلایل هم شاید همین باشد که شما اشاره کردید تا حداقل در یک هفته، بر بازار تاثیر گذارد؛ ولی من نمیدانم نیت آنها چه بود که با بازنشستگی من موافقت کردند، ولی به نظرم میرسد که از بیرون نیز فشار بر روی بهمنی زیاد بود.
- اگر شما همچنان معاون ارزی بوده و با فضای فعلی مواجه بودید، تصمیم مدیریتی سریع و اثرگذاری که برای بازار فعلی ارز میگرفتید، چه بود؟
من بگیر و ببندها را برمیداشتم، حداقل مصاحبه را صورت میدادم و تصمیمگیریها را از کارگروه به بانک مرکزی میبردم.
- یک هفته بانک مرکزی و دولت هیچ مصاحبهای در بازار نکرد و همین امر بازار را به آَشفتگی بیشتری دچار کرد؟
اتفافا من می گویم که تمام این مشکلات از مصاحبه کردن مسئولان بود. وقتی انتظارات مردم را با مصاحبهها بالا میبرند، میگویند که سکه را با 80 هزار تومان زیر قیمت به بازار عرضه میکنند و بعد هم این اتفاق در عمل رخ نمیدهد، یعنی فراخوان سرمایه در کشور صورت گرفته و تزریق هم تا حدی انجام شده است، اما آشفتگی در بازار دامن زده میشود. در برخی موارد نیز وعدهها عملیاتی نشد. اتفاقا به اعتقاد بنده بهتر است که این مصاحبهها صورت نگیرد؛ ولی یک مرتبه مسئولان حرف بزنند و هر 4 ماه یک بار، مصاحبه کرده و حرف عملیاتی بزنند.
روسای بانک مرکزی دنیا وقتی ترازنامه پایان سال خود را ارایه میدهند و با پیشبینی آینده وضعیت اقتصادی کشور، علائمی را به اقتصادشان میدهند؛ اینکه نرخ تورم در چه سطحی خواهد بود و نرخ سود، نرخ ارز در چه سطحی قرار خواهد گرفت، در ایران نیز اینگونه است، اگر به اقتصاد این سیگنال داده شود که ثبات حاکم است، هیچ کس به این فکر نیست که برود و ارز بخرد و به آن به عنوان سرمایهگذاری نگاه کند. وقتی روز اول گفتیم که نرخ ارز را به فلان قیمت میرسانیم و نتوانستیم، سیگنال منفی به اقتصاد دادیم. در مجموع چند عامل تاثیرگذار است، بگیرد و ببند را باید کم کرده، بر روی مبانی قانونی کار تمرکز کنیم و مدیریت شناور شده ارز را در دستور کار قرار دهیم. معتقدم که حتما باید بازار فرعی داشته باشیم و اگر کمیته و کارگروه تصمیم میگیرد، حتما در بانک مرکزی و با نظرات کارشناسان کار را پیش برند. از سوی دیگر، هماهنگی بانک مرکزی با وزارت صنعت، معدن و تجارت نیز خیلی موثر است. اگر قرار باشد معاون بانک مرکزی یا معاون وزارت صنعت هر یک برنامههای مجزایی برای بازار ارز اعلام کنند، کار درست نمیشود. البته این روزها باید با صندوق توسعه ملی نیز هماهنگی بیشتری انجام شود.
- خود دولتیها معتقد است که پروژه ارزی و افزایش ناگهانی نرخ ارز حربهای بوده است که دولت را زمین بزنند. اتفاقاتی که در بازار ارز رخ داد از دیدگاه شما به مباحث سیاسی برمیگردد یا واقعا این آَشفتگی ریشه کارشناسی داشت؟
به نظر نمیرسد که موضوعات ارزی، گرفتار بحثهای سیاسی باشد. تحریم و مسائلی در رابطه با آن، ربطی به دولت و هیچ فرد دیگری ندارد. بخشی از مشکلات ارزی ناشی از محدودیتهای تحریم است. اینکه سیاستهای داخلی ما در بانک مرکزی از سوی افرادی خارج از دولت بخواهد مورد تصمیمگیری واقع شود، به نظر نمیرسد واقعی باشد. تا جایی که میدانم تبعیت بانک مرکزی از دولت 100 درصد است؛ مگر اینکه در بانک مرکزی اتفاقات دیگری بیفتد که بنده بعید میدانم.
- آیا این نوسانات ارزی ناشی از تحریم بانک مرکزی است؟
اگر مدیریت قوی در بانک مرکزی باشد، حتما میتوان پول نفت را به بانک مرکزی برگرداند، سیستم بانکی کشور نیز که از گذشته تحریم بوده است، یورو نیز کمترین حجم معاملات ما را دارد، لذا من تحریم بانک مرکزی را بیاهمیت نمیدانم؛ ولی اقتصاد کشور ما به لحاظ تنوع و تکثر تا به امروز راهبری شده و در آینده نیز راهبری میشود؛ اما از طرفی نیز نباید این موضوع را نباید ساده گرفت بلکه هرچقدر میتوان باید فتیله تحریمها را پایینتر آورد و بانک مرکزی را از این چارچوب خارج کرد؛ هر چند آنها غیر منصفانه این کار را کردهاند و من بعید به نظرم میرسید که از نظر مقررات حقوقی بینالمللی بانک مرکزی را بتوان تحریم کرد، اما آنها برای وارد کردن بیشترین فشار بر اقتصاد ایران، از این حربه استفاده کردند و کار درستی هم نبوده است و البته آنها موفق هم نبودهاند. البته کار برای تجار ما خیلی سخت شده و هزینههای آنها بالا رفته است، ولی آنها نتوانستهاند اقتصاد ایران را فلج کنند و ما را به نقطهای برسانند که تابع بیچون و چرای تصمیمات آنها باشیم. این طور نخواهد شد.