دوشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۰۶:۴۰
۰ نفر

جدایی پپ گواردیولا از بارسلونا نه‌تنها این باشگاه و هوادارانش که فوتبال جهان را شوکه کرد. گواردیولا فصلی تکرار نشدنی در تاریخ بارسا خلق کرد.

پپ گواردیولا - فوتبال

جدایی پپ گواردیولا از بارسلونا بعد از 13جام قهرمانی که 3 قهرمانی لالیگا و 2 قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا هم تعدادی از آنها هستند، افراد زیادی را حتی فراتر از باشگاه و هواداران این تیم ناراحت می‌کند.

گواردیولا حتی شاید روز 25‌ماه مه با قهرمانی در جام‌حذفی، جام چهاردهم را هم برای بارسلونا به دست بیاورد اما این پایان یک دوران خواهد بود. تنها با در نظر گرفتن جام‌ها، یوهان کرایف که از سال 1988 تا 1996 سرمربی بارسلونا بود، تنها کسی است که می‌تواند با گواردیولا مقایسه شود؛ اما مثل همان موقعی که سرمربی هلندی در بارسلونا بود، موفقیت باشگاه کاتالان چیزی بیشتر از نتیجه بود.

گواردیولا 2دوره بسیار موفق تاریخ باشگاه را با هم پیوند زده است؛ اول، او محوری بود که مرکزیت تیم رؤیایی کرایف را تشکیل می‌داد و بعدا او خودش تیمی را تشکیل داد که یکی از بهترین فوتبال‌های تاریخ را بازی می‌کرد.

تقریبا 30 سال پیش، وقتی که گواردیولا به‌عنوان یک نوجوان 13ساله به آکادمی فوتبال لاماسیا رفت، کرایف او را به یک هافبک دفاعی تبدیل کرد. گواردیولا با قدرت دید بالایش در پاس دادن، به مغز متفکر تیم کرایف تبدیل شد. او بعد از 6 قهرمانی در لیگ و یک قهرمانی در اروپا، در 17ژوئن 2008 بعد از یک سال موفقیت‌آمیز در تیم ب بارسلونا، سرمربی شد. آمدن او به تیم اصلی، بیشتر نمایانگر خط‌مشی باشگاه برای بازگشت به بنیادهای خود بود اما کمتر کسی انتظار یک انقلاب را داشت. با خلاص شدن از دست عناصر تفرقه‌اندازی در رختکن تیم مانند رونالدینیو و دکو، گواردیولا سریعا اتوریته خود را به تیم تحمیل کرد. او بعدا همین کار را با بازیکن برجسته‌ای مانند ساموئل اتوئو کرد؛ البته نه قبل از اینکه با او یک بار در لیگ قهرمانان به قهرمانی برسد.

حتی بدون کارشناسان هم می‌توان متوجه شد که بازی بارسلونا یک سمفونی از درک و شهود است اما ما نباید گول این زیباشناسی هیجان‌انگیز را بخوریم. گواردیولا وسواسی است؛ یک کمال‌گرای صرف. روابط تکنیکی بارسلونا در زمـین، حاصل سال‌ها تلقین و مشق پرهیجان است. به‌همین خاطر بود که بازپس‌گرفتن جرارد پیکه از منچستر یونایتد و سسک فابرگاس از آرسنال این قدر برای باشگاه مهم بود.

پیکه تا حدودی تنظیم‌کننده سرعت برای گواردیولا بود؛ مثل همان چیزی که خودش برای کرایف بود. در سال2006، 3محصول لاماسیا در تیمی بودند که در فینال لیگ قهرمانان در پاریس آرسنال را شکست داد. 3 سال بعد زمانی که بارسلونا دوباره با پیروزی برابر منچستر یونایتد در رم قهرمان اروپا شد، 7 بازیکن ترکیب اصلی محصول لاماسیا بودند. گواردیولا حسی قوی برای درک اولویت‌های باشگاه داشت و هرگز تلاش نکرد شخصیت خودش را به تیم تحمیل کند. اینکه او خود را پیرو لاماسیا نامیده است را می‌توان دست‌کم گرفتن خلاقیت و سازگاری او دانست.

تیم کرایف بعد از فینال لیگ قهرمانان سال 1994 توسط میلان فابیو کاپلو خرد شد. در آن بازی، نقش گواردیولا با پوشش مارسل دزایی ودیمیتریو آلبرتینی کاملا محو شد و او هرگز این بازی را فراموش نکرد. او بعدا در دوران بازی‌اش، در تجدید حیات بارسا با مربیگری لوئیز فان‌گال هم نقش داشت. فان‌گال که همان قوانین «توتال فوتبال» کرایف را رعایت می‌کرد، با صراحت از بازیکنانش می‌خواست که فداکاری بیشتری داشته باشند. این چیزی بود که گواردیولا در دوران مربیگری‌اش همیشه رعایت می‌کرد. او وقتی که به بارسلونا آمد، تیمی ساخت که بر پایه موفقیت اسپانیا در یورو 2008 شکل گرفته بود. او آندری اینی‌یستا و ژاوی را وسط گذاشت و تیمش را در اطراف آنها چید. اما نبوغ او در یافتن راه حلی بود که تیمش برای جبران قامت کوچک بازیکنانش به آن نیاز داشت؛ بارسلونا به سختی کار می‌کرد و همیشه تیم‌های رقیب را طوری که قبلا هرگز دیده نشده بود پرس می‌کرد.

گواردیولا ثابت‌قدمانه از اشتباه‌هایش یاد می‌گرفت و چیزهایی را برای تکمیل کردن و حتی اختراع کردن پیدا می‌کرد. دیمیتری چیگرینسکی، بازیکن گرانقیمت، وقتی که نتوانست با تیم سازگار شود، خیلی راحت رد شد. سرمربی به این نتیجه رسید که گردش توپ بسیار مهم‌تر از جاگیری‌های سفت و سخت است، به همین خاطر گاهی سرخیو بوسکتس و خاویر ماسکرانو در دفاع بازی می‌کردند.

مثل تمام هنرمندان بزرگ، گواردیولا یک مرغ مقلد است؛ گوش می‌دهد، مشاهده می‌کند و ایده‌ها را اینجا و آنجا به هم پیوند می‌دهد. او پیش از آنکه شغل‌مربیگری بارسلونا را قبول کند، با مربیانی که بیشترین احترام را برای آنها قائل بود، صحبت کرد؛ خوان مانوئول لییو، کسی که وقتی در تیم مکزیکی دورادوی سینولا بازی می‌کرد سرمربی‌اش بود و مارچلو بیلسا، سرمربی کنونی تیم اتلتیک بیلبائو. پیش از اعلام انتصاب تیتو ویلانتوا، دستیار گواردیولا به‌عنوان سرمربی جدید بارسلونا، بیلسا گزینه اولی بود که به‌عنوان جانشین گواردیولا مطرح می‌شد؛ البته به‌عنوان یک «خارجی» در سیستم بارسلونا، او با ریسک بزرگی مواجه می‌شد.

تا وقتی که گواردیولا به یک تیم دیگر برود، سؤال بزرگی که باقی می‌ماند این است که آیا او همچنان یک نابغه خواهد بود یا یک مجری ماهر یک سیستم معرکه؟ یعنی چیزی مثل یواخیم لو در تیم ملی آلمان. واماندگی او برای مهار زلاتان ابراهیموویچ، تردیدهای زیادی درباره توانایی او برای رام کردن خارجی‌ها و آوردن آنها به داخل حباب بارسلونا ایجاد کرده است و همینطور ناتوانی‌اش در ارائه یک نقشه دوم، ‌وقتی که تیم شدیدا به آن نیاز دارد. روزنامه‌های کاتالان در تحلیل جدایی او اینگونه گفته‌اند: گواردیولا رسیدن به پایان چرخه را حس کرده و به همین خاطر خودش زودتر تیم را ترک گفته است. با وجود همه اینها، تلاش او فراموش نخواهد شد. روزنامه الموندو پس از اعلام خبر جدایی گواردیولا ازبارسا نوشت:«او4 سال قید زندگی‌اش را تنها به خاطر بارسلونا زد». وقتی که گواردیولا بیلسا را «بهترین مربی روی سیاره زمین» خواند، سرمربی آرژانتینی پاسخ داد: «من استاد پپ نیستم. استاد، خود اوست». همه اینها کار جانشین گواردیولا را سخت‌تر می‌کند. حتی اگر گواردیولا تصمیم بگیرد که مرخصی‌اش را به بازنشستگی تبدیل کند، میراث او در بارسلونا نسل‌ها احساس خواهد شد.

اندی براسل- بی بی سی


کد خبر 168383

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار فوتبال ايران

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز