پس از موفقیت سریالهای تلویزیونی ساخت کره جنوبی حالا سینمای آنها نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد. پیش از این نیز در در همشهری آنلاین فیلمهای شاخص سینمای این کشور را بررسی کردهایم.
با اینهمه باید اذعان کرد فیلم سینمایی خط مقدم ساخته یانگ هون، فیلمساز 36 ساله کرهای احتمالا مشهورترین این ساختهها است. فیلمی که در کشور سازنده به بالاترین فروش دست یافت و همچنین در اسکار 84 یکی از نامزدهای بخش فیلمهای خارجی زبان بود که البته در این روند جایزه اسکار را به ایران و اصغر فرهادی واگذار کرد.
شاما خط مقدم از نگاه خود کرهایها عنوان میشود. قصه فیلم به سال 1953 برمی گردد. سال پایانی جنگ کره. پس از سه سال درگیری و جنگ بین کره شمالی و متحدانش و کره جنوبی و متحدش آمریکا که از سال 1951 آغاز شده بود، آتش بسی کوتاه مدت طی توافق دوطرفه در خط مقدم در تپههای بلند آئروک صورت میگیرد.
در همین بین جانشین فرمانده ارتش کره جنوبی براثر اصابت گلوله کشته میشود و از این رو بیم آن میرود که همین اتفاق باعث شود که زبانه جنگ دوباره شعله ور شود.
ستوان کانگ یو دستور دارد بررسیهای مقدماتی این اقدام را انجام دهد .او به تپههای آئروک اعزام میشود و در بدو ورود مورد استقبال فرمانده نیروهای مستقر در جبهه شرقی یا همان تپه های بلند آئروک قرار می گیرد. او کسی نیست جز کیم سو هیوک، دوست دوران مدرسه ستوان کانگ یو. در تمام این سالهای بیخبری و سالهایی که شبه جزیره کره به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم شده بود، کانگ یو همواره تصور میکرد که دوستش کیم مرده است. به هر روی ستوان کانگ یو با دقت تحقیقات را آغاز میکند و نتیجه حیرت آور است. بازرسهای ارتش کره جنوبی به مستنداتی دست پیدا میکنند که صراحتا عنوان میکردند گلوله توسط یکی از نیروهای ارتش کره شمالی و متخاصمان آن سوی مرز شلیک نشده و جانشین فرمانده ارتش بوسیله شلیک خودی کشته شده است...
قواعد ژانر در فیلمهای جنگی،شاخص های خود را دارند. عمدتا در این گونه سینمایی بر غرور و افتخار تکیه می شود و قصه اصلی بر موقعیت های نهایی استوار است.در واقع هیجان و تعلیق از عناصر جداناشدنی این ژانر است. این قواعد اما، عمدتا با نسخههای هالیوودی همراه میشود. یعنی اگر صحنههای درگیری و کشتار در فیلم بزرگ و باشکوه جلوه گری میکند به ازای آن سکانسهای قهرمان پروری از نوع باسمهای فراوان است. تلخکامیهای میدان جنگ، رنگ باخته تصویر میشوند و تاکید کلی بر همان قهرمان پروری و قهرمان سازیهای گاهی احمقانه پی ریزی شده است.
امادر فیلم های جنگی که اصالت دارند و به تعبیری در این ژانر پر هیاهو ،دارای کالت شدهاند و قواعد ژانر را پررنگ در روند شکل گیری داستانشان بکار بردهاند؛ هرگز تلخیها رها نشده و قهرمان سازی دارای اولویت نیست. خط مقدم به یقین در اندازه خود شباهتهای ممتازی با آثاری مانند غلاف تمام فلزی ساخته استنلی کوبریک محصول 1987 و یا خط باریک سرخ ساخت ترنس مالیک محصول 1998 و یا حتی نجات سرباز رایان ساخته استیون اسپیلبرگ محصول 1998 می زند. آثاری که در ژانر جنگی اصالت دارند.
برای روایت قصه خط مقدم، به تعبیری دست یانگ هون کارگردان فیلم بسیار بازبوده است تا با داشتن داستانکهای بشدت تصویری و دارای تعلیق، جاذبه های دراماتیک تمام عیار خلق کند.تعدد کاراکتر نیز در داستانک های خط مقدم به روایت اصلی فیلم کمک شایانی کرده است.در واقع به مانند سه فیلم شاخصی که در بالا ذکر کردم خط مقدم نیز به گونه ای قصد دارد به واکاوی کاراکترهای داستانش بپردازد.
اشخاصی که تحت تاثیر جنگ و فاکتورهای تاثیر پذیرفته از آن به خلق و خویی دیگر دست یافته و گویی کسی دیگر شدهاند. بهترین مثال در این رابطه همین گروهبان کیم سو هیوک است.از زبان ستوان کانگ یو در باره او ویژگی های سابقش را می شنویم و همچنین از دیدن فلاش بک های فیلم دقیقا پی میبریم که کیم بکلی از شخصیت های کودکیش، فرسنگها فاصله گرفته. او که کودکی بسیار خجالتی و سر بزیر و آرام بوده است حالا در بیست سالگی چنان قابلیت از خود نشان داده و چنان پوست انداخته که به عنوان فرمانده تپههای استراتزیک آئروک برگزید شده است و چنان استقلال فکری بدست آورده و هم چنین خود را صاحب رای میداند که حتی در زمان آتش بس به سوی جانشین فرمانده ارتش نیز شلیک کرده است.
جدای از بحث کاراکترهای خودی، در عمده فیلم های جنگی، طرف متخاصم و امیال و آرزوهای آنها نیز تصویر میشود. در برخی از این فیلمها طرف مقابل شیطانی مجسم است و در برخی آثار طرف درگیر فقط یک انسان است که آن طرف خاکریز قرار دارد.
نمونه کامل چنین طرز فکری در فیلم اسب جنگی، ساخته اخیر استیون اسپیلبرگ قابل دریافت است.در اسب جنگی ،سرباز حاضر در میدان جنگ به عنوان یک انسان که به زور نه میل خود به جنگی ناخواسته آنهم در جایی غیر از خاک خود گسیل داده شده ،نگاه شده است.اسب نیز همینگونه است.او مدام بین گروه ها دست بدست میشود و در این گیرو دار است که نیت افراد و دو طرف درگیر را نشان می دهد.در خط مقدم از کره واحد سخن می شنویم.و اینکه آن سوی خاکریز هر که هست یک کره ای است،حتی اگر سران و فاتحان جنگ جهانی دوم ،نامی دیگر برای آنان به نام کره شمالی برگزیده باشند.داستانک ها همگی به خویشتن انسان می پردازند و اینکه روح انسانی چگونه می تواند شکل بگیرد و قوام یابد.
در خط مقدم یک نکته ای که نباید فراموشش کرد این است که دو طرف درگیر،تا چند سال قبل تر هنوز شهروند و هم میهن محسوب می شدند.زمان فیلم سال 1953 است و هنوز از زمان تقسیم کره به دو کشور مجزای کره شمالی و جنوبی 5 سال بیشتر نگذشته است.
هنوز در این زمان، بودند شهروندان جدا افتادهای که این دوری برایشان قابل هضم نبوده است.چنانچه در جای جای فیلم از زبان کاراکترها این مهم را می شنویم که ممکن است به کسی شلیک کرده باشیم که همسایه مان بوده است.در واقع تلخکامی از این نوع انحصارا به فیلم خط مقدم تعلق دارد و یانگ هون در مقام کارگردان به جنبه های انسانی این موضوع بسیار هوشمندانه پرداخته است.اینکه چه کسی جانشین فرمانده را کشته است اگرچه سئوالی مهم است و رسیدن به این پاسخ خود سبب تعلیق فزاینده و محسوس در کل فیلم است اما این باور که چرا باید گروهبان کیم دست بدین کار بزند مهمترین است.
کاراکترهایی مانند هوان دخترک جوانی که در تپه های آئروک حضوری فعال به عنوان تک تیرانداز دارد و مورد علاقه یکی از فرماندهان نیز هست و یا بودن نوجوانی 13 ساله که بسیار هم فعال و کاری می نماید و هم چنین پیرمردی که در طی جنگ پا به پای دیگر جوانان جنگیده،همگی نشان دهنده ی نمادهای مردمی هستند که فارغ از سن وسال و کوچکی و بزرگی از این جنگ خانمانسوز تاثیر پذیرفته اند .
به لحاظ مقوله های فنی نیز خط مقدم یک سروگردن از فیلم های سال های اخیر ژانر جنگی ممتاز تر است و در ردیف آثار برتر قرار می گیرد.سیاهی لشگرها و میزان شلوغی و بزرگی جبهه های درگیر قابل قبول است و تصاویر درگیری ها گاهی چنان آکنده از تلخی و سیاهی و ویرانگری است که تماشاگر خود را در بطن ماجراها و درگیری ها می تواند تصور کند.فیلمبرداری مانند طراحی بزرگ صحنه و لوکیشن واقعی ، بسیار قابل قبول کار شده و شکوه وارونه ی یک جنگ واقعی را نمایش می دهد..روایت در خط مقدم و داستانک های تلخش ،این اثر را می تواند فیلمی داری پیام های ضدجنگ نیز معرفی کند.اما فرق خط مقدم با فیلمهای مشابه و متوسط در این است که شعار نمی دهد و نمادگرایی هایش اگر بزرگ هم باشد اما از سوی تماشاگر درک می شود و اورا به تفکر وا می دارد.
The front line
کارگردان: یانگ هون/ فیلمنامه: پارک سانگ یئون / زمان فیلم : 113 دقیقه/ محصول: 2011 کره جنوبی
بازیگران: شینها کیون (ستوان کانگ یو)،گو سو (گروهبان کیم سو هیوک)، ریو سیونگ سو (اوگی یئونگ) و کیم اوکی(چا تی)