دغل بازی آمریکایی البته یک کمدی درام خوش ساخت است و بهترین فیلمنامه و بازیگری را دارد با اینهمه رمز موفقیت دیوید اوراسل را باید و صرفا از خود وی پرسید:
- دغل بازی آمریکایی سومین فیلم شما در 4 سال اخیر است. شما از اواخر دهه 80 شروع به کار کردید و خیلی هم کم فیلم میساختید. آیا اکنون دیوید او. راسل یک برند است؟
خب در این چند سال یکسری اتفاق عجیب و بعضا خوب روی داد. در زمینه خانوادگی من مجبور بودم که از پسرم نگهداری کنم و بیشتر امورم به خانواده برسد. از طرفی من هیچ وقت نمیخواستم تماما در تلویزیون بمانم و یا اینکه فقط فیلم کوتاه بسازم. اوضاع از فیلم مشت زن ( the fighter) از حدود سال 2009 برایم بهتر شد. پس از آن دفترچه امید بخش از راه رسید و شرایطم بازهم بهتر شد. توانستم به کارم در سینما هم اهمیت بدهم. یعنی هم خانواده را داشته باشم و هم فیلمسازی را دنبال کنم. برای همین است که من در عمده فیلم هایم کاراکتر با خانوادهاش حضور دارد. سینمای اینچنینی داستانگو را می پسندم.
- دقیقا همینطور است. شما با فیلم مشت زن دوباره احیا شدید. و در ادامه، آثارتان تقریبا در یک فرم کاری باقی مانده که البته بسیار هم موفقیت آمیز بوده. چطور شد که بهیکباره این سبک کاری عوض شد؟
من چیزی را عوض نکردم. من اکنون 55 ساله هستم و تا 5 سال پیش منهم یک کارگردان تقریبا گمنام بودم. میدانید که من از تلویزیون میآیم. بچههای تلویزیون دارای رزومهی کاری مشخص و ثابت هستند. یک نوع کار و یک نوع فعالیت! شما در تلویزیون امکان زیادی برای پیشرفت ندارید. من خوش شانس بودم که توانستم از آن محیط به میدان وسیع و گستردهی سینما بیایم.چند فیلم اولم نیز بد از کار در نیامد.ولی مشت زن برای من شروع یک راه بود.
- و به نظر می رسد که این پیشینهی تلویزیونی بسیار بهکارتان آمده. چون میگویند با مدیریت و انضباط خاصی کار میکنید.
این را نمیدانم. ولی در تلویزیون شما هیچ شانسی برای عقب افتادن برنامه ندارید. حتی اگر مجبور باشید بدترین برنامه را هم بسازید(میخندد). البته من این مدیریت را در فیلمهای کم خرجم مثل مشت زن به کار بستم و موفق شدم. ولی باید بدانید پروژهها باهم متفاوت هستند.
- شما کارگردانی هستید که اعتقاد دارید که فقط باید با بازیگران خاص خودتان کار کنید؟ حتی اگر پروژههایتان معطل بماند؟
نه. فکر نمیکنم این روند اصلا جواب بدهد.
- اما شما از مشت زن به اینطرف فقط با یک طیف بازیگر کارکرده اید. قبول ندارید؟
این را هم من یکی دوباری پاسخ دادهام. عمدتا از من سئوال کردهاند که آیا فقط کریستین بیل باید نقش اول فیلمهایت باشد؟ یا اینکه بردلی کوپر نقش مکمل کارهایت؟ در باره بازیگران زن نیز همینگونه از من پرسیدهاند. با اینهمه من باید بگویم که اولا بسیار خوش شانس بودم که بیل در پروژههای مشت زن و دغل بازی آمریکایی با من بود. یا بردلی کوپر در دفترچه امید بخش و همین فیلم اخیر.
اما در سینما نه کسی منتظر من میماند و نه من میتوانم کسی را مجبور کنم در فیلمهایم بازی کند. یاد نقل قول مارتین اسکورسیزی افتادم که میگفت: ایکاش در دهه 40 فیلمسازی میکردم. زمانیکه هم بازیگر و هم عوامل طبق قرارد برای چند سال همگی در اختیار کارگردانها بودند." البته کار کردن با بازیگرانی که نسبت به آنها شناخت داری طبیعتا بهتر جواب می دهد.
من با مارک والبرگ 3 فیلم کار کردم.ولی از 2009 به اینطرف دیگر فرصت همکاری پیش نیامد. ولی همیشه آرزو دارم که باز هم باهم کار کنیم. همین آرزو را برای کریستین بیل، بردلی کوپر، امی آدامز و جنیفر لورنس هم دارم.
- شما در این چند سال هم فیلمهایی کار کردید که فیلمنامهی اوریژینال داشتند و بعضا در نوشتن آن همکاری داشتید مثل همین دغل بازی آمریکایی و هم اینکه آثار اقتباسی ساختید که در آن هم موفق بودید. چه تفاوتی بین این دو نوع فیلمنامه برایتان وجود دارد؟
من همیشه آرزو داشتم که نویسنده باشم. الان هم اگر بخواهم اعترافی بکنم این است که نویسندگی را بیشتر دوست دارم. وقتی فیلمنامهای اوریژینال مینویسید و میخواهید آن را بسازید بشدت به محیط داستان اشراف دارید. و در مواقعی کار برایتان آسانتر است.
احتمالا فیلمنامهی اوریژینالی که موفق باشد میتواند یک اثر هنری نام بگیرد. در باره نوشتن فیلمنامهی اقتباسی هم، شما محدودیتهای خاص ممکن است پیدا کنید. ولی در کل شما قرار است فیلم بسازید و این مهم باید اتفاق بیفتد حالا یا با فیلمنامهی اقتباسی و یا با سناریوی اوریژینال.
- داستان دغل بازی آمریکایی را کی کشف کردید؟
من به این پروژه خیلی علاقمند شدم. میدانید که داستان مربوط به اواخر دهه 70 است و کل منابع ما در این زمینه روزنامهها و برخی آرشیوهای کتابخانهی کنگره بود. اما داستان چیز جالبی است.در دغل بازی آمریکایی همه می دزدند اما می گویند رابین هود هستیم و اموال دزدی برای استفادهی خودمان نیست (می خندد).
از سیاستمداران شهر سانفرانسیسکو تا خرده دلالها همین اعتقاد را داشتند. برایم جالب بود زندگی و دنیای این آدمها را بازگو کنم.در دغل بازی آمریکایی ما کمدی سیاه داریم.درامی که با رگههای طنز خفیف و بعضا سیاه درآمیخته است. ضمن اینکه میخواستم نشان دهم در دنیای تبهکاران یقه سفید، می شود مچ هر کسی را گرفت.
- از مشت زن در سال 2010 تاکنون شما سه فیلم ساختهاید که از منظر داشتن بازیگران طراز اول واقعا ایده آل بودهاست.ضمنا فیلمهایتان در زمینه درو کردن جوایز برای بازیگرانتان موفق عمل کرده. این موفقیت چقدر به خلاقیت و استعداد بازیگر و چقدر به کارایی شما به عنوان کارگردان برمیگردد؟
این سئوالیاست که در مدرسههای سینمایی فراوان در بارهاش حرف میزنند. و جوابش نیز در کتب درسی این است که استعداد بازیگر به همراه فضای قصه و توانایی هدایت کارگردان میتواند باعث شود تا هنرپیشه در فیلمی بدرخشد. مطمئنا سهم توانایی و استعداد و خلاقیت برای بازیگرانی مثل کریستین بیل، مارک والبرگ، ملیسا لئو،بردلی کوپر، رابرت دنیرو و دیگران منظورم کسانی که من اخیرا با آنها کار کردهام و بابتش یا اسکار بردهاند و یا نامزد بودهاند، پیش از این ثابت شده است. اما اعتقاد دارم اهمیت داستان و فیلمنامه و در نهایت کارگردانی در موفقیت هر اثری موثر است.