آخر یکی نیست به این راننده بگوید شما که وقت زیادی را صرف به هم بستن این همه بار در صندوق عقب و پشت ماشینت کردی، بهتر نبود که از همان اول وانت باری کرایه میکردی یا در 2 نوبت به جابهجایی این بار میپرداختی؟ راستش آن قدیمها که با اسب و خر بارها را جابهجا میکردند، میدانستند که حیوان توان و قدرت محدودی دارد؛
به همین خاطر بار را به اندازهای بر حیوان میگذاشتند که توان حمل آن را در پیچ و خمهای جادهها داشته باشد؛ زیرا بارسنگین بر حیوان گذاشتن همانا و کج شدن و پایین ریختن آن همان. از اینرو این مثل کمکم باب شد که بار کج به منزل نمیرسد. امروزه عدهای مانند راننده این خودرو گمان میکنند که ماشین قدرت نامحدودی دارد و میتوان هر اندازه و به هر شکلی از آن استفاده کرد حال آنکه این مثل همچنان و حتی در مواردی نظیر این عکس هم کاربرد دارد.
از همه اینها گذشته دید ما در ماشین نسبت به زمانی که با حیوان بار میکشیم، محدودتر است و وقتی هم که مانند این راننده بار را بهگونهای جاسازی میکنیم که قسمت زیادی از پشت ماشین پوشانده میشود، مسلم است که دید محدودتر هم میشود. در چنین وضعیتی رانندگی، هم برای راننده این خودرو و هم رانندگان خودروهای دیگر با مخاطرات زیادی همراه است.
انباری شخصی در کوچه!
در روزگاران گذشته وقتی فردی برای نخستین بار به سرزمینی پا میگذاشت، نشانی، چیزی از خود در آنجا به یادگار میگذاشت تا بهنحوی حق تقدم خود را در استفاده از آن سرزمین نسبت به دیگرانی که بعدا به آنجا میآمدند، به اثبات برساند. در عکسی که بهروز افضلی برای ما فرستاده است،
شهروندی نشانی را که میبینید، از خود به جا گذاشته است! او لابد پیش خود فکر کرده که سالهای سال سکونت در این کوچه و یا مجاورت خانهاش با این محل، این امتیاز را برای وی ایجاد میکند که دست به چنین کاری بزند. همانگونه که میبینید، او با بستن چرخ ماشینش در فضای کوچه مقابل خانهاش، عملا این گذرگاه عمومی را به یک انباری شخصی تبدیل کرده و حق دیگران را در استفاده از آن نادیده گرفته است. البته دیده بودیم که مردم گاهی برای تهیه برخی از کالاهایی که صفهای طویلی برای آن تشکیل میشود، از صبح خیلی زود زنبیل میگذارند اما راستش این جورش را ندیده بودیم.