تصویری که انسان در طول تاریخ از تولد، زندگی و مرگ خلق کرده و تصوراتی که این سیر تکراری را بهوجودش پیوند زده است بنمایهای برای بیان فلسفی و ضرورتی برای بروز ادیان بودهاند و با این همه، همچنان بهصورت مسئلهای شگرف باقی ماندهاند. هر فرد در طول زندگی، جوابهای سادهای را برای پاسخ به این سؤال پیدا میکند و به آن رنگ باور میدهد اما در مواجهه با کودکان از بیان همین پاسخهای ساده بیمناک میشود. فهیمه میرزاحسینی در بازنویسی این داستان برای صحنه، تغییراتی اندک ایجاد کرده تا درک مفهوم تولد و مرگ را هرچه امکان دارد سادهتر به تصویر بکشد.
نمایش او با صحنهای از تولد جوجههای یک طوطی آغاز میشود. از تخم بیرون آمدن به معنی گذر از یک دنیای کوچکتر به جهانی بزرگتر استفاده شده ولی وقتی یکی از جوجهها برای گذر از این مرحله دچار تردید میشود، راکن دانا برایش از زیباییهایی که پیش رو دارد صحبت میکند، او را به سفری برای شناختن جهان باشکوه پیرامون میبرد و از خطرات و جذابیتهای آن میگوید. وقتی یک سال بعد راکن، دیواره جهان خود را میشکند و به جهانی دیگر سفر میکند، این طوطی جوان است که جهان را به نوزادی دیگر معرفی میکند. طراحی صحنه این نمایش تنها با سازهای عظیم، لایهلایه و تخممرغی شکل انجام شده که جهان عروسکها را تشکیل میدهد. کوه و دشت و رودخانه، برهها و گرگ و درخت زندگی و مرگ را در بر میگیرند.
یکی از ویژگیهای این نمایش، موسیقی زنده آن است که با قرار گرفتن پیانویی در کنار صحنه و اجرای زنده اشعار توسط بازیگران و عروسکگردانان همراهی میشود. موسیقی پیانو و گیتار لحظه به لحظه با اجرا همراهی میکند و کودکان از نزدیک با نواختن این دو ساز آشنا میشوند. اشعار بهگونهای طراحی شدهاند که به راحتی داستان را پیش ببرند و کودکان بتوانند در اجرای آن شرکت کنند. عروسکهای چوبی و تاپ تیبل نیز با حرکاتی ساده داستان را اجرا میکنند. میرزاحسینی سادگی بیان و حرکت و شعر را در پیچیدگی فنی سازه صحنه به خدمت گرفته تا فلسفهای شاعرانه از زندگی و مرگ را به نمایش بگذارد. اگر باورداشته باشیم مفهوم زندگی و مرگ لاجرم باید برای هر کودکی گشوده شود و درکی بدون ترس و سرشار از امید را برایش به ارمغان بیاورد، خداحافظ راکن پیر نمایشی دیدنی و جذاب برای هر تماشاگری در هر سنی است؛ مفهومی که کمتر در نمایشهای مخصوص کودکان و نوجوانان به نمایش گذاشته شدهاست.