چرا از میان 12ماه سال، خداوند ماه رمضان را ماه خود می‌نامد و در تعبیرهای گوناگونی که در قرآن و دعاها و نیایش‌ها آمده آن را بر ما‌ه‌های دیگر ارج بیشتری می‌نهد؟

رمضان

پاسخ این پرسش را می‌توان از یک‌سو در تعبیراتی که برای این ماه در همین آیه‌ها و نیایش‌ها برشمرده شده یافت و از دیگرسو در رخدادهایی که در این ماه اتفاق افتاده است؛ نزول قرآن و شب قدر.

با این حال تعبیرها و معانی دیگری هم برای رمضان در فرهنگ اسلامی وجود دارد که مناسب دیدیم در گفت‌وگو با دکتر حسین باهر- متخصص در برنامه‌ریزی اقتصادی و فلسفه مدیریت منابع- آنها را مطرح سازیم.

  • با توجه به معانی گوناگونی که در فرهنگ اسلامی برای ماه رمضان برشمرده شده است، شما چه تعبیری از آن دارید؟

پیش از هر چیز باید بگویم که در تمامی آیین‌ها، ادیان و حتی همه دانش‌های حفظ‌الصحه به‌طور کلی، بدون استثنا در همه آنها تاکتیکی به نام «امساک» وجود دارد. امساک به این معناست که انسان از قدری از آنچه که ظاهرا مباح است، در زمان‌ها و مکان‌هایی اجتناب کند. یا انرژی‌هایش را صرفه‌جویی کند بنابراین ما برای آنکه معنویت‌مان را بالا ببریم باید مقداری از مادیت خود کم کنیم. پس نخستین نظریه در این رابطه این است که حاصل‌ضرب مادیت در معنویت مقدار ثابتی است: هرچه مادیت را کمتر کنیم، معنویت بیشتر می‌شود. نکته دیگر آن است که هرچه در اقتصادیات خود صرفه‌جویی کنیم؛ یعنی از رفاه اقتصادی کم کنیم به فلاح اجتماعی می‌رسیم. به فرض اگر من درآمدی دارم که بخشی از آن را صرف خیرات و مبرات کنم، در جامعه خوشنام‌تر و راحت‌تر زندگی می‌کنم.

در همین‌جاست که نظریه سوم خود را مطرح می‌کنم و آن، این است که طول عمر ضرب‌در عرض عمر مقدار ثابتی است. به این معنا که هر‌چقدر از عرض عمر صرفه‌جویی کنیم به طول عمرمان افزوده‌ می‌شود. معمولا روحانیون طول عمر خوبی دارند. دلیل این امر آن است که این دسته افراد خیلی در عرض عمر تلاش نداشته‌اند. به عبارت دیگر در گفتن، شنیدن و بسیاری از مسائل دیگر صرفه‌جویی کرده‌اند. نهایتا نظریه چهارم من که روزه‌داری ربط مستقیمی با آن پیدا می‌کند، «نیت» است. اگر نیت انسان به سمت «الله» متمرکز شود، پراکنش امواج وی کم می‌شود و بالطبع با آن امواج یک‌سو شده آسان‌تر دعاهای انسان مستجاب می‌شود و خیلی راحت می‌توان وجاهت اجتماعی پیدا کرد. کسی که با خداوند ارتباط دارد، تمام رفتارها و گفتارهایش سنجیده و حساب‌شده و تنها به خاطر خداست. از این طریق است که انسان می‌تواند به آن عرفان والای جهانی که همان کشف راز و رمزهای هستی است، دست پیدا کند. ویژگی‌هایی را که برشمردم، می‌توان به طور کلی برای «امساک» درنظر آورد.

  • آیا این ویژگی‌ها که هرکدام به یکی از چهار نظریه‌ای که مطرح کردید وابسته بوده، با یکدیگر مرتبط هستند؟

همه این ویژگی‌ها در ارتباط با یکدیگر قرار دارند. همیشه یک حاصل‌ضرب ثابت در این رابطه وجود دارد. به این معنا که کمیت ضرب‌در کیفیت، مقدار ثابتی است. طول و عرض شخصیت انسان را می‌توان به مانند یک مربع دانست. هرچه از آن طرفش کم کنیم به آن طرف دیگرش اضافه می‌شود و برعکس.

  • مطابق با آنچه گفتید، ماه مبارک رمضان از چه ویژگی‌هایی برخوردار است و در کدام یک از نظریه‌هایی که گفتید، جای می‌گیرد؟

اتفاقا در ماه مبارک رمضان هم چهار تا ویژگی داریم. این چهار ویژگی عبارتند از: 1- قرآن(می‌دانیم که قرآن در ماه مبارک رمضان و در شب قدر بر قلب پیامبر(ص) نازل شده است.) 2- شب قدر که یک امر رازآمیز و آگاهی‌بخش است. 3- شهادت حضرت علی‌(ع) که در همین ماه رخ می‌دهد؛ به این اعتبار که انسان کاملی در خانه خدا متولد می‌شود و آنگاه در ماه خدا و در خانه خدا که مسجد است، به شهادت می‌رسد. خود همین مسئله، حکایت از شرافت وجود حضرت علی(ع) می‌کند. 4- شب عیدفطر که معنای خاصی دارد. یکی از معانی عیدفطر شادمانی است که در شب آن آغاز می‌شود. بنابراین چهار ویژگی‌ یادشده در ماه رمضان به عنوان چهار واقعه رخ می‌دهد. قرآن هم ویژگی‌های نزول قرآن و شب‌قدر را به عنوان مشخصه‌های ماه رمضان مطرح می‌کند و جنبه مناجاتی و نیایشی به آنها می‌دهد. ماه رمضان، قرآن، پیامبر(ص) و خداوند چهار ویژگی مشترک دارند: «عظمته و کرمته و شرفته و فضلته علی‌الشهور» به این معنا که این ماه عظمت، کرامت، شرافت و فضیلت بر همه ماه‌ها دارد. این نشان می‌دهد که ماه رمضان، قرآن وپیامبر حداقل در این رابطه از جنس خداوند هستند؛ به این معنا که همه آنها از نوعی دیگر هستند.

به نظرم خدا، عشق، زیبایی، روزه، حج و تمام مناسک دینی از همین نوعی دیگر هستند، مثلا هنگام نماز، وقتی نیت می‌کنیم، دست‌هایمان را درعقب قرار می‌دهیم و نماز را شروع می‌کنیم. این عمل به معنای پشت‌سر گذاشتن موجودیت است. وقتی به حج می‌رویم و احرام می‌بندیم؛ معنایش این است که قلمرو مادی را کنار می‌زنیم و این نوعی دیگر را که معنویت است، به پیش فرامی‌خوانیم.

در این معنایی که شما از نوعی دیگر و «عدم» مراد می‌کنید، «عدم» به غیر از «فنا» و «نیستی» است.
درست است،عدم غیر از فناست. «عدم» چیزی است که موجودی به نام «آدم» از آن پدید آمد. البته برخی از عارفان بزرگ چون مولانا به این نکته رسیده‌اند:
بشنو این نی چون حکایت می‌کند
از جدایی‌ها شکایت می‌کند
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند
از نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
«نَی» یکی از پهنه‌های «نی» به معنای «نه» و «عدم» است. «نیستان» ‌هم می‌تواند هم نیزار معنا بدهد و هم به تعبیر سهراب سپهری، عدمستان. اصلا خود «نی» تنها پدیده‌ای است که توخالی است. نی نماد خالی بودن از مادیت است.

  • پس بنا به تحلیل شما رمضان هم عدمی است و به همین خاطر با «امساک» آغاز می‌شود.

بله! نخوردن، نگفتن، نیاشامیدن و «نه»‌های دیگر در همین دایره قرار می‌گیرند.

اگر برای خداوند صفاتی قائل شوید، بیشتر عدمی است؛ اوجسم نیست، نمی‌خوابد، تولید مثل نمی‌کند و... . شنیدن و دیدن از نوع دومش عدمی است، اما از نوع اول آن وجودی است، مثلا وقتی من به شما نگاه می‌کنم، این یک امر وجودی است اما اینکه من چه تصور و دریافتی از شما دارم، مربوط به امر عدمی یا عدمیات یا ناخودآگاه من است. از این رو، به نظرم ما چهار نوع ضمیر داریم؛ خودآگاه، ناخودآگاه، خلق‌آگاه و خداآگاه. به عبارت ریاضی اگر زمان و مکان را به عنوان دو پدیده در نظر آوریم و برای هر یک ضرایب مثبت و منفی در نظر بگیریم، می‌توان گفت زمان و مکان مثبت همان «دنیا» است، زمان مثبت و مکان منفی «برزخ» است، برعکس این یعنی زمان منفی و مکان مثبت، «عالم ذر» می‌شود و در نهایت آنجا که هم زمان، منفی است و هم مکان، «قیامت» یا «آخرت» یا «عالم الهی» است. باز هم توضیح می‌دهم که مقصود از عدم به معنای فنا و فقدان نیست. خوب است که در اینجا به یکی از اشتباهاتی که وجود دارد اشاره کنم. ما همواره «کل من علیها فان و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام» رانادرست معنا می‌کنیم. مفهوم دقیق آیه این است که همه امور مادی فناپذیر هستند و آن «وجه رب» که روح (انسان) باشد، باقی و جاوید است. حال آنکه به نادرست این آیه را اینگونه ترجمه می‌کنند که همه چیز فانی است و تنها خداوند باقی است. خداوند که همیشه باقی بوده و خواهد بود. منظور این روح انسان است که پس از مرگ باقی می‌ماند.

  • بنا به تحلیل شما می‌توان گفت که انسان در ماه رمضان با امساک یا به تعبیر زیبای شما تأسی به «عدم»، به زیور الهی آراسته می‌شود.

قطعا همینطور است. به این معنا که انسان در این ماه کارهای خدایی می‌کند. در آیات قرآن آمده که روزی همه در دست خداوند است اما اگر انسانی واسطه رساندن روزی به دیگران شود و در واقع انفاق و احسان کند، یک عمل خدایی انجام داده است. پس امر الهی تنها منحصر به عبادات نیست. عبادات ما را مستعد این کار می‌کند. یکی از اشکالات ما مثلا در ماه رمضان این است که فقط قرآن را تلاوت می‌کنیم اما کمتر قرآن را در تمام شئون زندگی خود وارد می‌کنیم. ابن‌ملجم هم کل قرآن را تلاوت کرده بود اما قرآن در رفتارش تعین پیدا نکرد. قرآن باید در رفتار و گفتار ما تعین پیدا کند. اینکه گفته می‌شود چرا این نماز و روزه‌ها در ما اثری ندارد، دلیلش این است که به ظاهر آنها بسنده می‌کنیم.

  • آیا می‌توان گفت تمام ویژگی‌هایی که برای ماه رمضان برشمردید برای تربیت روحی و خودسازی انسان است؟

این کاملا آشکار است که در ماه رمضان آمار جرم و جنایت و فسق و فجور دست‌کم در مناطقی که روزه‌داری رواج دارد، پایین می‌آید. از سوی دیگر ماه رمضان تأثیر زیادی بر سلامتی دارد. اگر در ماه رمضان درست عمل کنیم، اثرات اقتصادی هم خواهد داشت. وقتی روزه می‌گیریم، در واقع یک وعده غذا نمی‌خوریم. به این وسیله تعادل جسمی‌مان تامین می‌شود. بنابر این اگر کسی آن اندازه بخورد که تا دم افطار گرسنه نشود، دیگر نمی‌توان نام این کار را روزه گذاشت. این روزه نیست، «روضه» است؛ یعنی باغی است از خوردنی‌ها که فرد در خودش گرد آورده است. ما باید طوری روزه بگیریم که اولا یک وعده غذایی ما کم شود و دوم اینکه این یک وعده غذایی را حتما به یک فرد مستحق و آبرومند البته نه به صورت صدقه بلکه به شکل اطعام و افطار بدهیم؛ درست همان کاری که در محرم می‌کنیم.

دوستان، آشنایان، خویشاوندان و همکاران را دعوت کنیم و یک وعده افطاری به آنها بدهیم. این مسئله مهمی است. به این معنا که اگر من در ماه مبارک مجموعا 30وعده غذا را از وعده‌های غذایی‌ام کم می‌کنم، در برابر، 30نفر را باید دعوت کنم و یک شب به آنها افطار بدهم. این مسئله از لحاظ اقتصادی فشاری بر من نوعی وارد نمی‌سازد.

  • بر این مبنا می‌توان جدای از معنای فردی، معنای اجتماعی هم برای رمضان و روزه‌داری در نظر گرفت.

بله! در واقع رمضان چهار وجه فردی دارد: 1- جسمی 2- روحی 3- نفسانی 4- عرفانی و سه وجه اجتماعی: 1- اقتصادی 2- فرهنگی (وقتی توجه الهی شد و نگاه و اندیشه بر محوریت خداوند بود، فرهنگ جامعه تحول پیدا می‌کند) 3- بینافردی. میهمانی‌دادن‌ها و میهمانی‌رفتن‌ها در ماه رمضان می‌تواند کدورت‌ها را بشوید و سبب انسجام اجتماعی شود.
این انسجام به نوبه خود سبب وحدت می‌شود. به تعبیر دیگر، رمضان باعث نزدیکی دل‌ها می‌شود و در حقیقت، در آن از کثرت به وحدت می‌رسیم.

این وحدت تاثیر بسزایی بر ارتقای یک جامعه دارد؛ برای مثال وقتی دشمنان جامعه حس کنند که افراد قادرند سختی‌ها را تحمل کنند و اقتصاد مقاومتی داشته باشند، دیگر به‌راحتی نمی‌توانند آنها را شکست بدهند. روزه زمینه این شکیبایی و البته شکست‌ناپذیری ملی را فراهم می‌سازد. مسئله دیگر آن است که چنین ملتی هنگام ضرورت می‌تواند یکپارچه باشد. اصولا یکی از ویژگی‌های ایرانیان این است که هنگام یک تهدید خارجی همه اختلاف‌ها را کنار می‌گذارند و به وحدت می‌گرایند.

  • «رمضان» را از ماده «رمض» به معنای سوختن و گداختن دانسته‌اند. بر این اساس می‌توان رمضان را گداختن گناهان بر تن و روح انسان دانست. تحلیل شما از این سوختن و گداختن در ارتباط با بحثی که در خصوص ماه رمضان و روزه‌داری کردید، چیست؟

اشاره کردم که عدم و وجود دو روی یک سکه هستند؛ عین کوانتوم؛ گاهی اوقات موج است و گاهی اوقات ذره. رمضان در معنای گذر از آتش است. در روزگاران گذشته رسم بر این بوده که متهم را از آتش عبور می‌داده‌اند و بر این باور بوده‌اند که اگر گناهکار باشد، می‌سوزد و اگر نباشد سالم و سلامت از آتش خواهد گذشت.

داستان حضرت ابراهیم و گلستان‌شدن آتش بر ایشان و همچنین گذار سیاوش از آتش حاکی از این معناست. کسی هم که از ماه رمضان عبور می‌کند، درست مثل کسی است که از آتش گذر می‌کند. رمضان ماه سختی‌هاست؛ بنابراین اگر کسی تحمل آنها را داشته باشد، به پاکی و بی‌آلایشی می‌رسد. اگر کسی بتواند به‌راحتی از این منعیات عبور کند، به فطرت الهی یا همان حالت عدمی- که در آغاز بحث اشاره شد- می‌رسد. در واقع انسان با گذار از آتش مادیات به گلستان خلیلی می‌رسد.

  • اگر بخواهیم رمضان را با چهار عالمی که پیش‌تر به آنها اشاره داشتید (یعنی عالم ذر، دنیا، عالم برزخ و عالم قیامت) مقایسه کنیم، به نظر شما به کدام عالم نزدیک‌تر است؟

از آنجا که در «آخرت» هم زمان منفی است و هم مکان و در واقع بی‌مکانی و بی‌زمانی در آنجا حاکم است، ما با روزه‌گرفتن که یک خصلت عدمی است، به «آخرت» می‌رسیم. عبادات به طور کلی ما را به همین‌جا (آخرت) می‌آورند؛ در عین اینکه بدن انسان در این عالم (مادی) قرار دارد، روح انسان با عبادت به عالم آخرت سفر می‌کند.

  • شما از رمضان به «بازگشت به فطرت اصیل» تعبیر کردید. آیا این فطرت در عالم آخرت قابل تحقق است و به معنای دیگر، امری است بی‌زمان و مکان؟

فطرت اصیل،‌ همان عالم آخرت یا به ‌تعبیر دیگر، عالم حیرت است. در واقع دنیا عالم طبیعت است، ذر عالم طینت، برزخ عالم روح و آخرت عالم حیرت. اینکه گفته می‌شود انسان با روزه‌داری یا سایر عبادات مانند حج و نماز، به یاد روز قیامت می‌افتد حاکی از همین معناست. در حج انسان به سان یک مرده متحرک است که در واقع در حال انجام تمرینات مرگی است. اصولا تمام عبادات به‌ویژه واجب‌ها، ویژگی تعلیمی دارند.

  • با توجه به تعبیرها و مفاهیمی که در طول این گفت‌وگو برای ماه رمضان و روزه‌داری برشمردید، اکنون چه ارزیابی‌ای از نحوه‌ها و شیوه‌های روزه‌داری در جامعه دارید و چه آسیب‌هایی را می‌توانید برای آن برشمارید؟

بی‌تعارف بگویم؛ ما در جامعه‌ای قرار داریم که به‌نظر می‌رسد در درجه اول و به‌تدریج روزه‌داری در آن کمرنگ شده است. این یک آسیب جدی است. مسئله دوم این است که برخی از کسانی هم که روزه‌داری می‌کنند، کمتر به حرام و حلال چیزهایی که با آنها افطار و سحری می‌کنند، توجه دارند. آسیب سوم این است که برخی از بزرگان و افراد صاحب نفوذی که افطاری می‌دهند، از بیت‌المال خرج می‌کنند؛ حال آنکه افطاری‌دادن باید از مال خود باشد نه از بیت‌المال، مثلا رئیس یک اداره از حقوق خودش باید افطاری بدهد نه از بیت‌المال. آسیب دیگر ریا است. برخی از افراد به روزه‌داری تظاهر می‌کنند. آنها مثلا می‌گویند: آقا من روزه دارم، چرا سربه‌سر من می‌گذارید؟ این نوعی ریا کاری و مظلوم‌نمایی است. ازسوی دیگر مبطلات روزه چندتایی بیشتر نیست اما قاعده این است که در همه امور، روزه‌داری را رعایت کنیم، مثلا نگاه ناپاک در غیر از ماه رمضان هم حرام است اما در این ماه باید بیشتر نگاه خود را از نامحرم بپوشانیم. از این رو همه امور اعم از خوب و بد در روزه‌داری ضریب پیدا می‌کنند. اصلا کار خدا تعیین‌کردن این ضرایب است. بنابراین بهتر است که در ماه رمضان کارهای نیک خود را افزایش دهیم زیرا اقتصادی‌تر است.

نکته پایانی اینکه درست است که نباید کسی در ملأعام تظاهر به روزه‌خواری کند اما این هم درست نیست که تفتیش کنیم و ببینیم که روزه است یا نه! بر این قضایا دستور دینی نداریم و قانونی هم بر این امر نیست؛ اما در جامعه باید رعایت شئونات اجتماعی بشود. باید درنظر داشت هرچقدر در امور عبادی، فرهنگی‌تر عمل کنیم وجدانی‌تر است.

کد خبر 179392

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز