ما در ادبیات شیعی امام را انسانی میدانیم که از جانب خداوند مأذون است و مأموریت دارد. کلام شیعه کلامی غنی است. سالها و قرنهاست که متکلمان شیعه تلاش میکنند و مشغول تبیین آموزههای دینی و دفاع از آنها در همه موضوعات هستند. در اندیشه مهدویت نیز کلام شیعی از دیرباز در این زمینه تلاش کرده و پاسخ بسیاری از شبهات و مسائل را بهخوبی تبیین کرده است.
نباید از این امر غافل شویم که تبیین اعتقاد به منجی در برخی موارد از دست متکلمان و علم کلام خارج شده و گویا گروهها و صنفهای دیگر اجتماعی مسئول تبیین آن شدهاند که در اثر آن اندکی بار عاطفی و هیجانی موضوع افزایش پیدا کرده است ولی این امر بدان معنا نیست که کلام شیعی ضعف دارد یا در این زمینه ساکت مانده است بلکه کلام شیعی در این زمینه توانمند و پرقدرت است ولی در روزگار ما ممکن است از برخی جهات اعتقاد به مهدویت در سطح عموم مطرح شود و غیرمتکلمان و غیرروحانیون نیز ممکن است درباره آن سخن بگویند و آن را تبیین کنند ولی این امر بهمعنای آن نیست که کلام شیعی در این زمینه ناقص است.
در این مورد قرائن بسیار زیاد تاریخی و الهیاتی در اختیار داریم. براساس قرائن تاریخی هیچ وقت درگذشت ایشان گزارش نشده است و از صدر تاکنون همه بر زنده بودن حضرت حجت(عج) و غایب بودن ایشان تأکید دارند اما به لحاظ عقلی هیچ دلیل عقلی بر این موضوع نداریم که زنده بودن یک انسان را در این مدت منع کند. ممکن است دلایل عقلی نتوانند چنین حیاتی را اثبات کنند و عرفاً و عادتاً نیز چنین حیاتی ممکن نباشد ولی به لحاظ عقلی هیچ دلیلی بر منع این حیات وجود ندارد.
در قرآن کریم گزارشهایی وجود دارد که موضوع امکان طول عمر انسان را تأیید میکند؛ برای مثال در داستان عزیر که پس از صد سال زنده میشود، خداوند به وی میگوید: «فَانظُرْ إِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یتَسَنَّهْ، به خوراک و نوشیدنی خود بنگر(که طعم و رنگ آن) تغییر نکرده است» بقره/259. غذایی که عرفاً در مدت زمان 24ساعت فاسد میشود، براساس این گزارش صد سال مانده و فاسد نشده است. این امر نشانگر آن است که خداوند گاه اراده میکند چیزی را که ممکن است به لحاظ ظاهری در یک مقطع زمانی خاص از بین رود، بتواند مدت زمان بیشتری وجود داشته باشد بدون آنکه از بین برود و فاسد شود. چنین اشاراتی در قرآن در این زمینه فراوان است.
در روزگار ما آنچه مهم است آن است که اعتقاد به امام زمان(عج) و مهدویت باید از سطح عموم ارتقا پیدا کند و بهدست متکلمان و روحانیون و اصطلاحاً به فیضیه بازگردد؛ یعنی مرجع اعتقاد به امام زمان(عج) و مرجع تبیین آموزه مهدویت باید در نهاد مرجعیت و روحانیت باشد و نباید این آموزه بسیار رفیع و بلند که معنای زندگی و معنای الهیات ماست در سطح عرف، بیانیههای خیابانی و ارتباط و خوابدیدن و مکاشفه و از این قبیل امور بیان شود و باقی بماند.
اکنون میبینیم که گاه افرادی پیدا میشوند و ادعای ارتباط با امام زمان(عج) را دارند یا اینکه خود را امام زمان(عج) معرفی میکنند و مردم نیز به حسب ارادتی که به امام دارند ممکن است آنها را بپذیرند؛ علت این امر آن است که مرجعیت این آموزه گویا از نهاد مرجعیت فاصله گرفته و در سطح خیابان و کوچه و بازار آمده است که باید به مرجعیت بازگردد.