اغراق نیست اگر همایون خرم را هنرمندی بدانیم که بخشی از حافظه تاریخی مردم ایران را با خلق آثاری همچون «تو ای پری کجایی» و «رسوای زمانه منم» بهخود اختصاص دادهاست. او در بهمن سال89 پس از 10سال دوری از صحنه با اجرای قطعات خاطرهبرانگیز خود روی صحنه رفت و حال امروز چهارشنبه 14تیرماه در دهه نهم زندگی خویش با قدرت روی صحنه میرود تا ملودیهای گوشنواز خود را مجددا بنوازد؛ ملودیهایی که حداقل سه نسل با آن خاطره دارند. او تنها شاگرد بازمانده مرحوم ابوالحسن صبا به شمار میرود که در سن 82سالگی هنوز با قدرت ساز میزند.
- گفتوگو را با چگونگی ماندگاری تصنیفهای شما شروع میکنم. این تصنیفها سالها قبل با توجه به شرایط و سلیقه مخاطب آن زمان ساخته شده اند، اما هنوز دوست داشتنی هستند و بهعبارت دیگر، شما برای چند نسل خاطره ساختهاید.
جواب این سؤال بسیار مشکل است. آدم خیلی چیزها را حس میکند اما نمیتواند بیان کند. این خاصیت موسیقی است. آن زمان که پیش استاد صبا میرفتم سر در کلاس نوشته شده بود: «آنجا که سخن باز میماند، موسیقی آغاز میشود». آن زمان 12ساله بودم و بهنظرم وقتی سکوت بود موسیقی شروع میشد اما بعدها که بزرگ شده و با موسیقی بیشتر آشنا شدم، متوجه شدم که این صحبت خیلی عمیقتر از آن چیزی است که فکر میکردم. بهنظرم آنجایی که واژهها نمیتوانند بیان مقصود کنند و کلمات نمیتوانند احساس آدم را بیان کنند موسیقی شروع میشود.
- سالها از ساخت برخی قطعات ماندگار شما در حافظه موسیقایی مردم میگذرد. ماندگاری این کارها را بر چه اساسی میبینید؟
میخواهم جواب سؤال شما را بدهم اما نمیخواهم این تصور بهوجود بیاید که این سخنان حدیث نفس است. این موضوع مرا زجر میدهد که مبادا فکر کنید که از خودم میگویم، به همین دلیل کلیتر این سؤال شما را پاسخ میدهم. فکر میکنم پاسخ سؤال شما به این برمیگردد که چطور آدم بهدنبال موسیقی برود. شاید یک نفر بهدنبال تشویقهای دیگران است، یکی هم دلش میخواهد مشهور بشود اما زمانی هست که یک نفر عاشقانه دنبال چیزی است وفقط عاشق نغمههاست و میخواهد این نغمهها را با دل خودش هماهنگ کند. تصور من این است که آن زمان که من خدمت استاد صبا رسیدم فقط و فقط میخواستم ببینم که او چطور این نغمهها را میزند و من در آن زمان غرق در دریای نغمههای موسیقی ایرانی شدم. تأکید میکنم که موسیقی ایرانی دنیای گستردهای دارد منتها به شرطی که عاشقش باشید. من دنبال این دنیای گسترده موسیقی ایرانی بودم.
تصور میکنم اگر کسی راه موسیقی را عاشقانه طی کند، چیزهایی برای او روشن میشود؛ همان چیزی که استاد صبا زمانی که من تمام ردیف موسیقی را نواختم آن را به نام «معرفت موسیقی ایرانی» نام نهاده بود. زمانی که آدم پیش استادش موسیقی را میآموزد، تنها ظاهر موسیقی را میزند و آن چیزی است که استاد به او یاد داده ؛ در حقیقت چیزی از خودش تراوش نکرده است. صبا دو سال آخر را با من «معرفت موسیقی ایرانی» کار کرد که دریچه جدیدی از موسیقی ایرانی را برای من باز کرد. این موضوع را نمیتوانم با کلمات بیان کنم. هرچیزی یک درون دارد و یک برون. اگر کسی تنها براساس گوشهها و ردیفهای ایرانی کار کند، صرفا تکنیکی زده است اما اگر کسی توانست درون هنر را ببییند، اثرش از دل میگوید و لاجرم بر دل هم مینشیند.
- صحبتهای شما درست است. بهنظرم چیزهایی که شما گفتید در بسیاری از آهنگسازان هست؛ سواد، دل و عشق، اما باز هم هیچ ترانه ماندگاری خلق نمیشود. پس میشود نتیجه گرفت معیارهای دیگری هم هست که در ماندگاری یک اثر حرف اول را میزند.
معیارهای دیگری هم میتواند وجود داشته باشد. صحبتهایی که من الان کردم، از عوامل بسیاری تأثیر گرفته و ممکن است که بتواند در زمانهای مختلف خودش را نشان بدهد. از سوی دیگر محیط هم بسیار مؤثر است و خصوصا زمانی که شخصی بهدنبال هنر موسیقی میرود، میتواند روی خلاقیت او تأثیرگذار باشد.
- آقای خرم، کارهای شما با اشعار شاعران مطرح ایرانی همراه بوده است که توسط خوانندگان حرفهای هم خوانده شده است.تصنیف «تو ای پری کجایی» را با صدای استاد قوامی شنیدهایم اما در این دو کنسرتی که گذاشتید از خواننده استفاده نکردید. آیا به این دلیل از خواننده استفاده نکردید که تصویر ذهنی مخاطب از آن کارها تغییر نکند یا صرفا تصمیم گرفتید که موسیقی را با مخاطب در میان بگذارید؟
شاعر«تو ای پری کجایی» ازمن پرسید که میخواهی چهکسی این شعر را بخواند. در آن زمان و در موسیقی گلها خوانندهها مشخص بودند، اما من دنبال صدای دیگری بودم؛ صدایی خسته که به شعر بیاید. آقای قوامی را پیشنهاد کردم که مورد قبول واقع شد و این تصنیف با این صدا موردپسند مخاطب قرار گرفت.
- البته این کار و دیگر کارهای شما بازخوانی هم شد.
بله. در بازخوانیها این کارهایی که اشاره کردید خوانندهها بسیار خوب کار کردهاند. در آلبوم «رسوای زمانه» علیرضا قربانی بسیار خوب کار کرد و یا اثر «تنها ماندم» را محمد اصفهانی بسیار زیبا خواند.
- با این حال دلتان نخواست که در این دو کنسرت اخیرتان از خواننده استفاده کنید؟
این سؤال شما برای من جدید بود . نخستین کنسرت من هم به این سبک بوده است. سال1378در تالار وحدت با ویلن و پیانو روی صحنه رفتم که مورد استقبال قرار گرفت. با این کار نخواستم که نفی خواننده کنم. خواننده اجراکننده خوبی است و من با خوانندگان بسیاری کار کردهام اما میخواستم که کار دیگری بکنم و بگویم که موسیقی ایرانی به تنهایی حرف برای گفتن دارد.
- زمانی که میگوییم فلان اثر ماندگار و محبوب است، علاوه بر خواننده و طبیعتا اشعار، خود موسیقی هم ماندگار است. بهعبارت دیگر حتی اگر کلام هم گرفته شود، موسیقی خودش یک دنیاست. اما سؤال من اینجاست چندین بار است که ما کارهای شما را بدون خواننده شنیدهایم؛آیا تصمیم ندارید که یکبار هم با خواننده این کارها را اجرا کنید؟
بسیار هم دوست دارم، خصوصا اینکه شما این فکر را در من القا کردید. شاید این کار را کردم.