شاپور قریب دوست 60 ساله من بود و من از دوران نوجوانی با او همدم و همراه بودم. در همان سالهای اول علاقه عجیبی به هنر داشت و رفت پیش عباس شباویز و با کار سینما آشنا شد. در کنار آن به هنرهای دیگر هم آراسته بود، صدایی خوش داشت، ضرب خوبی هم میگرفت چنانکه در یکی دو برنامه با استاد عبدالوهاب شهیدی به عنوان نوازنده ضرب همراهیش کرد. ضمن آنکه خطی بسیار خوش داشت، چه خط تحریر و چه خط خوشنویسی. نقاش خیلی خوبی هم بود.
حتی در زمینه بازیگری و تئاتر و نمایشنامهنویسی هم فعالیت میکرد ودر جامعه باربد که زیر نظر مرحوم مهرتاش چند نقش خوب چند نمایش را ایفا کرد که از جملهآنها نقش صدر اعظم در نمایش تورانداخت بود. ضمن آنکه دستی در نویسندگی هم داشت و دو داستان از او به نامهای عصر پاییزی و گنبد حلبی را دوست خوبم آقای حسنزاده از انتشارات مروارید منتشر کرد. جالب اینکه در یکی از این سالها که مرحوم بزرگ علوی را دیدم گفت که داستانی از قریب خوانده و به قدری این داستان جذبش کرده بود که آن را در کلاسش در آلمان تدریس میکرد.
اگر بخواهیم یک نوع دستهبندی از کارهای سینمایی زندهیاد قریب به دست دهیم باید کارهای او را به دو بخش متمایز تقسیم کنیم. بخش اول کارهایی است که او در زمینه سینمای تجاری انجام داد که فیلمهایی که با هنرپیشگان معروف زن و مرد آن دوران و حتی بعد از انقلاب ساخت و کارگردانی کرد همانند بتشکن، غرییه و ... یا بگذار زندگی کنم و سایههای غم از جمله آنهاست، اما بخش دوم کارهای او کارهای دلی بود که در کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان انجام داد که معروفترین آن فیلم نیمه بلند هفتتیرهای چوبی بود که برای ایشان جوایز متعددی را از جشنوارههای مختلف داخلی وخارجی به ارمغان آورد.
متاسفانه در دهه آخر عمر ایشان نتوانست کار چندانی بکند و به همراه همسر گرامیشان بانو نوشین خانی(دختر آقای خانی فیلمبردار معروف و دوست آقای قریب) مجبور شدند به کرج بروند و در جایی نه چندان مناسب سکنی بگزینند. و با مستمریای که از طریق وزارت ارشاد برای هنرمندان تدارک دیده شده بود روزگار میگذراندند اگر چه این مبلغ بسیار کم بود و به گمانم به جایی هم نمیرسید.
نکتهای که باید اضافه کنم دیدار آقای اصغر فرهادی و استاد عزتالله انتظامی با مرحوم شاپور قریب بود که زمستان سال گذشته اتفاق افتاد. این دیدار بعد از آن انجام شد که آقای فرهادی جایزه اسکار را برای فیلم جدایی نادر از سیمین گرفت. بعد از دیدار در تماسی که با مرحوم قریب داشتم از ایشان پرسیدم که دلیل این دیدار چه بود که توضیح دادند آقای فرهادی نویسنده فیلمنامه یکی از سریالهایی بود که من کارگردانی کرده بودم (سریال روزگار جوانی) و بعد از این سریال اوضاع هنری او رشد قابل توجهی پیدا کرد و باعث شد محافل هنری و سینمایی و تلویزیونی او را بیشتر بشناسند و ایشان آن روز آمده بود از من بابت کمکی که کرده بودم قدردانی کند. جا دارد از آقای فرهادی و انتظامی قدردانی کنم ، که به یاد ایشان بودند چون عملا در سالهای پایانی عمر ایشان چه از سوی دوستان و چه از سوی اهالی سینما و تلویزیون و ارشاد و خانه سینما فراموش شده بود. روحش شاد و یادش گرامی باد