انقلاب دوم، کودتای نظامیان، سازش اخوانالمسلمین با نظامیان، ناامیدی مردم از انقلاب، تقلب در انتخابات، بازگشت عوامل رژیم گذشته، تمایل مردم به رژیم گذشته و سرخوردگی از انقلابیون از جمله این توصیفها بود. با اعلام نتیجه انتخابات و هرچه زمان میگذرد بیشتر معلوم میشود که اکثر این تعابیر و توصیفها ناشی از شتابزدگی در تحلیل شرایط و عدمشناخت دقیق از جامعه مصر بوده است.
اولین نکتهای که در تحلیل تحولات اخیر مصر باید درنظر داشت این است که هیچ معجزهای نمیتواند بساط 30 ساله یک حکومت مبتنی بر قدرت رأس با پشتیبانی نظامیان را طی 16 ماه جمع کند و انتقال قدرت به یک دمکراسی مبتنی بر انتخابات را تضمین نماید. مصر بعد از سالها حکومت فرعونی، اکنون رأس قدرت را از دست داده و آنچه این روزها در این کشور میگذرد، جدال برای تقسیم قدرت این فرعون سرنگون شده میان نهادهای حکومتی است.
میان رئیسجمهور، پارلمان و ارتش بهعنوان سه نهاد اصلی حاکمیتی در نظام سیاسی مصر، اکنون برای تقسیم این قدرت کشمکشی جریان دارد. بهدلیل همین کشمکش و چانهزنی بود که نتیجه انتخابات ریاستجمهوری آنقدر دیر اعلام شد. رسانههای مصری خبر دادهاند که در روزهای گذشته میان محمد مرسی نامزد اخوانالمسلمین در انتخابات ریاستجمهوری و پیروز این انتخابات، با نظامیان مذاکرات فشردهای جریان داشتهاست.
این مذاکرات موضوع تازهای نیست. از همان روزهای نخست بعد از سرنگونی مبارک، اخوانیها همواره با ژنرالهای ارتش در حال مذاکره بودهاند. همین مذاکره هم باعث شد تا عدهای در مصر، اخوانالمسلمین را به سازش با نظامیان متهم کنند. اما مذاکره همواره یکی از مهمترین ابزارهای صحنه سیاست بوده و هر کس بتواند از این ابزار بهترین استفاده را بکند، سیاستمدار باصلاحیتتری است.
در این روزهای حساس و سرنوشتساز مصر، این ابزار سیاستمداری و حکومتداری بیش از هر وقت دیگری به کار میآید. رهبران اخوانالمسلمین در ماههای گذشته نشان دادهاند که قواعد حکومتداری و سیاست را میدانند و در این میدان خوب بازی میکنند. آنها به جای سوار شدن بر موج احساسات انقلابی یا گرفتار شدن در این امواج، با حرکت محتاط و گام به گام خود حتی به قیمت ناراضی کردن گروهی از مردم مصر و طرفدارانشان، به فکر عبور از این مرحله و رسیدن به مرحله بعد هستند؛ معنای سیاست هم همین است.
بازی محتاطانه برای عبور از یک مرحله و رسیدن به مرحله بعد. آنچه این روزها در مصر میگذرد، تجربهای است که ترکیه دو دهه پیش از سر گذراند. اسلامگرایان ترکیه در اواخر دهه 1990 با نظامیان قدرتمند این کشور کنار آمدند تا بعد از پیروزی در انتخابات پارلمانی سال 2002، شاخصهای اقتصادی کشور و معیشت مردم را بهبود بخشیدند و جایگاهشان را در سیاست خارجی تحکیم کردند. بعد از قدرت یافتن در این دو حوزه مهم، حمایت افکار عمومی را بهدست آوردند و در مرحله بعد نظامیان را از صحنه قدرت خارج کردند.
اکنون رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح ترکیه که تا دو سال پیش قدرتمندترین ژنرال ترکیه بود، به اتهام تلاش برای کودتا علیه دولت در زندان است. از هر پنج ژنرال ترک اکنون یک نفر در زندان به سر میبرد و این دستگیریها همچنان ادامه دارد. در مصر هم مانند ترکیه بهدلیل موقعیت جغرافیایی و تاریخی، ارتش همواره نقش مهم و تعیینکنندهای در سیاست داشتهاست. گرفتن همه امتیازات اقتصادی و سیاسی از ژنرالها کار غیرممکنی است.
آنها به راحتی به پادگانها برنمیگردند. اخوانالمسلمین با مذاکره و تعامل با ژنرالها، تلاش میکند فعلا از این مرحله بگذرد تا برای بازی در مرحله بعد آماده شود. به هر حال تحولات دو سال گذشته در جهان عرب یک نکته را روشن ساخته و آن اینکه ملت عرب بیدار شده و میخواهد سرنوشتش را خودش رقم بزند. ممکن است ژنرالها یا پادشاهان با کارشکنی این مسیر را کند کنند اما نمیتوانند آن را متوقف کنند.