گروه حوادث- جواد عزیزی: بچه‌های روستای آقداش در استان خراسان رضوی این روزها حال و هوای دیگری دارند.

آنها از اینکه قرار است صاحب مدرسه‌ای شوند خوشحالندچرا که دیگر لازم نیست هر روز 30‌کیلومتر طی کنند و برای رفتن به مدرسه به روستای همسایه بروند. آنها قرار است به‌زودی صاحب مدرسه‌ای شوند که پول ساخت آن، دیه یکی از بچه‌های روستاست؛ یکی که سال گذشته در حادثه‌ای دردناک جان باخت و حالا خانواده‌اش دیه او را صرف ساخت مدرسه کرده‌اند.

با اینکه یک سال از حادثه می‌گذرد اما مرد میانسال همه جزئیات آن را به خاطر دارد. هنوز آخرین لبخند پسرش از ذهنش محو نشده و هنوز وقتی از کوچه‌های خاکی روستا رد می‌شود، ناخودآگاه صدای پسرش که به‌دنبال گوسفندان است، در ذهنش می‌پیچد.

با لهجه‌ای روستایی می‌گوید: حسین16 سال بیشتر نداشت که فوت کرد. روی کامیون‌کار می‌کرد و شاگرد راننده بود. آنها از شن‌شویی، شن و ماسه بار می‌زدند و به شهرهای اطراف می‌بردند. حسین هر وقت بیکار می‌شد، با من به صحرا می‌آمد تا گوسفندان را به چرا ببریم.

یک خبر بد

ظهر دهم اردیبهشت سال 90 را هیچ‌یک از مردم روستای کوچک آقداش در استان خراسان رضوی فراموش نمی‌کنند؛ روزی که خانواده حسین بیاتی بدترین خبر زندگی‌شان را شنیدند. پدر حسین ادامه می‌دهد: در صحرا مشغول چرای گوسفندان بودم که خبر آوردند پسرم تصادف کرده و دستش شکسته. با عجله خودم را به خانه رساندم و راهی مشهد شدیم. وقتی به شن‌شویی رفتیم، راننده کامیون دو دستی به سرش می‌کوبید.

یکی می‌گفت که پسرت زیر کامیون رفته و جانش را از دست داده است. جسد پسرم را به سردخانه برده بودند. ما هم به سردخانه رفتیم. حتی اجازه ندادند پسرم را برای آخرین بار ببینم. می‌گفتند بدجوری آسیب دیده است. با شنیدن این خبر دنیا روی سرم خراب شد. باورم نمی‌شد پسری که آنقدر سرزنده و سرحال بود به همین راحتی جانش را از دست داده باشد.

حادثه مرگبار

پدر حسین وقتی درباره نحوه مرگ پسرش پرس‌وجو کرد، متوجه شد که حواس پرتی راننده کامیون باعث این حادثه شده است. یکی از کسانی که از نزدیک شاهد حادثه بود‌ به ‌ او چنین گفت: داشتیم با حسین هندوانه می‌خوردیم و صاحب کامیون هم مشغول تمیز کردن و روغن‌کاری ماشین بود. حسین یک قاچ هندوانه برداشت و برای راننده کامیون برد.

او از حسین خواست به پشت ماشین برود و قسمت عقب کامیون را روغن‌کاری کند. او هم دستکش‌هایش را دستش کرد و سراغ ماشین رفت. چند دقیقه بعد، راننده کامیون که یادش رفته بود حسین مشغول روغن‌کاری ماشین است، سوار شد و دنده عقب گرفت و در همان لحظه شاگردش را زیر گرفت. این اتفاق در یک چشم برهم زدن رخ داد و قبل از اینکه راننده را از اشتباهش باخبر کنم، حسین زیر چرخ‌ها جانش را از دست داده بود.

دیه میلیونی

با شکایت والدین حسین، پرونده این حادثه به جریان افتاد و دادگاه بعد از چند جلسه رسیدگی، رأی به پرداخت دیه داد. چون کامیون بیمه بود، بعد از 3 ماه یک چک 60میلیون تومانی از سوی شرکت بیمه در اختیار پدر حسین قرار گرفت که می‌توانست زندگی او و 5 فرزند دیگرش را سامان دهد، اما...حمزه بیاتی، پدر حسین ادامه می‌دهد: پسر بزرگم بیماری تالاسمی دارد و همسرش هم به همین بیماری مبتلاست. آنها هر 20 روز یک بار به شهر می‌روند و هر بار، نفری 2 واحد خون تزریق می‌کنند که هزینه بالایی دارد.

پسرم بیکار است و همین مسئله زندگی آنها را با مشکل روبه‌رو کرده است. علاوه بر پسر بزرگم، 3پسر و یک دختر هم دارم که همه آنها بیکار هستند. من چوپانی می‌کنم و با همه پولی که درمی‌آورم به سختی خرج زندگی‌مان درمی‌آید، به همین دلیل وقتی چک60 میلیون تومانی را به ما دادند، همه فکر می‌کردند که این پول را خرج زندگی‌مان خواهیم کرد اما ما نقشه دیگری داشتیم.

مدرسه قدیمی

روستای آقداش یک مدرسه قدیمی دارد که فقط کلاس‌های ابتدایی در آنجا برگزار می‌شود. بچه‌های روستا مجبورند در سرمای زمستان یا گرمای طاقت فرسای تابستان، هر روز30 کیلومتر را پشت نیسان، موتور یا کامیون طی کنند تا به روستای کلات برسند؛ جایی که مقطع راهنمایی در مدرسه آنجا تدریس می‌شود و بچه‌های روستای آقداش می‌توانند از این طریق به تحصیل ادامه دهند.

حمزه بیاتی می‌گوید: پسربزرگم می‌گفت بابا ما چند تا بچه بیشتر نیستیم اما روستای ما 400-300 تا بچه دارد که هر روز باید این همه راه بروند تا به مدرسه برسند. می‌گفت که بهتر است پول را به جای ما خرج این بچه‌ها کنی و این بار را از روی دوش‌شان برداری.

خودم و همسرم هم به همین مسئله فکر می‌کردیم؛ اینکه بالاخره زندگی ما هر طوری باشد می‌چرخد و پول واحدهای خون پسرم و عروسم هر طوری باشد درمی‌آید اما ساخت مدرسه می‌تواند مشکل همه خانواده‌های روستا را حل کند. با اینکه بقیه پسرهایم گاهی حرف از بیکاری می‌زدند و می‌گفتند که با این پول می‌شود برایشان کاری دست و پا کنم اما بعد از کلی فکر کردن به این نتیجه رسیدیم که این پول را خرج ساخت مدرسه کنیم؛ کاری که باعث می‌شد همه مردم روستا برای آمرزش روح پسرم حسین، دعا کنند.

اینگونه بود که خانواده بیاتی تصمیم بزرگ زندگی‌شان را گرفتند و همه 60 میلیون تومانی را که به‌عنوان دیه به آنها پرداخت شده بود، به آموزش و پرورش خراسان رضوی تقدیم کردند تا هرچه زودتر مدرسه روستا ساخته شود. پدر حسین ادامه می‌دهد: قبلا یکی از خیرین، زمینی را برای ساخت مدرسه در روستا وقف کرده بود. قرار شد آموزش و پرورش پیمانکار بگیرد و در همان زمین مدرسه تازه‌ای برای بچه‌های روستا ساخته شود. اینطوری دیگر لازم نیست آنها این همه خطر را به جان بخرند و برای رفتن به مدرسه، هر روز30 کیلومتر راه را طی کنند.

خودم و اعضای خانواده‌ام هم می‌خواهیم در ساخت این مدرسه کمک کنیم. می‌خواهیم اسمش را به یاد پسرم، مدرسه حسین بیاتی بگذاریم و حالا تنها خواسته‌ام از مسئولین این است که شرایط را طوری فراهم کنند که هم بچه‌های من و هم دیگربچه‌های روستا بتوانند سر کار بروند و‌ زندگی خودشان را اداره کنند.

جشن تقدیر

یازدهم خرداد ماه، چهاردهمین جشنواره خیرین مدرسه‌ساز استان خراسان رضوی در شهرستان مشهد برگزار شد و در این جشنواره از حمزه بیاتی که در روستای آقداش با دیه فرزندش به ساخت یک مدرسه راهنمایی با زیربنای 147 مترمربع اقدام کرده است، توسط مدیرکل آموزش و پرورش و مدیرکل نوسازی مدارس خراسان رضوی تقدیر شد.

کد خبر 173073
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز