هر چند این نوع جنایت مختص جغرافیا و مردم خاصی نیست و حتی سابقه تاریخی آن به قربانی کردن فرزندان در برابر خدایان خیالی و یا زندهبهگورکردن دختران در عربستان پیش از اسلام و سوزاندن مادر به همراه جنازه پدر در بعضی از آیینها برمیگردد ولی قتلهای خانوادگی عصرجدید کمتر علت آیینی داشته و مطالعات صورت گرفته اصلیترین دلایل آن را بیماری و عدمتعادل روانی قاتل (فقر مفرط اقتصادی و فرهنگی)، اختلافات خانوادگی عمیق و انتقام از همسر و نهایتا اعتیاد شدید خصوصا به موادمخدر جدید میدانند.
البته جامعهشناسان پیدایش این علائم در جامعه را نشان از کج کاری نهادهای اجتماعی و هشداری برای سیاستگذاران و برنامهریزان عمومی عنوان میکنند. در کشور ما نیز هرچند آمارها افزایشی نشان نمیدهند ولی چند مورد کودکآزاری و قتل اعضای خانواده در سال گذشته و اوایل سالجاری رسانهای شده و توجه خبرنگاران را بهخود جلب کرد که نیاز به آسیبشناسی جدی برای دستیابی به راهبردهای کنترلی دارد.
در تعاریف قانونی از فرزندکشی تحت عنوان سلب ارادی و ظالمانه حیات اولاد به وسیله پدر و مادر بالغ و عاقل یادشده و بررسیهای اولیه، نشانگر آن است که والدین قاتل خود دوران کودکی خشن و رنجآوری را تحمل کردهاند و خشونت را بهعنوان یک روش و حق والدینی پذیرفتهاند. در واقع در روانشناسی این افراد کودک و یا همسر یک ملک است و والدین مالک آن و نه به تعبیر زیبای متون دینی یک «امانت الهی». خصیصه دیگر اینگونه والدین فقدان آشنایی آنها با مهارتهای زندگی و اصول تعقل است.
منطق این افراد سطحی و تابع قانون«یا پیروز میشویم یا همه چیز را از بین میبریم» است.بعضی از آنها بعد از دستگیری در بازجوییها اظهار میدارند که این قتل از روی احساس مسئولیت!! بوده است چون نمیخواستند سرنوشت کودکان خود را به دست اجتماع غدار بسپارند پس آنها را از زحمت زندگی با ذلت رها ساختهاند.
در منابع دینی حکمتهای فراوانی آورده شده که اگرما در تربیت فرزندانمان گوشهچشمی به آنها داشتیم مانند اسلاف خود، هیچگاه شاهد این اخبار تلخ که میراث مادی شدن کامل بشریت امروز است نبودیم. قرآن کریم در نهیب به کسانی که فرزندان خود را میکشتند آنرا گناهی بزرگ دانسته و حاصل ناامیدی از رزق و روزی الهی و پندارهای غلط پیشینیان میداند.
امامعلی(ع) نیز در فرازی از نهجالبلاغه میفرمایند: «خداوند عقل را به انسان نداد جز آنکه روزی او را با کمک عقل نجات بخشد.» و در کلام دیگر معصومین داریم که «ظرف امور بر چهار بخش است که سه قسمت آن تلاش و یک بخش آن توکل به خداوند کریم است.» و خیام شاعر پارسیگوی ایرانی این مضامین را در رباعی زیبای خود چنین میآراید که:
برخیز و مخور غم جهان گذران / خوش باش و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی/ نوبت به تو خود نیامدی از دگران
البته نصایح و توصیههای فردی فوق نافی اقدامات لازم سازمانها و نهادهای اجتماعی مسئول نیست. بهنظر میرسد نهادهای متولی برای پیشگیری و کنترل وقایع آتی براساس مطالعه حوادث قبلی باید در دو محور فعالیتهای خود را سازماندهی کنند: 1- آموزش مهارتهای برخورد عقلانی با مشکلات خصوصا در رسانههای همگانی 2- شناسایی افراد در معرض آسیب؛ و مداخله قانونی و قضایی مؤثر در بحران از طریق سازوکارهایی مانند بها دادن به گزارشهای مردمی و NGOها به 123 (اورژانس اجتماعی) و 110 (فوریتهای پلیسی) و... .
* عضو هیات علمی و کارشناس رسمی دادگستری