اغلب اقداماتی که در سالهای اخیر در حوزههای مختلف ایثارگری به انجام میرسد، حکایت از نوعی بیقانونی در رفتار مدیران بنیاد است. بنیادی که حسب اساسنامه آن باید مدافع حقوق ایثارگران باشد، خود مانعی برای تحقق حقوق قانونی ایثارگران شده است. اگر به رفتار کشورهای مختلف در حوزه خدماترسانی به مجروحین جنگشان بپردازیم، خواهیم دید هرچه از دوران بحرانی جنگ دور شدهاند خدمات آنان با کمیت و کیفیت مطلوبتر در اختیار مجروحین قرار گرفته است. خدمات معیشتی، آموزشی، درمانی، مسکن و... روزبهروز بهتر از گذشته شده است.
با آنکه تعداد قلیلی از بازماندگان جنگ در آن کشورها باقیماندهاند اما خدمات کماکان با قوت ارائه میشود و از آن خدماتی که به واسطه مجروحین جنگ بهوجود آمده، عموم مردم نیز بهرهمند میشوند اما مدیران بنیاد در ارائه خدمات شرایطی را بهوجود آوردهاند که هر سال باید گفت دریغ از پارسال.آنان تلاش میکنند با حضور در نهادهای رسمی کشور مانند مجلس شورای اسلامی، دیوان عدالت اداری، دیوان محاسبات کشور و... مسیر پیگیری قانونی حقوق ایثارگران را به انحراف بکشند.
از پرداخت مطالبات معوق حقوق حالت اشتغال آنان جلوگیری میکنند و پیگیریکنندگان مطالبات آزادگان را تهدید به محرومیت از تسهیلات میکنند و کسی پاسخگو نیست. اخیرا نیز پا را از همه قوانین فراتر گذاشته و بدون توجه به قانون به اقداماتی خلاف، نسبت به انسداد پرونده برخی ایثارگران اقدام میکنند و افتتاح مجدد پرونده را منوط به اخذ تعهد میکنند.با حضور در مجلس و گزارش غلط به نمایندگان، قانون حالت اشتغال را به ضرر جانبازان اصلاح میکنند، اقدامی که به هیچ وجه با اهداف تأسیس بنیاد هماهنگ نیست.
درمان که اساسیترین نیاز ایثارگران است، با بیتدبیری مدیران بنیاد به بحران کشیده میشود و جانبازان که بیش از سایرین به درمان نیاز دارند با جسم ناتوان گرفتار نابسامانی در درمان خود میشوند. احساس مسئولیت و تعهد در قبال ایثارگران به شدت ضعیف شده و حتی برای تنویر افکار حاضر به پاسخگویی از طریق رسانهها نیستند. اگر مدیران بنیاد فصل سوم از قانون مدیریت خدمات کشوری که به حقوق مردم پرداخته را مطالعه کنند، متوجه خواهند شد تمامی مواد این فصل را زیر پا گذاشتهاند.
ماده25 قانون مدیریت خدمات کشوری بیان میدارد: مدیران و کارمندان دستگاههای اجرایی، خدمتگزاران مردم هستند و باید با رعایت موازین اخلاقی اسلامی و اداری و طبق سوگندی که در بدو ورود ادا نموده و منشور اخلاقی و اداری که امضا نمودهاند، وظایف خود را به نحو احسن در راه خدمت به مردم و با درنظرگرفتن حقوق و خواستههای قانونی آنها انجام دهند.
اما با کمال تأسف خواسته قانونی ایثارگران علاوه بر آنکه توسط مدیران بنیاد پیگیری نمیشود، بلکه از تحقق آن هم جلوگیری میشود تا آنجا که بسیاری از ایثارگران به دستگاه قضایی برای تحقق خواستههای قانونی خود متوسل شدهاند.در اقدام اخیر بنیاد در تخلیه آسایشگاه بقیهالله همان رویههای سابق در حال انجام است. چرا جانبازان مستقر در آسایشگاه به وعدههای بنیاد در خصوص این آسایشگاه اعتماد ندارند؟
چهارمین دهه از پیروزی انقلاب هم در حال گذر است، اما یک آسایشگاه مناسب و استاندارد برای جانبازان وجود ندارد. همچنان این عزیزان در ساختمانهای بهجامانده از دوره طاغوت که برای این منظور نبوده به سر میبرند و در هیچ دورهای مدیران بنیاد به فکر تأسیس و تجهیز آسایشگاهها با استانداردهای روز جهانی نبودهاند. این در حالی است که در اغلب کشورها با گذشت سالهای طولانی از جنگهایی که داشتهاند، وجود شهرکهای سلامت با تجهیزات کامل ما را دچار حسرت میکند و تأسف میخوریم که چرا مدیران ما هیچگاه فراتر از امروز را ندیدهاند و همیشه در تفکرات روزمرگی خود اسیر بودهاند.
اگر مدیریت بنیاد امروز ناچار میشود با ترفندهای مختلف به دنبال تخلیه آسایشگاه جانبازان باشد، بهدلیل همان دیوار بیاعتمادی است که بین ایثارگران و مدیریت بنیاد کشیده شده است.جانبازان نمیتوانند بپذیرند با تخلیه آسایشگاه و تخریب آن، مجتمع رفاهی، درمانی مجهزی برای آنان تأسیس خواهد شد. با وجود راهحلهای سادهتر برای تحقق این امر، انتخاب چنین راه دشواری توسط مدیران بنیاد برای هر عقل سلیمی جای تأمل دارد. مدیران بنیاد بهتر است با ایثارگران صادق باشند و بهجای اینکه هرگروه از آنان را با برچسبی از مسیر خود بردارند با همدلی و همفکری با آنان به دنبال تحقق حقوق قانونی و خواستههای منطقی آنان باشند.