اگر اینگونه میشد دستکم میتوانستیم امیدوار باشیم که دیگر شاهد صحنههایی نظیر این عکس نباشیم. این چرخ با اضافه باری که زده است، خواه ناخواه کج شده و نزدیک است هر آن بر زمین بریزد و حادثهای ناگوار به بار بیاورد.همانگونه که میبینیم، این قرقرههای بزرگ را که بیشک از وزن خود چرخ بیشتر هستند، بر آن بار کردهاند و آنها را به شیوهای که میبینید با ریسمانی بستهاند.
حمل این دست وسایل با چرخ دستی میسر است اما به شرطی که اندازه و تناسب بار از وزن و تحمل چرخ بیشتر نباشد؛زیرا در این حالت چرخدستی تعادل خود را از دست میدهد و امکان افتادن وسایل زیاد است.البته درصورتی که قرقرهها بر کف پیادهرو یا خیابان بیفتند، بر سطح زمین میغلتند و امکان برخوردشان با عابران پیاده و یا ماشینها زیاد است. نکته جالب در چنین مواقعی واکنش دیگران در قبال چنین صحنههایی است؛ به این معنا که اگر کسی در مواجهه با فردی که دست به این کار زده، بخواهد لب به اعتراض بگشاید، باید پیشاپیش جوابگوی اعتراض خود هم باشد؛زیرا هنوز حرفش تمام نشده، فرد به جای آنکه به هشدار وی اندک توجهی بکند، با قیافهای حق به جانب میگوید:
ای بابا شما چقدر سخت میگیری، مشکلی پیش نمیآید. بارها این کار را کردهایم.اگر مشکلی هم پیش بیاید بگذارش برعهده من. فرد معترض هم با شنیدن این استدلال، توجیه که نمیشود ولی ترجیح میدهد بیش از این اعصابش را خرد نکند و پی کارش برود اما مشکل هنوز باقی است و خطر همچنان در بیخ گوش... و گوش شنوایی هم برای آن نیست که نیست!