به نظر میرسد که اکنون، زمان آن رسیده است که قضاوتهای کارشناسان را درباره میزان موفقیت جشنواره در اهداف اعلام شدهاش بسنجیم.
سعید بیابانکی، غزلسرای خوشنام اصفهانی میگوید: در اصل برگزاری جشنواره شعر فجر کسی مشکلی ندارد. اعتراضها در شیوه اجرا است. وی به مقایسهای با جشنواره فیلم فجر دست میزند:«اگر جشنواره شعر فجر را مثلاً با جشنواره فیلم فجر مقایسه کنیم، به مؤلفههایی دست پیدا میکنیم.
شاعری و شعر شغل محسوب نمیشود در صورتی که سینما شغل است، در جشنواره فیلم فجر کسی که تشویق میشود، در واقع علاوه بر مداخل شغلیاش، دارد تشویق میشود، در صورتی که شاعر هیچ سودی از شاعریاش نمیبرد، بنابر این جنبه مالی جایزه شعر فجر باید پررنگتر باشد.»
وی با مقایسه فیلم سینمایی و کتاب شعر به عنوان پایه کار برای داوری چنین میگوید: «برای قضاوت درباره کار یک شاعر باید به کتابهای شعر جایزه بدهیم، نه به کارنامههای شاعری. امسال به کارنامههای شاعری جایزه دادند، انصافاً در برخی از رشتهها بهترینها بودند مثل آقای ترقی در تصنیف یا اخوان ثالث در شعر ملی و میهنی، اما برای سالهای بعد خواه ناخواه باید «اثر» ملاک قرار بگیرد و بهتر است نام جشنواره شعر فجر ر ا به جشنواره کتاب شعر فجر تغییر دهیم.»
صاحب دفتر «نه ترنجی نه اناری» فواید تعیین کتاب شعر به عنوان پایه داوری را چنین تشریح میکند:« اگر کتاب شعری را که در هر سال منتشر میشود، ملاک قرار دهیم، مثل جشنواره فیلم فجر که هر فیلمسازی سعی میکند فیلمش را به جشنواره برساند شاعران تشویق میشوند که کتاب شعر منتشر کنند و این خودش یک رقابتی در تولید ادبی ایجاد میکند.» این یک ریسک است، ولی از این که ما هیچ قالب مشخصی نداشته باشیم بهتر است.
منتها میشود قالبهای داوری را متنوع کرد مثلاً کتابهای اول، ترجمه شعر، نقد شعر، گردآوریها و حتی میشود به دکلاماسیون شعر هم جایزه داد. سعید بیابانکی درباره جایزه جشنواره شعر فجر نیز نظر متفاوتی دارد: «پیشنهاد دیگر من این است که به جای یک سیمرغ و ده سکه که در حکم هیچ است، یک چاپ کتاب توسط وزارت ارشاد خریداری شود، این باعث میشود که کتاب اولاً به همه کتابخانههای عمومی کشور راه پیدا کند، ثانیاً ناشران رغبت کنند که روی شعر سرمایهگذاری کنند.
آماری که آقای محسن پرویز، معاون وزیر ارشاد اعلام کردهاند این است که: برای سال آینده 7/1 میلیارد ریال برای فعالیتهای ادبی، 5/24 میلیارد برای سینما، 5/11 میلیارد برای تئاتر و 5/6 میلیارد برای هنرهای تجسمی و 5/5 میلیارد برای موسیقی در نظر گرفته شده است این نشان میدهد که چقدر در حق شعر اجحاف شده است، در حالی که بقیه هنرها پولسازند. اما شعر هنر ناب است.»
بیابانکی که خود عضو داوران بخش آیینی جشنواره شعر فجر بوده است، تقسیمبندی موضوعی را برای بخشهای رقابتی نامناسب ارزیابی میکند: «من این تقسیمبندی موضوعی را اصلاً قبول ندارم؛ چون دست داوران را برای اعمال کامل و بیچون و چرای استانداردها میبندد، اصلاً بعضی از این بخشها معلوم نیست که از این سال تا سال بعد کار درجه یکی داشته باشند.
تقسیمبندی موضوعی را فقط در حد جایزه ویژه قبول دارم.»سراینده غزل مشهور «نیزهها»، در پاسخ به این سؤال که آیا جشنواره در رسیدن به یکی از هدفهای مهم اعلام شده یعنی وفاق بین شاعران کشور، موفق بوده است، چنین اظهار نظر میکند:
«در این که شاعران در سه دهه اخیر دو طیف هستند تردیدی نیست: شاعرانی که مورد حمایت رسانههای رسمی و نهادهای حکومتی هستند و شاعرانی که نیستند. طبیعی است که این طیف علیالقاعده در جشنوارهای که حکومت متصدی آن است شرکت نمیکنند، مگر این که انگیزههای مالی شرکت در جشنواره بزرگتر باشد یا این که داوران متنوع و دربرگیرنده طیفهای متفاوت باشند، وقتی ما از ابتدا اعلام میکنیم که «میخواهیم وفاق ایجاد کنیم، این معنیاش آن است که وفاق ملی در حوزه شعر نیست و این شاید با یک جشنواره برطرف نشود.
شعر مستقیماً با اندیشه مرتبط است و اختلاف نظرهای اعتقادی و ایدئولوژیک آن بیشتر است. شاعرانی هستند که همیشه با حکومت جمهوری اسلامی مشکل داشتهاند و دارند و موافق کردن آنها با جشنواره میسر نمیشود.»
اما بهزاد خواجات، یکی از چهرههای مطرح شعر دهه هفتاد، برگزاری جشنواره را فرع بر سیاستهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در قبال شعر میداند:
«اصل برگزاری جشنواره شعر فجر به جاست، نکته مهم سیاست وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان دستگاه رسمی فرهنگ است که نباید فقط معطوف به برگزاری جشنواره باشد. جشنوارهها چیز جدیدی اضافه نمیکنند، صرفاً جنبه تشویقی دارند و البته لازمند اما جریان پویا و خلاق شعر معاصر به راه خود ادامه میدهد و حیات طبیعی یک هنر ربطی به جشنواره ندارد.
ارزیابی وی از داوریهای جشنواره و نتایج اعلام شده این است» به نظر من چند تا از انتخابها خیلی خوب بود و در کنار آن برخی از انتخابها خوب نبود. البته هیأت داوران حق دارد بنابر سلایق خود رأی بدهد، آنها بنابر معیارهایی که درست میدانستند، انتخاب کردهاند. برخی از معیارها هم به سلیقه من درست نبوده است و من یک فرد هستم.»
برآورد کلی سراینده دفتر شعر «جمهور» از این جشنواره چنین است: «دوره اول جشنواره شعر فجر یک دوره آزمون و خطا بوده است و دیکته ننوشته غلط ندارد.»
وی به انتخاب نواحی شعرخیز کشور در جشنواره انتقاد دارد: «چیزی که برای من مسئله بوده است این است که چرا اصفهان، شیراز و مشهد برای جشنواره شعر فجر انتخاب شده است. مشهد پایتخت مذهبی و شیراز پایتخت فرهنگی ماست اما، شاعران پیشرو دهه اخیر تعداد بسیار زیادی از گیلان و خوزستان برخاستهاند و این دو استان استحقاق بیشتری نسبت به اصفهان دارند.»
بهزاد خواجات که از شاعران سرشناس شعر جنوب به شمار میرود، به سؤال ما درباره میزان موفقیت جشنواره شعر فجر برای وفاق بین همه شاعران کشور چنین پاسخ میدهد: من فکر میکنم 50 درصد از هدف آقای قزوه برای وفاق و همدلی محقق شد و البته تأکید میکنم که وفاق کامل در حوزه فرهنگ هیچگاه صورت نخواهد گرفت، مثلاً در زمینه شعر کلاسیک انتخابها خیلی خوب بود البته میشد یکی دو نفر دیگر هم باشند ولی در مجموع این بخش راضیکننده بود اما در زمینه شعر سپید و نیمایی میشد که هیأت داوران مجهزتر از این باشند.
بهزاد خواجات که خود تجربه داوری در جشنوارههای سراسری مثل کنگره شعر جوان بندرعباس را داشته است، رشد جشنواره شعر فجر را منوط به برخی از شروط میداند: صداهای متعارف و حتی غیرمنطقی شعر امروز را به نوعی در جشنواره شعر فجر باید میدان داد تا محک بخورند و ارزیابی مردم ملاک خیلی مهمی است. آقای قزوه در شیراز گفته بودند: «برخیها میخواهند شعر پاریسی را جایگزین شعر پارسی کنند.
من میخواهم بگویم که تقلید از پاریس مذموم است اما تحصیل در پاریس چطور؟ ما در برابر جنبههایی از فرهنگ غرب که فرهنگ ما را مورد تهاجم قرار میدهد موضعگیری میکنیم اما جنبههایی از فرهنگ غرب متعلق به فرهنگ جهانی است.
طبعاً تزریق تئوریهای غربی به شعر فارسی جریان انحرافی است، اما من معتقدم که حتی اینها هم باید به نوعی در جشنواره شعر فجر محک بخورند و مهمترین ساز و کار برای میدان آمدن این صداها، متنوع بودن هیأت داوران است.»