همین هزینههای میلیاردی که چند سالی است در فوتبال ایران رسم شده، سالهاست که در سراسر جهان انجام میشود؛ باشگاههای ثروتمند برای استخدام بازیکنان مورد نظر خود ارقام نجومی پیشنهاد میدهند و باشگاههایی هم که از نظر بنیه مالی ضعیف باشند همواره شاگرد تنبل فصل نقلوانتقالات هستند و میسوزند و میسازند.
کافی است نگاهی به لیگ برتر انگلیس بیندازید. از جمع 20باشگاه حاضر در ثروتمندترین لیگ فوتبال جهان، تنها چند باشگاه متمول مانند منچسترسیتی و چلسی میتوانند پولهای شیخ اماراتی یا آبراموویچ روس را به پای بازیکنان گرانقیمت بریزند و شاید دستمزد یک بازیکن سرشناس تیم منچسترسیتی معادل کل هزینه باشگاهی مانند وستبرام باشد.
پس نباید از باشگاههای ایرانی ایراد گرفت که چرا در فصل نقلوانتقالات ارقام نجومی به بازیکنان پیشنهاد میدهند. همچنین ثابت شده که نمیتوان با اقدامات تنبیهی و ضربتی به مقابله با این پدیده پرداخت چون اگر غیر از این بود قانون سقف قرارداد به زنگ تفریح بازیکنان و مدیران باشگاهها تبدیل نمیشد.
نمیتوان مدیری را که پول در اختیار دارد (هرچند که منابع آن مشخص نباشد) مجبور کرد که مبلغ محدودی را در فصل نقلوانتقالات هزینه کند بلکه باید سازوکاری اجرا کرد تا خود مدیر شخصا به مدیریت هزینههای باشگاه بپردازد.مشکلی که فوتبال ایران هماکنون با آن مواجه است چند سال پیش گریبان باشگاههای اروپایی را گرفت و هنوز هم پسلرزههای آن پابرجاست.
این مشکل به حدی حاد شد که اتحادیه اروپا نیز به آن ورود کرد. نظر پارلمان اروپا هم، درنظرگرفتن سقف برای دستمزدهای بازیکنان بود اما نه بهصورت دستوری و مستقیم.در این میان اتحادیه فوتبال اروپا (یوفا) قانونی را با عنوان بازی اقتصادی جوانمردانه تصویب کرد. براساس این قانون هزینه هر باشگاه در پایان فصل نباید بیش از درآمدهایش شود؛ بهعبارت دیگر در پایان هر فصل نباید تراز مالی باشگاهها منفی باشد. البته یوفا برای اینکه به باشگاهها شوک اقتصادی وارد نشود اعلام کرد که طی دو سال این قانون را اجرا خواهد کرد. باشگاهها میتوانند در دو سال اول اجرای این قانون تا سقف 20درصد تراز مالی منفی داشته باشند. اما این تراز مالی چگونه محاسبه میشود؟ باشگاهها موظف هستند همه درآمدها و هزینههای واقعی خود را بهصورت کاملا شفاف در اختیار یوفا قرار بدهند. مثلا در این تراز باید کاملا مشخص باشد که باشگاهها چه میزان پول به بازیکنان پرداخت کردهاند و درآمدهای آنان از محل اسپانسرها، پخش تلویزیونی و بلیت فروشی چقدر بوده است.
درصورتی که تراز مالی یک باشگاه در پایان فصل منفی باشد آن باشگاه از شرکت در رقابتهای اروپایی محروم خواهد شد. بلافاصله پس از اجرای این قانون، باشگاههای پرهزینه در بازار نقلوانتقالات (مشخصا منچسترسیتی) به تکاپو افتادند تا با گرفتن اسپانسرهای بیشتر (مثلا امضای قرارداد هنگفت با یک شرکت هواپیمایی) هزینههای سنگین استخدام بازیکنان گرانقیمت را پوشش بدهند.
بدون تردید مدیری که بداند درصورت هزینه هنگفت در بازار نقلوانتقالات، با محرومیت از شرکت در رقابتهای پرسود مواجه خواهد شد، هزینههای باشگاه که بخش اعظم آن بابت استخدام بازیکن است را مدیریت خواهد کرد. در چنین شرایطی، دیگر وضع قوانین فاقد ضمانت اجرایی مانند سقف قرارداد لازم نیست و فدراسیون و سازمان لیگ نیز خود را درگیر مسائل پیشپاافتاده نمیکنند.
به نظر میرسد این تنها راهحل برای کنترل دستمزد بازیکنان باشد اما شرط اجرای آن شفافبودن ردیفهای درآمد و هزینه باشگاههای ایران است. پس اگر اراده واقعی و جدی برای کنترل دستمزد بازیکنان فوتبال وجود دارد باید باشگاهها را موظف کرد که گزارشهای مالی مستند و واقعی ارائه کنند؛ دقیقا مانند شرکتهای سهامی فعال در بورس. آیا باشگاههای ما حاضر میشوند بدون سندسازی، تراز مالی شفاف ارائه کنند؟