مجموع نظرات: ۰
پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۸۵ - ۱۱:۴۷
۰ نفر

محمدرضا فکری راد: خبری از تشریفات نیست. همه چیز ساده پیش می رود. بی غل و غش در حضور مردم. تماشاگران که فاصله ای با هنرمندان ندارند راهشان را روی فرش قرمز پیش می گیرند تا ردیف رج بسته میز و کارگاه هنرمندان را شاهد باشند.

در پیاده رو خیابان ولی عصر فرش قرمز پهن شده تا کسانی که جای پارک ملت در پیاده رو آن قدم می زنند، روی آن رد هنرمندان را بزنند.

ساعت پنج عصر فرش سرخ رنگ با عرض یک متر پهن می شود. میزها را در امتداد هم روی پیاده رو می چینند. پیاده روی خیابان هنر پایتخت خیلی زود ازدحام خود را درمی یابد. مردم از فرش پایین آمده و نزدیک تر با هنرمندان خیابان گفت وگو می کنند. زیاد طول نمی کشد تا ارتباط شهروند و هنرمند شکل بگیرد و اطلاعات رد و بدل شود.

زمان می گذرد؛ به تندی و بدون هیچ درنگی. اثرهای هنری بی توجه به گذر تند و بی وقفه شکل می گیرد، تکامل پیدا می کند و سبب برانگیختن شور و نشاط بینندگانش می شود. ساعت به ۱۰ شب نزدیک می شود. هرچه به سوی شب می رویم، زهر آفتاب و گرمای روز گرفته می شود و قدم زدن در پیاده روی خیابان هنر را دل انگیزتر می کند.

کار به پایان می رسد. مجسمه های گلی شکل پیدا کرده است. عابری می پرسد: «خانم این اسکلت متعلق به کیست؟» و به سرویسی اشاره می کند که سفالگر برایش توضیح می دهد: «آیا به نظر شما این بیشتر شبیه اسکلت است یا سرویس» لبخند رضایت رهگذر را بر لب هایش می نشاند و ادامه می دهد: «این سر یک سرخپوست است. ولی در برجستگی های سرش اغراق شده که در مکتب های هنری به آن اکسپرسیونیسم می گویند.»

تمام مقنعه و مانتوی دختران سفالگر غرق گل است. بوی خاک لذت بخش است و سفالگران و مجسمه سازان بیش از همه روی این اصل تأکید می کنند.

میزهای منبت نیمه تعطیل است. برخی از هنرمندان کار امروزشان را به پایان برده و مشغول جمع و جور کردن اسباب کارشان هستند. چرخ های سفالگری از چرخش ایستاده ولی دختر منبت کار هنوز مشغول سوهان کشیدن روی چوب و مغار کوفتن در دل آن است.

بیش از همه کاریکاتوریست سیاه قلم در خیابان هنر کار می کند. مردم حلقه دور او را لحظه ای شل نمی کنند. بسیاری از دوستان هنرمندش کارشان را به پایان برده اند، ولی قرار نیست بخش کاریکاتور و لبخند تعطیل شود.

نقاش رنگ گواش که پس از کاریکاتوریست مخاطبان را مقابل خود می بیند با آرامی با آنان گفت وگو می کند و سپس به خبرنگاران می گوید: «افراد مسن بیشتر به کارهای کلاسیک و طبیعت اقبال نشان می دهند. جوانترها از کارهای مدرن استقبال می کنند. به اعتقاد اغلب هنرمندان راسته خیابان هنر، این پیاده رو یک فرصت بی نظیر است.

علاوه بر آشنایی مردم و هنرمندان خانواده هنر نیز می توانند آثار یکدیگر را ببینند و درباره آن با هم گفت وگو کنند تا کیفیت ها ارتقا پیدا کند. از این رو این خیابان را یک سکوی پرتاب فرهنگی عنوان می کنند.

پس از کاریکاتور کارگاه شیشه گری با شعله و شیشه اش نمی تواند پلک چشمان زل زده به شعله را برهم بکوبد. کارش را ادامه می دهد تا نوجوانان خیره به آتش و شیشه لذت ببرند. رفوگران با مردم گرم گفت وگویند. راه و رسم نگهداری بهینه فرش را می آموزند.

تئاتر خیابانی در حال اجراست و بازیگر پانتومیم با گریم و لباس روی فرش قرمز در پیاده رو راه می رود و غریو شادی کودکان از دیدن و لمس کردن لباسش به هوا برمی خیزد. تمام هم و غم گروه اجرایی و هنری خیابان هنر، بومی سازی فرهنگ شهری و ارایه هویت فرهنگی به شهروندان است.

کارگاه ها و میزها جمع و جور شده است. هنوز کاریکاتوریست مشغول است و فرش قرمز پهن زیر پای رهگذران خیابان هنر پایتخت.

کد خبر 1746

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار شهری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز